احکام شرعی
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی

رساله توضیح المسائل آیت الله سید موسی شبیری زنجانی

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف [اقسام آب مطلق] 1 - آب کر 2 - آب قلیل 3 - آب جاری 4 - آب باران 5 - آب چاه احکام آبها احکام تخلّی تخلّی استبراء مستحبات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1 و 2 - بول و غائط 3 - منی 4 - مردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوک 8 - کافر 9 - شراب 10 - فقّاع 11 - بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهّرات مطهّرات 1 - آب 2 - زمین 3 - آفتاب 4 - استحاله 5 - انقلاب 6 - کم شدن دوسوم آب انگور 7 - انتقال 8 - اسلام 9 - تبعیت 10 - برطرف شدن عین نجاست 11 - استبراء حیوان نجاستخوار 12 - خارج شدن خون متعارف از ذبیحه راه ثابت شدن طهارت احکام ظرفها وضو [وضوی ترتیبی] وضوی ارتماسی دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط صحت وضو اشاره شرط اول؛ آن که آب وضو پاک باشد شرط دوم؛ آن که با آب مطلق باشد. شرط سوم؛ آن که آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد، بنا بر احتیاط مستحب مباح باشد. شرط چهارم؛ آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط مستحب مباح باشد. شرط پنجم؛ آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط مستحب طلا و نقره نباشد و تفصیل این دو شرط در مسأله بعدی ذکر می شود. شرط ششم؛ آن که اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد. شرط هفتم؛ آن که وقت برای وضو و نماز کافی باشد. شرط هشتم؛ آن که به قصد قربت، یعنی برای خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد، باطل است. شرط نهم؛ آن که وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد؛ یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید؛ و باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند و بنا بر احتیاط همزمان نیز مسح ننماید و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است. شرط دهم؛ آن که کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد. شرط یازدهم؛ آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است و کمک کردن در مقدمات وضو مکروه است بنابراین اگر کسی آب در کف دست انسان بریزد و انسان با آن آب وضو بگیرد وضو باطل نیست. شرط دوازدهم؛ آن که استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد. شرط سیزدهم؛ آن که در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد. این امر گاه شرط در صحت وضو نیست، بلکه وظیفه وضوی جبیره است، چنانچه در فصل احکام وضوی جبیره خواهد آمد. احکام وضو چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره جبیره [غسل] غسلهای واجب اشاره [جنابت] چیزهایی که بر جنب حرام است غسل جنابت [اقسام غسل] غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه [اقسام استحاضه] حیض [احکام حیض] احکام حائض اقسام زنهای حائض اشاره 1 - صاحب عادت وقتیه و عددیه 2 - صاحب عادت وقتیه 3 - صاحب عادت عددیه 4 و 5 - مبتدئه و مضطربه 6 - ناسیه نفاس احکام میت غسل مس میت احکام محتضر احکام بعد از مرگ تجهیز میت احکام غسل میت احکام کفن میت احکام حَنوط احکام نماز میت دستور نماز میت مستحبات نماز میت نماز وحشت نبش قبر غسلهای مستحب تیمم [موارد لزوم یا جواز تیمم] اشاره اول؛ نبودن آب به قدر وضو یا غسل. دوم؛ دسترسی نداشتن به آب موجود سوم؛ ترس از ضرر استعمال آب چهارم؛ نیاز مبرم به آب برای آشامیدن پنجم؛ نیاز به آب برای تطهیر بدن یا لباس ششم؛ حرام بودن آب یا ظرف آن هفتم؛ تنگ بودن وقت نماز چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است دستور تیمم بدل از وضو یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب [اقسام نمازهای واجب ] نمازهای واجب روزانه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب [برخی احکام] وقت نافله های روزانه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز [احکام پوشانیدن بدن در نماز] شرایط لباس نمازگزار شرط اول؛ لباس نمازگزار باید پاک باشد. شرط دوم؛ لباس نمازگزار به احتیاط مستحب مباح باشد. شرط سوم؛ لباس نمازگزار از اجزاء مردار نباشد. شرط چهارم؛ لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. شرط پنجم؛ لباس نمازگزار مرد باید از طلا نباشد. شرط ششم؛ لباس نمازگزار نباید ابریشم خالص باشد. احکام لباس نمازگزار احکام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز نیت تکبیرة الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز تعقیب نماز مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه ست شکّیات شکهای باطل کننده نماز شکهایی که می توان به آنها اعتنا نکرد شک در نمازهای مستحبی. 1 - شک در چیزی که محل آن گذشته است. 2 - شک بعد از سلام نماز 3 - شک بعد از وقت 4 - کثیر الشک 5 - شک امام و مأموم 6 - شک در نماز مستحب شکهای صحیح سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرایط نماز نماز مسافر شرط اول: «مسافت شرعی» شرط دوم: «قصد مسافت» شرط سوم: «استمرار قصد» شرط چهارم: «نبودن قاطع» شرط پنجم: «سفر حلال باشد» شرط ششم: «صحرانشین نباشد» شرط هفتم: «کثیرالسفر نباشد» شرط هشتم: «به حدّ ترخص برسد» چیزهایی که سفر را قطع می کند اول: رسیدن به وطن دوم: قصد اقامت ده روز سوم: ماندن یک ماه بدون قصد مسائل متفرقه نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط نماز جماعت اول: «بین امام و مأموم حائل نباشد.» دوم: «جای امام از مأموم بلندتر نباشد» سوم: «بین امام و مأموم فاصله نباشد» چهارم: «مأموم نیت جماعت داشته باشد» پنجم: «قبل از تمام شدن رکوع امام به جماعت برسد.» ششم: «مأموم جلوتر از امام نایستد» شرایط امام جماعت احکام جماعت چیزهایی که در نماز جماعت مستحب است چیزهایی که در نماز جماعت مکروه ست نماز آیات دستور نماز آیات نماز عید فطر و قربان نیابت در نماز احکام روزه نیّت روزه چیزهایی که روزه را باطل می کند 1 - خوردن و آشامیدن 2 - جماع 3 - استمنا 4 - رساندن غبار به حلق 5 - باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 6 - اماله کردن 7 - قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه ست جاهایی که قضا و کفاره واجب است کفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید احکام خمس [آنچه بر آن خمس واجب است] 1 - منفعت کسب و فایده های دیگر 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهری که از دریا و مانند آن بدست می آید 6 - غنیمت جنگی 7 - زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات [زکات واجب] [زکات مستحب] شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش زکات طلا و نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحقّ زکاتند نیّت زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل متفرقه زکات فطره احکام حج احکام خرید و فروش مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات باطل و حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرایط آن احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره [اقسام «اجاره» ] شرایط موجر و مستأجر و اجیر اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده یا کار مورد اجاره مسائل متفرّقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات احکام محجوران محجور احکام وکالت وکالت احکام قرض اشاره احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت کفالت: [شرایط کفیل ] احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (ازدواج) [انواع نکاح] اشاره نکاح دائم نکاح موقّت احکام عقد نکاح دستور خواندن ازدواج دائم دستور خواندن ازدواج موقّت شرایط عقد ازدواج عیبهایی که به واسطه آنها می شود عقد ازدواج را به هم زد عدّه ای از زنها که ازدواج با آنان حرام است احکام ازدواج دائم ازدواج موقّت احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشوئی احکام شیر دادن [برخی احکام] شرایط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق [احکام طلاق] [طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس] صیغه طلاق عدّه طلاق عدّه زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن [و صید] و شکار کردن حیوانات [برخی احکام] دستور سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر مستحبات سر بریدن حیوان مکروهات سر بریدن حیوان احکام شکارکردن با اسلحه احکام شکارکردن با سگ شکاری احکام صید ماهی احکام صید ملخ احکام خوردنیها و آشامیدنیها [اجزاء حرام حیواناتِ حلال گوشت] آداب غذا خوردن چیزهایی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهایی که در آشامیدن مذموم است [احکام نذر و عهد و قسم] احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث مقدمه [قواعد مربوط به طبقات و اصناف وارثان] [قواعد] [برخی مسائل] ارث طبقه اوّل ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر احکام حدود حد [تذکر] احکام دیه

احکام طهارت

احکام طهارت
آب مطلق و مضاف
مسأله 15: آب مطلق: مایعیست که بدون قید و اضافه به آن «آب» گفته شود، هر چند به آن آب با اضافه هم گفته شود؛ مثلاً آب رودخانه که به گل مخلوط شده باشد اگر چه به آن «آب گل» نیز بگویند، چنانچه بتوان کلمه «آب» را بدون قید و اضافه درباره آن به کار برد، آب مطلق است ولی اگر تنها «آب گل» به آن گفته شود، دیگر آب مطلق نیست. آب مضاف: مایعیست که تنها با قید و اضافه به آن آب گفته شود؛ مانند آب هندوانه، گلاب. آب مطلق: بر پنج قسم است: اول: آب کر، دوم: آب قلیل، سوم: آب جاری، چهارم: آب باران، پنجم: آب چاه.
[اقسام آب مطلق]
1 - آب کر
مسأله 16: آب کر: مقدار آبیست که اگر در ظرفی که درازا، پهنا و گودی آن هر یک سه وجب و نیم است بریزند آن را پر کند و وزن آن بی اشکال 1200 رطل عراقیست ولی در تبدیل مقدار آن به اوزان کنونی در بین دانشمندان اختلاف نظر دیده می شود، بنا بر نظر مشهور، مقدار کر 37791217 (تقریبا 377 / 42) کیلوگرم می باشد، ولی ظاهراً مقدار کر بیشتر از این مقدار است، برخی از بزرگان مقدار آن را تقریبا 462 / 77 کیلوگرم و برخی دیگر 478 / 5 کیلوگرم دانسته اند. بنابراین اگر مقدار وزن آب 480 کیلوگرم باشد، طبق نظر تمامی دانشمندان آب کر است، حجم این مقدار آب در آب مقطّر در دمای چهار درجه، 0 / 48 متر مکعب و در دمای صد درجه، حدود 0 / 5 متر مکعب و در سایر دماها بین این دو مقدار می باشد و در آب غیر مقطّر از مقدارهای ذکر شده کمتر است. (1)
مسأله 17: اگر عین نجس، مانند: بول یا خون، یا چیزی که نجس شده است، مانند: لباس به آب کر برسد، چنانچه به سبب این ملاقات بو، رنگ یا مزه آب تغییر کند، نجس می شود، اگر چه آب، بو، رنگ یا مزه نجاست را نگیرد بلکه به اوصاف دیگری درآید، بنابراین آب کر، اگر به رنگ سرخ خون در نیاید بلکه رنگ آن به سبب ملاقات با خون زرد شود، نجس می شود و اگر هیچ یک از اوصاف سه گانه آب به سبب ملاقات تغییر نکند، آب نجس نمی شود.
مسأله 18: اگر بو، رنگ یا مزه آب به واسطه غیرنجاست تغییر کند، نجس نمی شود. همچنین اگر آب با نجس ملاقات نکند ولی به سبب مجاورت با آن تغییر کند، نجس نمی شود.
مسأله 19: اگر عین نجس، مانند: خون، به آبی که بیشتر از کر است برسد و بو، رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری که تغییر نکرده کمتر از کر باشد، تمام آب نجس می شود و اگر به اندازه کر یا بیشتر باشد، فقط مقداری که بو، رنگ یا مزه آن تغییر کرده، نجس است.
مسأله 20: آب فواره، اگر متّصل به کر باشد آب نجس را پاک می کند. ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد آن را پاک نمی کند، مگر آن که چیزی روی فواره بگیرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متّصل شود و بنا بر احتیاط مستحب، آب فواره با آب نجس مخلوط گردد.
مسأله 21: اگر چیز نجس را زیر شیری که متّصل به کر است بشویند، آبی که از آن چیز می ریزد چنانچه متصّل به کر باشد و بو، رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست آن چیز تغییر نکرده باشد، پاک است
مسأله 22: اگر مقداری از آب کر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد، چنانچه نجاست به آن آب برسد نجس می شود و هر مقدار از یخ هم آب شود نجس است.
مسأله 23: آبی که به اندازه کر بوده، اگر انسان شک کند که از مقدار کر کمتر شده یا نه، حکم آب کر را دارد، یعنی نجاست را پاک می کند و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود و آبی که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه، حکم آب کمتر از کر را دارد.
مسأله 24: کر بودن آب به دو راه ثابت می شود: اوّل: آن که خود انسان یا نوع مردم یقین یا اطمینان کنند و چنانچه در موردی، نوع مردم اطمینان ندارند و انسان برخلاف متعارف، اطمینان داشته باشد کفایت نمی کند. دوّم: آن که دو مرد عادل به آن خبر دهند و بنا بر احتیاط واجب قول یک نفر عادل کفایت نمی کند.
2 - آب قلیل
مسأله 25: آب قلیل: آبیست که کر، جاری، باران و آب چاه نباشد.
مسأله 26: اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد، یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود. ولی اگر با فشار به چیز نجس برسد - اگر چه از پایین به بالا باشد - مقداری که به آن چیز می رسد، نجس و مقداری که به آن چیز نرسیده پاک است.
مسأله 27: آب قلیلی که برای برطرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد، نجس است، بلکه بنا بر احتیاط از آب قلیلی هم که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود، باید اجتناب کرد. ولی آبی که با آن مخرج بول یا غائط را می شویند، با پنج شرط پاک است: اول: آن که بو، رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکرده باشد. دوم: نجاستی از جای دیگر به آن نرسیده باشد. سوم: با بول یا غائط، نجاست دیگری مثل خون بیرون نیامده باشد. چهارم: ذرّه های غائط در آب نباشد. پنجم: بیشتر از معمول نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.
3 - آب جاری
مسأله 28: آب جاری: آبیست که جریان دارد و دارای ماده است (یعنی به منبعی متّصل باشد) مانند آب چشمه، آب رودخانه، آب قنات و آب لوله کشی شهری.
مسأله 29: آب جاری اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا بو، رنگ یا مزه آن، به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکند، پاک است.
مسأله 30: اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آن که بو، رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست تغییر کرده، نجس است و با از بین رفتن تغییر پاک می شود و آب طرف منبع اگر چه کمتر از کر باشد، پاک است و آب طرف دیگر اگر به اندازه کر باشد یا به واسطه آبی که تغییر نکرده به آب طرف منبع یا آب کر متّصل باشد، پاک وگرنه، نجس است.
مسأله 31: آب چشمه ای که جریان ندارد ولی طوریست که اگر از آن آب بردارند باز می جوشد، آب جاری محسوب می شود، یعنی اگر نجاست به آن برسد تا وقتی که بو، رنگ یا مزه آن به واسطه ملاقات با نجاست تغییر نکرده پاک است و اگر بو، رنگ یا مزه اش تغییر کرد با از بین رفتن تغییر، پاک می شود.
مسأله 32: آبی که کنار نهر ایستاده و متّصل به آب جاری است، در صورتی که با ملاقات نجس بو، رنگ یا مزه آن تغییر نکند، نجس نمی شود و چنانچه تغییر کند، با از بین رفتن آن پاک می شود.
مسأله 33: چشمه ای که مثلاً در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد، فقط وقتی که می جوشد آب جاری محسوب می شود.
مسأله 34: آب حوضچه حمام اگر کمتر از کر باشد، چنانچه به خزینه ای متّصل باشد که آب آن با ضمیمه آب حوض به اندازه کر است اگر به سبب ملاقات با نجس، بو، رنگ یا مزه آن تغییر نکند، نجس نمی شود.
مسأله 35: آب لوله کشی شهری آب جاریست و فرقی بین آب حمام و غیر حمام نیست.
مسأله 36: در حمامهایی که به آب لوله کشی متّصل نیست، آبی که از شیرها و دوشهای آن می ریزد اگر با آب لوله ها و آب حوضی که متّصل به آن است به قدر کر باشد، کر محسوب می شود.
4 - آب باران
مسأله 37: چیزی که نجس است و عین نجاست در آن نیست، به هر جای آن یک مرتبه باران برسد پاک می شود و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست، ولی باریدن دو سه قطره کافی نیست، بلکه باید طوری باشد که بگویند: باران می آید.
مسأله 38: اگر باران بر عین نجاست ببارد و به جای دیگر ترشّح کند، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو، رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکند، پاک است.
مسأله 39: اگر بر روی بام عمارت، عین نجاست باشد تا وقتی که باران بر روی بام می بارد آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد، پاک است، ولی اگر معلوم شد آبی که می ریزد بعد از قطع شدن باران، به چیز نجس رسیده است، نجس می باشد.
مسأله 40: زمین نجسی که باران بر آن ببارد پاک می شود و اگر باران بر زمین جاری شود و در حال باریدن به جای نجسی که زیر سقف است برسد، آن را نیز پاک می کند.
مسأله 41: خاک نجسی که به واسطه باران گل شود پاک می شود.
مسأله 42: هر گاه آبی در جایی جمع شود اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه موقعی که باران بر آن می بارد چیز نجسی را در آن بشویند و بو، رنگ یا مزه آب به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکند، آن چیز نجس پاک می شود.
مسأله 43: اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران ببارد و باران به آن زمین برسد فرش نجس نمی شود و زمین هم پاک می شود.
5 - آب چاه
مسأله 44: آب چاهی که از زمین می جوشد، اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی که بو، رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکرده، پاک است، ولی مستحب است پس از رسیدن بعضی از نجاستها، مقدار معیّنی از آب آن را بکشند. توضیح این مسأله در کتابهای مفصّل فقهی آمده است.
مسأله 45: اگر نجاستی در آب چاه بریزد و بو، رنگ یا مزه آب را تغییر دهد چنانچه تغییر آب چاه از بین برود، پاک می شود ولی بنا بر احتیاط مستحب، با آبی که از چاه می جوشد مخلوط گردد.
مسأله 46: اگر آبی در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد و باران در حال باریدن بر آن نباشد، با رسیدن نجاست به آن نجس می شود.
احکام آبها
مسأله 47: آب مضاف - که معنی آن در مسأله 15 گفته شد - چیز نجس را پاک نمی کند و وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 48: آب مضاف و هر مایع دیگر اگر به قدر کر نباشد اگر ذرّه ای نجاست به آن برسد، نجس می شود و اگر به قدر کر باشد، بنا بر احتیاط از آن اجتناب شود و در هر صورت چنانچه با فشار به چیز نجس برسد، مقداری که به چیز نجس رسیده نجس می شود و مقداری که نرسیده پاک می باشد، مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آنچه به دست رسیده نجس و آنچه به دست نرسیده پاک است.
مسأله 49: اگر آب مضاف نجس، طوری با آب کر یا جاری مخلوط شود که به آن آب - بدون قید و اضافه - گفته شود، پاک می گردد.
مسأله 50: مایعی که آب مطلق بوده و معلوم نیست آب مضاف شده یا نه، در حکم آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک می کند و وضو و غسل هم با آن صحیح است و مایعی که آب مضاف بوده و معلوم نیست آب مطلق شده یا نه، در حکم آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند و وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 51: مایعی که معلوم نیست آب مطلق است یا آب مضاف و نیز معلوم نیست که قبلاً مطلق یا مضاف بوده، نجاست را پاک نمی کند و وضو و غسل هم با آن باطل است، ولی اگر به اندازه کر یا بیشتر باشد و نجاست به آن برسد، احکام آب پاک بر آن بار می شود.
مسأله 52: آبی که عین نجاست، مثل خون و بول به آن برسد و بو، رنگ یا مزه آن را تغییر دهد، اگر چه کر یا جاری باشد نجس می شود، ولی اگر بو، رنگ یا مزه آب، به واسطه نجاستی که بیرون آب است و به آن متّصل نیست عوض شود؛ مثلاً مرداری که در کنار آب است بوی آن را تغییر دهد، نجس نمی شود.
مسأله 53: آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو، رنگ یا مزه آن را تغییر داده، اگر به خودی خود تغییر آن از بین برود پاک نمی شود ولی چنانچه به کر یا جاری متصّل شود، یا باران بر آن ببارد، یا باد، باران را در آن بریزد، یا آب باران در حال باریدن از ناودان در آن جاری شود و تغییر آن از بین برود، پاک می شود و بنا بر احتیاط مستحب آب کر یا جاری یا آب باران با آن مخلوط گردد.
مسأله 54: اگر چیز نجسی را در آب قلیل آب بکشند، بنا بر احتیاط باید از آبی که بعد از بیرون آوردن، از آن می ریزد اجتناب کرد و اگر در غیر آب قلیل آب بکشند آبی که از آن می ریزد پاک است.
مسأله 55: آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه، حکم آب پاک را دارد و آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاک شده یا نه حکم آب نجس را دارد و آبی که حالت قبلی آن معلوم نیست، حکم آب پاک را دارد.
مسأله 56: نیم خورده سگ و خوک و کافر غیر کتابی نجس و خوردن آن حرام است؛ بلکه بنا بر احتیاط باید از نیم خورده اهل کتاب اجتناب کرد و نیم خورده حیوانات حرام گوشت، پاک و خوردن آن (مگر در مورد گربه) مکروه می باشد.
احکام تخلّی
تخلّی
مسأله 57: واجب است انسان وقت تخلّی و مواقع دیگر، عورت خود را از کسانی که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند و همچنین از دیوانه ممیّز و بچه های ممیّز که خوب و بد را می فهمند، بپوشاند ولی زن و شوهر و کسانی که در حکم آنها هستند، لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.
مسأله 58: لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشاند و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشاند کافیست و همچنین اگر به جهت تاریکی یا فرورفتن در گودال یا آب کدر و مانند آن، عورت دیده نشود، کفایت می کند.
مسأله 59: موقع تخلّی باید جلوی بدن؛ یعنی شکم و سینه، رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسأله 60: اگر هنگام تخلّی جلوی بدن کسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد و عورت خود را از قبله بگرداند، کفایت نمی کند و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد، احتیاط واجب آن است که عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.
مسأله 61: احتیاط مستحب آن است که جلوی بدن را در هنگام استبراء (که در مسأله 73 به بعد خواهد آمد) و هنگام تطهیر مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله ننماید.
مسأله 62: اگر انسان به جهتی مانند پوشاندن عورت خود از نامحرم ناچار باشد که در حال تخلّی رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد ولی بنا بر احتیاط در صورت امکان پشت به قبله بنشیند و در صورتی که یا باید نامحرم غیر عورت او را ببیند و یا رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، مخیر است رو به قبله و پشت به قبله ننشیند و نامحرم او را ببیند یا اینکه خود را از نامحرم بپوشاند و در این صورت بنا بر احتیاط در صورت امکان پشت به قبله بنشیند.
مسأله 63: احتیاط آن است که بچه را در وقت تخلّی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود بچه بنشیند، جلوگیری از او واجب نیست.
مسأله 64: در چهار جا تخلّی حرام است: اول: در کوچه های بن بست، مگر اینکه همه صاحبانش راضی باشند. دوم: در ملک کسی که به تخلّی در آن ملک راضی نیست. سوم: در جایی که برای عده مخصوصی وقف شده است، مثل دستشوئی بعضی مدرسه ها. چهارم: روی قبر مؤمنان در صورتی که بی احترامی به آنان باشد و همچنین در جایی که بی احترامی به مؤمنی گردد یا تخلّی سبب هتک حرمت یکی از مقدسات شریعت باشد.
مسأله 65: در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاک می شود: اول: آن که با غائط نجاست دیگری مانند خون بیرون آمده باشد. دوم: آن که نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد. سوم: آن که اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. در غیر این سه صورت، می توان مخرج را با آب شست و یا به دستوری که (که در مسأله 68 به بعد گفته می شود) با پارچه، سنگ و مانند اینها پاک کرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.
مسأله 66: مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود و در غیر آب قلیل اگر بعد از برطرف شدن بول یک مرتبه بشویند، کافی است، ولی با آب قلیل بنا بر احتیاط باید دو مرتبه شست و بهتر آن است که سه مرتبه شسته شود و در هر صورت اگر پس از برطرف شدن عین، آب به قسمت های نجس برسد، یک مرتبه شستن به حساب می آید و لازم نیست برای محاسبه آب قطع گردد و دوباره بر مخرج بول جریان پیدا کند.
مسأله 67: اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در محلّ نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعه اول طوری بشویند که ذرّه ای غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
مسأله 68: با سنگ و کلوخ و پارچه و دستمال کاغذی و مانند اینها می شود مخرج غائط را تطهیر کرد، ولی بنا بر احتیاط باید خشک باشد و چنانچه رطوبت کمی داشته باشد که به مخرج سرایت نکند، اشکال ندارد.
مسأله 69: احتیاط آن است که سنگ یا پارچه ای که غائط را با آن برطرف می کنند سه قطعه باشد، بنابراین تطهیر با سنگی که سه طرف داشته باشد خلاف احتیاط است، همچنین بنا بر احتیاط با سه مرتبه تطهیر صورت گیرد، اگر چه با کمتر از آن مقدار نیز غائط برطرف شود و اگر با سه قطعه برطرف نشد، باید به قدری اضافه کنند تا مخرج کاملاً پاک شود، ولی باقی ماندن ذرّه های کوچکی که دیده نمی شود اشکال ندارد
مسأله 70: پاک کردن مخرج غائط با چیزهایی که احترام آنها لازم است، مانند کاغذی که اسم خداوند متعال یا یکی از معصومین علیهم السلام بر آن نوشته شده، حرام است، همچنین بنا بر احتیاط باید از پاک کردن مخرج با استخوان و سرگین اجتناب نمود ولی اگر با آنها پاک نمود مخرج غائط پاک می شود، اگر چه احتیاط مستحب در تکرار تطهیر با اشیاء دیگر می باشد.
مسأله 71: اگر شک کند که مخرج را تطهیر کرده یا نه، لازم است تطهیر نماید، اگر چه عادتا همیشه بعد از بول یا غائط فوراً تطهیر می کرده است.
مسأله 72: اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهیر کرده یا نه، در صورتی که مسأله را می دانسته و احتمال می دهد هنگام شروع به نماز متوجّه آن بوده، نمازی که خوانده صحیح است و در غیر این صورت، نمازش محکوم به بطلان است و در هر صورت بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد باید تطهیر کند.
استبراء
مسأله 73: استبراء عمل مستحبیست که مردها بعد از بیرون آمدن بول برای خارج کردن بقایای آن انجام می دهند و در آن شرط است که پس از قطع شدن بول با انگشت سه بار از مخرج غائط تا بیخ آلت کشیده و سه بار از بیخ آلت تا سر آلت کشیده و سه بار سر آلت را فشار دهد. و بهتر آن است که استبراء به این صورت انجام گیرد که پس از قطع شدن بول سه بار با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا سر آلت بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسأله 74: آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن با زن از انسان خارج می شود و نیز آبی که گاهی بعد از منی بیرون می آید و آبی که گاهی بعد از بول بیرون می آید اگر بعد از خروج، بول به آن نرسیده باشد، پاک است. و چنانچه انسان پس از بول استبراء کند و بعد آبی از او خارج شود و شک کند که بول است یا یکی از این سه آب، پاک می باشد.
مسأله 75: اگر رطوبتی از انسان بیرون بیاید که نداند پاک است یا نه، چنانچه استبراء نکرده باشد یا شک کند که استبراء کرده یا نه، آن رطوبت نجس است و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود، ولی اگر شک کند که استبرایی که کرده درست بوده یا نه، در صورتی که مسأله را می دانسته و احتمال می دهد که در هنگام استبراء به رعایت شرایط صحّت آن توجّه داشته، رطوبت خارج شده پاک است و وضو را هم باطل نمی کند و در غیر این صورت، رطوبت نجس است و وضو را هم باطل می کند.
مسأله 76: کسی که استبراء نکرده یا شک کند که استبراء کرده یا نه، اگر به جهتی، مانند آن که مدتی از بول کردن او گذشته، اطمینان پیدا کند از آن بول در مجری نمانده است و رطوبتی ببیند و شک کند که پاک است یا نه، آن رطوبت پاک است و وضو را هم باطل نمی کند.
مسأله 77: اگر انسان پس از بول استبراء کند و وضو بگیرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتی ببیند که نداند بول است یا منی، واجب است احتیاطاً غسل کند و وضو هم بگیرد، ولی اگر قبل از وضو رطوبتی ببیند که نداند بول است یا منی، فقط گرفتن وضو کافی است.
مسأله 78: برای زن استبراء از بول نیست و اگر رطوبتی ببیند و شک کند پاک است یا نه، آن رطوبت پاک است و وضو و غسل او را هم باطل نمی کند.
مستحبات و مکروهات تخلّی
مسأله 79: مستحب است در موقع تخلّی جایی بنشیند که کسی او را نبیند و موقع وارد شدن به جای تخلّی، اول پای چپ و هنگام بیرون آمدن، اول پای راست را بگذارد و همچنین مستحب است در حال تخلّی سر را بپوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد.
مسأله 80: نشستن روبروی خورشید و ماه در موقع تخلّی مکروه است، ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مکروه نیست و نیز در موقع تخلّی نشستن روبروی باد و در جاده و خیابان و کوچه و درب خانه و زیر درخت میوه دار و چیز خوردن و توقّف زیاد و تطهیر کردن با دست راست، مکروه می باشد، همچنین است حرف زدن در حال تخلّی، ولی اگر ناچار باشد، یا ذکر خدا بگوید، مکروه نیست.
مسأله 81: ایستاده بول کردن و بول کردن در زمین سخت و لانه جانوران و در آب - خصوصاً آب ایستاده - مکروه است.
مسأله 82: خودداری کردن از بول و غائط مکروه است و اگر موجب فساد بدن شود و ضرر اساسی داشته باشد، حرام است.
مسأله 83: مستحب است انسان قبل از نماز و قبل از خواب و قبل از جماع و بعد از بیرون آمدن منی، بول کند.
نجاسات
اشاره
مسأله 84: نجاسات یازده چیز است، اول: بول، دوم: غائط، سوم: منی، چهارم: مردار، پنجم: خون، ششم و هفتم: سگ و خوک، هشتم: کافر، نهم: شراب و مایعهای مست کننده دیگر، دهم: فقّاع، یازدهم: بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار.
1 و 2 - بول و غائط
مسأله 85: بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، نجس است و بنا بر احتیاط، باید از بول و غائط حیوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند، مثل ماهی حرام گوشت، اجتناب کرد ولی فضله حیوانات کوچک، مثل پشه و مگس که گوشت ندارند، پاک است.
مسأله 86: فضله پرندگان پاک است، اگر چه احتیاط مستحب در آن است که از فضله پرندگان حرام گوشت اجتناب کرد.
مسأله 87: بول و غائط حیوان نجاستخوار نجس است و همچنین است بول و غائط حیوانی که از خوک شیر خورده و گوشت در بدنش روییده و استخوانش از آن سخت شده است (چنانچه در مسأله 2641 خواهد آمد) و نیز بول و غائط حیوانی که انسان با آن نزدیکی کرده است.
3 - منی
مسأله 88: منی انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است.
4 - مردار
مسأله 89: مردار انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است، چه خودش مرده باشد، یا به غیر دستوری که در شرع معیّن شده آن را کشته باشند و ماهی چون خون جهنده ندارد اگر چه در آب بمیرد، پاک است.
مسأله 90: چیزهایی از مردار مثل پشم، مو، کرک، استخوان و دندان، که روح ندارند، پاک است.
مسأله 91: اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری را که روح دارد جدا کنند، نجس است. ولی پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن که موقع افتادنشان رسیده، اگر چه آنها را بکنند پاک است و پوستی که موقع افتادنش نرسیده و آن را کنده اند، بنا بر احتیاط از آن اجتناب نمایند.
مسأله 92: تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون می آید، اگر پوست روی آن کلفت شده باشد پاک است ولی ظاهر آن را باید آب کشید.
مسأله 93: اگر بره و بزغاله پیش از آن که علفخوار شوند بمیرند، پنیر مایه ای که در شیردان آنها می باشد پاک است ولی ظاهر آن را باید آب کشید.
مسأله 94: دواهای روان، عطر، روغن، واکس و صابونی که از کشورهای غیر اسلامی می آورند، اگر انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد پاک است.
مسأله 95: گوشت و پیه و چرمی که احتمال برود از حیوانی ست که به دستور شرع کشته اند در چهار صورت پاک است و خوردن گوشت و پیه جایز می باشد: 1 - از بازار مسلمانان تهیه شده باشد، اگر چه از دست کافر گرفته شده باشد. 2 - از مکانی در سرزمین اسلام - یعنی سرزمینی که مسلمانان بر آن حکومت می کنند - تهیه شده باشد که در این دو صورت اگر از بازار غیر اسلامی یا سرزمین غیر اسلامی وارد شده باشد، چنانچه احتمال برود که در پاکی و نجسی آن تحقیق شده، پاک وگرنه نجس است، همچنین در برخی از فرضهای این دو صورت تفصیلی وجود دارد که در مسأله بعد خواهد آمد. 3 - اگر کسی که آن چیز در دست اوست به پاک بودن آن خبر دهد، با تفصیلی که در مسأله بعد می آید. 4 - اگر ببیند که مسلمانان در آن چرم نماز می خوانند. و در غیر این چهار صورت در حکم مردار است و تمام احکام مردار شامل آن می شود، بنابراین نجس است و نماز خواندن در آن چرم جایز نیست و خوردن آن گوشت و پیه حرام است و خرید و فروش آن هم باطل است.
مسأله 96: اگر گوشت، پیه و چرم را از سرزمینی تهیه کرده باشد که برخلاف نظر شیعه برخی از اقسام مردار را پاک می دانند؛ مثلاً از سرزمین حنفیان و شافعیان که عقیده دارند پوست مردار با دباغّی پاک می شود، در صورت اول و دوم که در مسأله پیش گفته شد باید از فروشنده سؤال شود که آیا این گوشت یا چرم از حیوانی که به دستور شرع ذبح شده گرفته شده است یا خیر؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد، احکام پاک بودن را بر آن گوشت و چرم می توان جاری و از آن گوشت خورد و در آن چرم نماز خواند، ولی نمی توان به مجرّد گفته فروشنده، به دیگران خبر داد که این گوشت یا چرم از حیوانی ست که به دستور شرع ذبح شده است و همینطور اگر کسی که این گوشت یا چرم در دست اوست در چنین سرزمینی بگوید که از حیوانی ست که به دستور شرع ذبح شده، نمی توان به مجرد گفته او این مطلب را به دیگران گفت، اگر چه می توان احکام پاک بودن را بر این گوشت یا چرم جاری کرد.
5 - خون
مسأله 97: خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند نجس است، پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد، پاک است.
مسأله 98: اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معیّن شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند پاک است، ولی اگر به علت نفس کشیدن خون به بدن حیوان برگردد، یا به واسطه اینکه سر حیوان، در جای بلندی بوده خون به مقدار متعارف بیرون نیاید، آن خون نجس است و بنا بر احتیاط مستحب از خونی که در اجزاء حرام از حیوان حلال گوشت مانده، اجتناب کنند.
مسأله 99: تخم مرغی که ذرّه ای خون در آن است بنا بر احتیاط باید از آن اجتناب کرد ولی اگر مثلاً خون در زرده باشد تا پوست نازک روی آن پاره نشده، سفیده پاک است.
مسأله 100: خونی که گاهی هنگام دوشیدن شیر دیده می شود نجس است و شیر را نجس می کند.
مسأله 101: خونی که از لای دندانها می آید، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود پاک است ولی احتیاط آن است که آن را فرو نبرند.
مسأله 102: خونی که به واسطه کوبیده شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک است و اگر به آن خون بگویند، نجس است و در این صورت، چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود، اگر مشقت زیاد ندارد باید برای وضو یا غسل خونی که دیده می شود بیرون آورد و اگر مشقت زیاد دارد، باید اطراف آن را به صورتی که نجاست زیاد نشود بشوید و پارچه یا چیزی مانند آن بر آن بگذارد و هنگام وضو یا غسل روی پارچه دست تر بکشد و اگر گذاشتن پارچه ممکن نبود، تیمم کند.
مسأله 103: اگر انسان نداند که خون، زیر پوست مرده یا گوشت به واسطه کوبیده شدن به آن حالت در آمده، پاک است.
مسأله 104: اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه ای خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود و جوشیدن و آتش پاک کننده نیست.
مسأله 105: زردابه که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط شده پاک است.
6 و 7 - سگ و خوک
مسأله 106: سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند، حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهای آنها نجس است، ولی سگ و خوک دریایی پاک است.
8 - کافر
مسأله 107: کافر؛ یعنی کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبد اللَّه صلی الله علیه و آله را قبول ندارد نجس است و انکار چه به قلب باشد و چه به زبان سبب کفر می گردد و همچنین غلات (یعنی کسانی که یکی از معصومین علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی کسانی که دشمنی اهل بیت علیهم السلام را دین خود قرار دهند) نجسند و لکن اهل کتاب (یعنی یهودیان و مسیحیان) و زردشتیان بنا بر احتیاط نجس می باشند. و کسی که یکی از ضروریات دین مانند نماز و روزه را که تمام مسلمانان آنها را جزء دین اسلام می دانند انکار کند، شرعاً کافر به شمار می آید، مگر در دو صورت: اوّل: بدانیم که انکار وی از روی شبهه است، مثلاً تازه مسلمانی ست که از احکام اسلامی آگاهی چندانی ندارد؛ دوم: بدانیم که انکارکننده به خدا و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان قلبی دارد، در این دو صورت اگر انکارکننده شهادتین را بر زبان جاری ساخته، مسلمان می باشد.
مسأله 108: آنچه در مورد نجاست کافر گفته شد تمام اندام کافر، حتی مو و ناخن و رطوبتهای او را شامل می شود.
مسأله 109: طفل ممیّز اگر اظهار کفر کند کافر و اگر اظهار اسلام کند مسلمان است و طفل غیر ممیّز و طفل ممیّزی که نه اظهار کفر کرده و نه اظهار اسلام، چنانچه پدر و مادر و نیز جد و جده نزدیک وی کافر باشند، آن بچه هم نجس است و اگر یکی از آنان مسلمان باشند، بچه پاک است.
مسأله 110: کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه سابقاً کافر بوده، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک است و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک می باشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلاً نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان شامل او نیز می شود.
مسأله 111: کسی که به یکی از معصومین علیهم السلام دشنام دهد (خواه از روی دشمنی باشد یا نباشد) بنا بر احتیاط نجس است.
9 - شراب
مسأله 112: شراب و هر چیزی که انسان را مست کند، چنانچه به خودی خود روان باشد نجس است و اگر مایعی زیاد آن مست کننده باشد مقدار کم آن نیز نجس است و اگر مثل بنگ و حشیش روان نباشد، اگر چه چیزی در آن بریزند که روان شود، پاک است.
مسأله 113: الکل صنعتی که برای رنگ کردن درب و میز و صندلی و مانند اینها بکار می برند، اگر انسان نداند که مست کننده است یا نه، پاک است.
مسأله 114: اگر انگور و آب انگور به خودی خود یا به سبب پختن جوش بیاید، خوردن آن حرام و بنا بر احتیاط نجس می باشد.
مسأله 115: خرما و مویز و کشمش و آب آنها اگر جوش بیایند، پاک و خوردن آنها حلال است، اگر چه احتیاط مستحب آن است که از آنها اجتناب کنند.
10 - فقّاع
مسأله 116: فقّاع که از جو گرفته می شود و به آن «آبجو» می گویند، نجس است ولی آبی که به دستور پزشکان از جو می گیرند و به آن «ماء الشّعیر» می گویند، پاک است.
11 - بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار
مسأله 117: بول و غائط و عرق حیوانی که به خوردن نجاست انسان (یعنی مدفوع او) عادت کرده نجس است.
عرق جنب از حرام
مسأله 118: عرق جنب از حرام پاک است، ولی بنا بر احتیاط مستحب از آن اجتناب کنند، چه عرق در حال نزدیکی بیرون آید یا بعد از آن، از مرد باشد یا از زن، جنابت از زنا باشد، یا از لواط، یا از نزدیکی کردن با حیوانات، یا استمناء.
مسأله 119: اگر انسان در موقعی که نزدیکی با زن حرام است، مثلاً در روز ماه رمضان، با زن خود نزدیکی کند، بنا بر احتیاط مستحب از عرق خود اجتناب نماید.
مسأله 120: اگر جنب از حرام، عوض غسل، تیمم نماید و بعد از تیمم عرق کند، باز هم بنا بر احتیاط مستحب از عرق خود اجتناب نماید.
مسأله 121: اگر کسی از حرام، جنب شود و بعد با حلال خود نزدیکی کند، یا اول با حلال خود نزدیکی کند و بعد از حرام جنب شود، احتیاط مستحب آن است که از عرق خود اجتناب کند.
راه ثابت شدن نجاست
مسأله 122: نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول: آن که خود انسان یقین یا اطمینان کند و یا طوری باشد که نوع مردم یقین یا اطمینان می کنند که چیزی نجس است؛ و چنانچه در جایی که نوع مردم اطمینان به نجاست پیدا نمی کنند، انسان برخلاف متعارف اطمینان به نجاست داشته باشد حکم به نجاست آن نمی شود و اگر اطمینان شخصی و نوعی نباشد، اگر چه گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب کند، بنابراین غذاخوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند، تا یقین یا اطمینان شخصی یا نوعی به نجاست غذایی که برای انسان می آورند نباشد، اشکال ندارد. دوّم: آن که کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر یا خدمتکار انسان یا فروشنده بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس است. سوّم: آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و با گفتن یک مرد عادل نجاست ثابت نمی شود.
مسأله 123: اگر به واسطه ندانستن مسأله، نجس بودن و پاک بودن چیزی را نداند، مثلاً نداند که فضله موش پاک است یا نه، باید مسأله را بپرسد ولی اگر با این که مسأله را می داند در چیزی شک کند که پاک است یا نه - مثلاً شک کند که آن چیز فضله موش است یا فضله سوسک، یا شک کند که آن چیز خون است یا نه، یا نداند که خون پشه است یا خون انسان - پاک می باشد و وارسی کردن یا پرسیدن لازم نیست.
مسأله 124: چیز نجسی که انسان شک دارد پاک شده یا نه، حکم نجس را دارد؛ و چیز پاک را اگر شک کند نجس شده یا نه، حکم پاک را دارد و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمد، لازم نیست تحقیق کند.
مسأله 125: اگر بداند یکی از دو یا چند ظرف یا دو یا چند لباسی که از هر دو یا همه آنها می تواند استفاده کند نجس شده و نداند کدام است، باید از هر دو یا چند چیز اجتناب کند؛ ولی اگر مثلاً نداند لباسی که می تواند از آن استفاده کند نجس شده یا لباسی که عادة نمی تواند از آن استفاده کند، لازم نیست از لباسی که می تواند از آن استفاده کند اجتناب کند.
راه نجس شدن چیزهای پاک
مسأله 126: اگر چیز پاک به چیز نجس برسد و هر دو یا یکی از آنها به طوری تر باشد که تری یکی به دیگری برسد، چیز پاک نجس می شود و اگر تری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک است نجس نمی شود.
مسأله 127: اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آنها تر بوده یا نه، آن چیز پاک نجس نمی شود.
مسأله 128: دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک و کدام نجس است، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد نجس نمی شود.
مسأله 129: زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتی که نجاست به آن برسد نجس می شود و جاهای دیگر آن پاک است و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها.
مسأله 130: هر گاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد که اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند، همین که یک نقطه از آن نجس شود، تمام آن نجس می شود؛ ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند، اگر چه بعد پر شود، فقط جایی که نجاست به آن رسیده نجس می باشد؛ پس اگر مثلاً فضله موش در آن بیفتد جایی که فضله افتاده نجس و بقیه پاک است.
مسأله 131: اگر مگس یا حیوانی مانند آن روی چیز نجسی که تر است بنشیند و بعد روی چیز پاکی که آن هم تر است بنشیند چنانچه انسان بداند نجاست همراه حیوان بوده و یقین یا اطمینان دارد که هنگام نشستن بر روی چیز پاک نجاستش از بین نرفته آن چیز نجس می شود بلکه اگر چنین یقین یا اطمینانی هم ندارد، آن چیز بنا بر احتیاط واجب نجس می شود. و همچنین اگر مگس یا حیوانی مانند آن، به گونه ای تر باشد که تری آن به اشیاء دیگر می رسد و روی چیز نجسی بنشیند و بعد روی چیز پاکی بنشیند، چنانچه در هنگام نشستن بر روی چیز پاک ندانیم که تری آن به همان حالت قبل مانده یا تری آن از بین رفته، یا دیگر به اندازه ای نیست که سرایت کند، در این صورت نیز آن چیز پاک بنا بر احتیاط واجب نجس می شود.
مسأله 132: اگر جایی از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آن جا به جاهای دیگر برود، هر جا که عرق به آن برسد نجس می شود و اگر عرق به جای دیگر نرود جاهای دیگر بدن پاک است.
مسأله 133: اخلاط غلیظی که از بینی یا گلو می آید اگر خون داشته باشد، جایی که خون دارد نجس و بقیه آن پاک است؛ پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد، مقداری را که انسان یقین دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده نجس است و محلی را که شک دارد جای نجس به آن رسیده یا نه، پاک است.
مسأله 134: اگر ظرفی مانند آفتابه را که پایین آن سوراخ است بر زمین نجس بگذارند، چنانچه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد به گونه ای که با آب ظرف یکی حساب شود، آب ظرف نجس می شود؛ ولی اگر آب ظرف جریان داشته باشد نجس نمی شود.
مسأله 135: اگر چیزی داخل بدن شود در صورتی که یقین یا اطمینان کند که به عین نجاست خورده است بنا بر احتیاط نجس است و اگر نه، پاک است؛ پس اگر اسباب اماله یا آب آن، در مخرج غائط وارد شود و یقین یا اطمینان کند که به غائط خورده است ولی بعد از بیرون آمدن آلوده نباشد یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و یقین یا اطمینان کند که به خون رسیده است و بعد از بیرن آمدن خونی نباشد، بنا بر احتیاط نجس شده است؛ ولی آب دهان و بینی و مانند اینها - که در داخل بدن هستند - اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد پاک است.
احکام نجاسات
مسأله 136: نجس کردن خط و ورق قرآن در صورتی که مستلزم بی احترامی به قرآن باشد، بی اشکال حرام است و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب کشید، بلکه بنا بر احتیاط در غیر صورت بی احترامی نیز، نجس کردن آن حرام و آب کشیدن واجب است.
مسأله 137: اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
مسأله 138: گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، حرام و برداشتن آن واجب است.
مسأله 139: نوشتن قرآن با مرکب نجس اگر چه یک حرف آن باشد، حکم نجس کردن آن را دارد.
مسأله 140: در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
مسأله 141: اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا یکی از معصومین علیهم السلام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگر چه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت کربلا در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده اند بکلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
مسأله 142: خوردن و آشامیدن چیز نجس یا متنجّس حرام است و همچنین خوراندن آن به دیگری در صورتی که ضرر داشته باشد و نیز خوراندن چیز مست کننده و چیزی که حیوانی مانند موش در آن مرده باشد، اگر چه ضرر نداشته باشد؛ بلکه بنا بر احتیاط واجب باید از خوراندن سایر اشیاء نجس یا متنجّس نیز خودداری کرد خوراندن چیز مضر و چیز مست کننده به طفل یا دیوانه نیز حرام است و اگر طفل یا دیوانه خودش به خوردن آن اقدام کند، بر ولیّ او لازم است از آن جلوگیری کند و در غیر این دو صورت، ظاهراً خوراندن چیز نجس جایز است و جلوگیری از آن بر ولیّ لازم نیست.
مسأله 143: فروختن و عاریه دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید، چنانچه نجس بودن آن را به طرف بگوید، - اگر چه از نوع خوراکی باشد - اشکالی ندارد.
مسأله 144: اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند، لازم نیست به او بگوید.
مسأله 145: اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر کسانی که وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است، به چهار شرط لازم است به آنان بگوید: شرط اوّل: آن که صاحب خانه آنها را دعوت کرده باشد و یا در مجالسی چون مجلس روضه دعوت عمومی شده باشد، پس اگر کسی بدون دعوت صاحب خانه وارد شود، بر صاحب خانه لازم نیست نجس شدن لباس یا بدن او را بگوید. شرط دوّم: آن که جا یا چیز نجس به گونه ای باشد که تماس بدن یا لباس افراد با رطوبت، با آن متعارف است مثلاً اگر دستمالی که در کنار دستشویی گذاشته می شود نجس باشد، بر صاحب خانه لازم است نجس شدن بدن یا لباس دیگران را به آنها بگوید، ولی اگر قسمتی از دیوار اتاق که معمولاً دست تر به آنها زده نمی شود نجس باشد و بدن یا لباس دیگران با رسیدن به آن نجس شود، لازم نیست به آنها گفته شود. شرط سوّم: آن که نجاست در معرض آن باشد که به چیزهای خوردنی و آشامیدنی سرایت کند. شرط چهارم: آن که احتمال بدهد میهمانها به گفته او ترتیب اثر می دهند.
مسأله 146: اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، باید به میهمانها بگوید؛ اما اگر یکی از میهمانها بفهمد، لازم نیست به دیگران خبر دهد؛ ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که بداند به واسطه نجس بودن آنان لوازم منزل او نجس می شود و از نجاست آن به گونه ای غفلت کرده که مثلاً باعث خوردن چیز نجس می گردد یا سبب می گردد که در لباس یا بدن نجس نماز خوانده و دیگر در وقت نماز، نمازش را با لباس یا بدن پاک نخواهد خواند، لازم است بعد از غذا به آنان بگوید.
مسأله 147: اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود، چنانچه صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکیست استعمال می کند، مانند ظروفی که در خوردن و آشامیدن استعمال می شود، واجب است نجس شدن آن را به او بگوید و اما نجس شدن مثل لباس را لازم نیست بگوید، اگر چه بداند صاحبش با آن نماز می خواند.
مسأله 148: اگر بچه بگوید چیزی نجس است یا چیزی را آب کشیده و از گفته او اطمینان حاصل نشود، نباید حرف او را قبول کرد؛ ولی بچه ممیّز که طهارت و نجاست را می فهمد اگر بدانیم چیزی را آب کشیده، می توان آن را پاک دانست، اگر چه اطمینان نداشته باشیم که درست آب کشیده است و اگر ممیّز چیزی را که در دستش است بگوید نجس است و از قول او اطمینان حاصل نشود، بنا بر احتیاط باید از آن اجتناب کرد.
مطهّرات
مطهّرات
مسأله 149: دوازده چیز نجاست را پاک می کند و آنها را مطهّرات می گویند: اوّل: آب، دوّم: زمین، سوّم: آفتاب، چهارم: استحاله، پنجم: انقلاب، ششم: کم شدن دوسوم آب انگور، هفتم: انتقال، هشتم: اسلام، نهم: تبعیت، دهم: برطرف شدن عین نجاست، یازدهم: استبراء حیوان نجاستخوار، دوازدهم: خارج شدن خون متعارف از ذبیحه و احکام اینها به تفصیل در مسائل آینده گفته می شود.
1 - آب
مسأله 150: برای تطهیر با آب پنج شرط در همه موارد لازم است: اوّل: آن که مطلق باشد، پس آب مضاف، مانند آب هندوانه و گلاب، چیز نجس را پاک نمی کند. دوّم: آن که پاک باشد. سوّم: آن که وقتی چیز نجس را می شویند از مطلق بودن خارج نشود و بنا بر احوط در شستنی که بعد از آن، شستن دیگر لازم نیست، باید بو، رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکند و در غیر آن شستن، تغییر ضرر ندارد. مثلاً اگر چیزی را با آب کر یا قلیل بشوید و دو دفعه شستن در آن لازم باشد، در دفعه اول اگر چه تغییر کند، چنانچه در دفعه دوم با آبی تطهیر کند که تغییر نکند پاک می شود. چهارم: آن که بعد از آب کشیدن چیز نجس عین نجاست در آن نباشد. پنجم: برای تطهیر با آب قلیل آب را روی چیز نجس بریزیم و با داخل کردن چیز نجس در آب قلیل نجس پاک نمی شود ولی برای تطهیر با آب غیر قلیل - مانند کر و جاری - می توانیم چیز نجس را داخل آب بکنیم و می توانیم آب را با وسیله ای مانند شیر یا شلنگ روی چیز نجس بریزیم. در برخی موارد در تطهیر با آب شرایط دیگری نیز لازم است که در مسائل بعد گفته می شود.
مسأله 151: اگر چیزی به غیر بول مانند خون و منی نجس شود با یک مرتبه شستن پاک می شود و در این امر فرقی بین آب قلیل و کر و جاری نیست، ولی در شستن لباس و فرش و مانند اینها با آب قلیل بنا بر احتیاط باید آنها را فشار دهند تا غساله آنها بیرون آید و در غیر آب قلیل فشار دادن لازم نیست. (غساله آبیست که معمولاً در وقت شستن و بعد از آن از چیزی که شسته می شود خود به خود یا به وسیله فشار می ریزد).
مسأله 152: اگر چیزی به بول نجس شود و بخواهند آن را با آب قلیل آب بکشند باید دو مرتبه آن را بشویند به این شکل که یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود و در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد یک مرتبه دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود ولی در لباس و فرش و مانند اینها بنا بر احتیاط، باید بعد از هر دفعه، فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.
مسأله 153: اگر بخواهیم چیزی را که به بول نجس شده با آب غیر قلیل - مانند کر و جاری - آب بکشیم چنانچه یک مرتبه آب را به تمام جاهای نجس برسانیم پاک می شود، خواه چیز نجس را داخل آب کر یا جاری فرو بریم یا به وسیله ای مانند شیر و شلنگ آب را روی نجس بریزیم، بلی برای تطهیر لباس و فرش و مانند اینها که به بول نجس شده با آب کر بنا بر احتیاط دو مرتبه شستن لازم است. ولی برای تطهیر با آب جاری و باران یک مرتبه کافیست و در هر حال بیرون آوردن غساله در شستن با آب جاری و کر و آب باران لازم نیست.
مسأله 154: اگر چیزی به بول پسر یا دختر شیرخواری که غذاخور نشده نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد یا کمی آب روی آن ریخته و با فشار به تمام جاهای نجس آن آب برسانند پاک می شود؛ و احتیاط مستحب آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.
مسأله 155: داخل کاسه نجس و مانند آن از سایر ظروف شرب را با آب قلیل باید سه مرتبه شست و در کر و جاری یک مرتبه کافی است. و ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن ظرف، آب یا چیز روان دیگر خورده باید اول با خاک، خاک مالی کرده - و بنا بر احتیاط، خاک باید پاک باشد - سپس دو مرتبه با آب قلیل بشویند و در آب کر و جاری نیز بعد از خاک مالی، بنا بر احتیاط دو مرتبه شستن لازم است و غیر ظرف - مانند دست انسان - که سگ لیسیده یا از آن چیز روان خورده، حکم ظرف دارد و همچنین چیزی را که آب دهان سگ در آن ریخته بنا بر احتیاط باید پیش از شستن خاک مالی کرد.
مسأله 156: اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده، تنگ باشد باید خاک را در آن بریزند و مقداری آب ریخته و به وسیله ای مانند داخل کردن چوب یا تکان شدید، خاک را به تمام ظرف برسانند و بعد به ترتیبی که ذکر شد بشویند.
مسأله 157: اگر خوک کاسه و مانند آن از ظروف شرب را بلیسد یا از آن چیز روانی بخورد، یا این که در آن موش صحرایی مرده باشد، باید هفت مرتبه با آب قلیل شست و در آب غیر قلیل نیز بنا بر احتیاط، هفت مرتبه شستن لازم است و در هر حال لازم نیست آن را خاک مالی کنند.
مسأله 158: ظرف شربی را که به شراب نجس شده باید سه مرتبه بشویند و احتیاط مستحب آن است که هفت مرتبه بشویند و فرقی بین آب قلیل و غیر قلیل نیست.
مسأله 159: کوزه ای را که از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب غیر قلیل بگذارند، به هر جای آن که آب برسد پاک می شود و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود، باید به قدری در آب غیر قلیل بماند که آب به تمام آن فرو رود.
مسأله 160: کاسه نجس را با آب قلیل به دو صورت می توان آب کشید: یکی: آن که سه مرتبه پر کنند و خالی کنند؛ دیگر: آن که سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
مسأله 161: اگر ظرف بزرگی، مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب قلیل پر کنند و خالی کنند پاک می شود و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند؛ و واجب است که در مرتبه دوم و سوم، اول ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند آب بکشند.
مسأله 162: هر گاه جسم نجسی مانند اجسام فلزی یا پلاستیکی را آب کنند همه جای آن نجس می شود و اگر پس از انجماد آن را آب بکشند ظاهرش پاک می شود.
مسأله 163: تنوری که به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد پاک می شود و در غیر بول اگر بعد از برطرف شدن نجاست یک مرتبه به دستوری که گفته شد آب در آن بریزند کافیست و بنا بر احتیاط در هر دفعه به طریقی آب را خارج کنند هر چند به این نحو که گودالی ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند.
مسأله 164: در حصیر نجس که با نخ بافته شده، فشار لازم نیست و رسیدن آب به باطن آنها کفایت می کند.
مسأله 165: اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، با فرو بردن در کر و جاری پاک می شود و اگر باطن آنها نجس شود چنانچه آب به باطن آنها برسد و در هنگام رسیدن به باطن آنها ندانیم آب از مطلق بودن خارج شده است، پاک می شود.
مسأله 166: اگر انسان شک کند که آب نجس - مثلاً - به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاک است.
مسأله 167: اگر ظاهر برنج و گوشت و مانند اینها نجس شده باشد در جایی که تعدّد لازم نیست، چنانچه آن را در کاسه و مانند آن بگذارند و یک مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود.
مسأله 168: لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب غیر قلیل فرو برند و آب پیش از آن که به واسطه رنگ پارچه از مطلق بودن خارج شود، به تمام آن برسد، یک مرتبه آب کشیدن به حساب می آید؛ اگر چه موقع فشار دادن، آب مضاف یا رنگین از آن بیرون آید.
مسأله 169: اگر لباسی را در آب غیر قلیل آب بکشند و بعد - مثلاً - لجن آب در آن ببینند، چنانچه مطمئن باشند که جلوگیری از رسیدن آب نکرده آن لباس پاک است.
مسأله 170: خورده گل یا صابونی که بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن، در آن دیده شود پاک است؛ ولی اگر آب نجس به باطن آنها رسیده باشد، ظاهر آنها پاک و باطن آنها نجس است.
مسأله 171: هر چیز نجس، تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند پاک نمی شود، ولی اگر بو یا رنگ یا مزه نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد؛ پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند پاک می باشد، اما چنانچه به واسطه غلظت بو یا رنگ یا مزه یقین کنند یا احتمال دهند که ذرّه های نجاست در آن چیز مانده، باید بیشتر بشویند تا مطمئن شوند عین نجاست برطرف شده است.
مسأله 172: اگر نجاست بدن را در آب غیر قلیل برطرف کنند، بدن پاک می شود و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست.
مسأله 173: غذای نجسی که لای دندانها مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد، پاک می شود و در جایی که تعدّد لازم است، باید متعدّد آب بگردانند به طوری که به تمام غذای نجس برسد.
مسأله 174: اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند بنا بر احتیاط، باید آن را فشار دهند تا غساله آن جدا شود.
مسأله 175: اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند بنا بر احتیاط، باید به اطراف آنجا که متّصل به آن است و موقع آب کشیدن آنجا نجس می شود، آب پاک برسد و همچنین اگر چیز پاکی را کنار چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند، باید بنا بر احتیاط به قسمتهایی از چیز پاک که در هنگام آب کشیدن نجس شده آب پاک برسد؛ پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد بنا بر احتیاط، باید آب پاک به تمام انگشتان برسد.
مسأله 176: گوشت و دنبه ای که نجس شده، مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آن جلوگیری نکند.
مسأله 177: اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که از رسیدن آب به آن جلوگیری کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.
مسأله 178: اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شک کند که عین نجاست را از آن برطرف کرده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که موقع آب کشیدن، متوجه برطرف کردن عین نجاست بوده، آن چیز پاک است و اگر چنین احتمالی ندهد، باید دوباره آن را آب بکشد.
مسأله 179: زمینی که آب روی آن جاری نمی شود اگر نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قلیل آن را پاک کنند می باید آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و در غیر این صورت، زمین بنا بر احتیاط با آب قلیل پاک نمی شود.
مسأله 180: زمینی که آب در آن فرو می رود، مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک می شود اما زیر شن یا ریگها بنا بر احتیاط نجس می ماند.
مسأله 181: زمین سنگ فرش و آجرفرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می گردد ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود و بنا بر احتیاط آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و گرنه، جایی که آب در آن جمع می شود نجس می ماند.
مسأله 182: اگر ظاهر سنگ نمک و مانند آن نجس شود، با آب قلیل هم پاک می شود.
مسأله 183: اگر شکر نجس آب شده را قند بسازند و در آب کر یا جاری بگذارند، ظاهر آن پاک می شود ولی باطن آن پاک نمی شود.
2 - زمین
مسأله 184: زمین با سه شرط کف پا و ته کفش را که به سبب راه رفتن نجس شده، پاک می کند: اول: آن که پاک باشد. دوم: آن که خشک باشد. سوم: آن که عین نجس مثل خون و بول، یا متنجّس مثل گلی که نجس شده، اگر در کف پا و ته کفش باشد برطرف شود و بنا بر احتیاط به واسطه راه رفتن باید برطرف شود.
مسأله 185: کف پا و ته کفش نجس به واسطه راه رفتن روی آنچه معمولاً با آن زمین را فرش می کنند مانند آسفالت پاک می شود ولی پاک شدن کف پا و ته کفش به وسیله چیزی که فرش کردن زمین با آن متعارف نیست محل اشکال است.
مسأله 186: برای پاک شدن کف پا و ته کفش بهتر است پانزده ذراع دست یا مانند آن راه بروند اگر چه به کمتر از این مقدار هم پاک شود (ذراع دست حدود نیم متر است).
مسأله 187: لازم نیست کف پا و ته کفش نجس، تر باشد، بلکه اگر خشک هم باشد به راه رفتن پاک می شود.
مسأله 188: علاوه بر کف پا یا ته کفش نجس، مقداری از اطراف آن هم که معمولاً به گل آلوده می شود با شرایط ذکر شده در مسأله 184 پاک می شود.
مسأله 189: کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانوی او به سبب راه رفتن نجس شود، با راه رفتن پاک می گردد و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهارپایان و چرخ اتومبیل و درشکه و مانند اینها.
مسأله 190: اگر بعد از راه رفتن، بو، رنگ یا ذرّه های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود در کف پا یا ته کفش بماند اشکال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب آن است که به قدری راه روند که آنها هم برطرف شوند.
مسأله 191: داخل کفش به واسطه راه رفتن پاک نمی شود و پاک شدن کف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشکال است.
3 - آفتاب
مسأله 192: آفتاب، زمین و ساختمان و چیزهایی مانند در و پنجره را که در ساختمان به کار برده شده و همچنین میخی را که به دیوار کوبیده اند، با پنج شرط پاک می کند: اول: آن که چیز نجس تر باشد، پس اگر خشک باشد باید به وسیله ای آن را تر کنند، تا آفتاب خشک کند. دوم: آن که عین نجاست را پیش از تابیدن آفتاب برطرف کنند، یا آن که تابش آفتاب، عین را برطرف کند. سوم: آن که آفتاب بدون مانع بتابد، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز پاک نمی شود؛ ولی اگر ابر به قدری نازک باشد که مانع تابیدن آفتاب نباشد، اشکال ندارد. چهارم: آن که آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند، پس اگر مثلاً چیز نجس به سبب باد و آفتاب خشک شود پاک نمی گردد؛ ولی اگر باد به قدری کم باشد که مانع از استناد عرفی خشک شدن به آفتاب نباشد، اشکال ندارد. پنجم: آن که آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست در آن فرو رفته یک مرتبه خشک کند، پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفعه دیگر زیر آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می شود و زیر آن نجس می ماند.
مسأله 193: آفتاب، حصیر نجس را پاک نمی کند و پاک شدن درخت و گیاه که در زمین است به سبب آفتاب محل اشکال است.
مسأله 194: اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شک کند که زمین هنگام تابیدن آفتاب، تر بوده یا نه؛ یا تری آن به واسطه آفتاب خشک شده یا نه، آن زمین نجس است، همچنین است اگر شک کند که عین نجس برطرف شده یا نه، یا شک کند که آیا تابش آفتاب بدون مانع بوده یا نه.
مسأله 195: اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد و به وسیله آن طرفی که آفتاب به آن نتابیده نیز خشک شود، بعید نیست هر دو طرف پاک شود.
4 - استحاله
مسأله 196: اگر جنس چیز نجس عوض شود و به صورت چیز پاکی درآید پاک می شود؛ مثل آن که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد، یا سگ در نمکزار فرو رفته و نمک شود؛ ولی اگر جنس آن عوض نشود، مثل آن که گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند، پاک نمی شود.
مسأله 197: کوزه گلی و مانند آن که از گل نجس ساخته شده نجس است و بنا بر احتیاط ذغالی که از چوب نجس درست شده نجس است.
مسأله 198: چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، بنا بر احتیاط نجس است.
5 - انقلاب
مسأله 199: اگر شراب به خودی خود یا به سبب ریختن چیزی، مثل سرکه و نمک در آن سرکه شود، پاک می شود.
مسأله 200: شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست کنند، یا نجاست دیگری به آن برسد، به سرکه شدن پاک می شود و احتیاط مستحب در اجتناب است.
مسأله 201: سرکه ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس درست کنند، بنا بر احتیاط نجس است.
مسأله 202: اگر پوشال ریز انگور و کشمش و خرما داخل آنها باشد و سرکه بریزند مانعی ندارد؛ ولی احتیاط در آن است که تا خرما و کشمش و انگور سرکه نشده، خیار و بادمجان و مانند اینها در آن نریزند.
6 - کم شدن دوسوم آب انگور
مسأله 203: آب انگوری که به سبب آتش یا به خودی خود جوش بیاید، خوردن آن حرام و بنا بر احتیاط نجس می شود، چنانچه در مسأله 114 گذشت و آب انگوری که به سبب آتش جوش آمده اگر آن قدر با آتش بجوشد که ثلثان شود، یعنی دوسوم آن کم شود، پاک شده و خوردن آن حلال است؛ ولی اگر به خودی خود جوش آمده، بنا بر احتیاط فقط به سرکه شدن پاک و حلال می شود.
مسأله 204: اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن کم شود، چنانچه باقیمانده آن جوش بیاید، حرام و بنا بر احتیاط نجس است.
مسأله 205: اجتناب از آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه، لازم نیست؛ ولی اگر جوش بیاید تا انسان یقین نکند که سرکه شده یا دوسوم آن کم شده، باید از آن اجتناب کرد.
مسأله 206: اگر مثلاً در یک خوشه غوره یک یا چند دانه انگور باشد، چنانچه به آبی که از آن خوشه گرفته می شود آب انگور نگویند، هر چند جوش بیاید، پاک و خوردن آن حلال است.
مسأله 207: اگر یک دانه انگور در چیزی که می جوشد بیفتد و بجوشد، احتیاط آن است که از آن اجتناب کنند و خوردن آن هم حرام است.
مسأله 208: اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند، باید کفگیری را که در دیگ جوش آمده و ثلثان نشده زده اند، در دیگی که جوش نیامده یا اگر جوش آمده ثلثان شده، نزنند.
مسأله 209: چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید نجس نمی شود و حرام هم نیست.
7 - انتقال
مسأله 210: اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود پاک می گردد و این را انتقال گویند؛ و همچنین است حکم در سایر نجاسات و اما خونی که زالو از انسان می مکد، چون به آن خون انسان گفته می شود نجس می باشد.
مسأله 211: اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد و نداند خونی که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه است، پاک است و همچنین است اگر بداند از او مکیده ولی جزء بدن پشه حساب شود؛ اما اگر فاصله بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است، یا معلوم نباشد که می گویند خون پشه است یا خون انسان، نجس می باشد.
8 - اسلام
مسأله 212: اگر کافر از روی اعتقاد شهادتین بگوید، یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله شهادت بدهد، به هر لغتی که باشد مسلمان می شود و بعد از مسلمان شدن؛ بدن، آب دهان، آب بینی و عرق او پاک است؛ ولی اگر هنگام مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد و اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد، احتیاط مستحب آن است که جای آن را آب بکشد.
مسأله 213: اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است بلکه اگر در بدن او هم باشد، بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کرد.
مسأله 214: اگر کافر شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاک است؛ ولی اگر بداند قلباً مسلمان نشده، بنا بر احتیاط نجس است.
9 - تبعیت
مسأله 215: تبعیت آن است که چیز نجسی به سبب پاک شدن چیز نجس دیگر پاک شود.
مسأله 216: فرزندان نابالغ کفار بعد از مسلمان شدن یکی از پدر یا مادر یا جد یا جده نزدیک پاک می شوند مگر اینکه ممیّز بوده و اظهار کفر کنند.
مسأله 217: اگر شراب سرکه شود، داخل ظرف که به شراب نجس شده پاک می شود ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شده است، احتیاط واجب آن است که بعد از سرکه شدن شراب نیز از آن اجتناب کنند.
مسأله 218: آب انگور اگر جوش بیاید و پیش از آن که دوسوم آن کم شود یا سرکه شود به جایی بریزد، بنا بر احتیاط باید آن جا را آب بکشند؛ ولی داخل ظرفی که آب انگور در آن جوش می آید و چیزهایی مانند کفگیر که برای پختن آب انگور به کار می رود و در آن قرار دارد، بعد از سرکه شدن یا کم شدن دو سوم آب انگور پاک می شود.
مسأله 219: تخته یا سنگی که میت را روی آن غسل می دهند و پارچه ای که عورت میت را با آن می پوشانند و دست کسی که او را غسل می دهد، بعد از تمام شدن غسل پاک می شود؛ همچنین پیراهن میت، در جایی که معمولاً از زیر پیراهن غسل داده می شود.
مسأله 220: اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل به تعدادی که لازم است آب بکشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی که روی آن ریخته اند جدا شود، آبی که در آن می ماند پاک است. همچنین ظرف نجسی را که با آب قلیل آب می کشند، بعد از جدا شدن آبی که برای پاک شدن روی آن ریخته اند، آب کمی که در آن می ماند پاک است.
10 - برطرف شدن عین نجاست
مسأله 221: اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون، یا متنجّس مثل آب نجس آلوده شود، اگر بگوییم بدن حیوان نجس می شود، چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حیوان پاک می شود؛ و همچنین است باطن بدن انسان مثل داخل دهان و بینی اگر نجس شده باشد، مثلاً اگر خونی از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن داخل دهان لازم نیست.
مسأله 222: اعضایی که در باطن بدن انسان پیوند زده می شود و مانند سایر اعضای بدن از فعالیت های حیاتی برخوردار است، مانند سایر اعضای باطنی با برطرف شدن عین نجاست پاک می شوند ولی اشیایی چون دندان مصنوعی که از فعالیت های حیاتی برخوردار نیستند، بنا بر احتیاط با برطرف شدن عین نجاست پاک نمی شوند و باید آنها را آب کشید.
مسأله 223: اگر غذا در دهان باشد یا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید، چنانچه انسان نداند که خون به غذا رسیده، آن غذا پاک است و اگر بداند خون به آن رسیده، بنا بر احتیاط نجس می شود.
مسأله 224: مقداری از لبها و پلک چشم که موقع بستن روی هم می آید و نیز جایی را که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود، باید آب بکشد.
مسأله 225: چشم انسان جزء اعضای باطنی به شمار آمده و با برطرف شدن عین نجاست پاک می شود.
11 - استبراء حیوان نجاستخوار
مسأله 226: بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار نجس است چنانچه در مسأله 117 گذشت و اگر بخواهند پاک شود باید حیوان را استبراء کنند؛ یعنی تا مدتی نگذارند نجاست بخورد و غذای دیگری به او بدهند و این مدت در شتر نجاستخوار چهل روز و در گاو بیست روز و در گوسفند ده روز و در مرغابی پنج روز و در مرغ خانگی سه روز و در سایر حیوانات به اندازه ایست که دیگر به آنها نجاستخوار گفته نشود و اگر در حیواناتی که مدتی برای آنها ذکر شده پس از این مدت هنوز عنوان نجاستخوار برطرف نشده باشد، بنا بر احتیاط مستحب به قدری از خوردن نجاست جلوگیری کنند که دیگر به آنها نجاستخوار نگویند. استبراء گوسفند و دیگر حیواناتی که از خوک شیر خورده اند و هنوز گوشت در بدنشان نروییده و استخوانشان از آن سخت نشده است، به این گونه است که هفت روز از پستان گوسفند یا حیوانات پاک دیگر شیر بخورند و اگر نیازی به شیر ندارند هفت روز غذای پاک دیگر بخورند.
12 - خارج شدن خون متعارف از ذبیحه
مسأله 227: خونی که در جوف ذبیحه بعد از کشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند، چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاک است، چنانکه در مسأله 98 گذشت.
مسأله 228: حکم سابق مختص به حیوان حلال گوشت است و در حیوان حرام گوشت جاری نیست، بلکه بنا بر احتیاط استحبابی در اجزای محرّمه از حیوان حلال گوشت نیز جاری نیست.
راه ثابت شدن طهارت
مسأله 229: پاک شدن چیز نجس به چند راه ثابت می شود: اول: آن که انسان خود یقین یا اطمینان کند یا طوری باشد که نوع مردم یقین یا اطمینان به پاک شدن پیدا می کنند و در جایی که نوع مردم اطمینان به طهارت نمی کنند اگر انسان برخلاف متعارف اطمینان کند، کفایت نمی کند و شخص وسواسی که برخلاف معمول افراد، در آب کشیدن چیز نجس به زودی اطمینان پیدا نمی کند لازم نیست خودش اطمینان کند؛ بلکه اگر معمول افراد اطمینان کنند کافی است. دوم: دو مرد عادل خبر دهند؛ و بنا بر احتیاط واجب یک نفر عادل کفایت نمی کند. سوم: آن که کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده. چهارم: مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه.
مسأله 230: اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری مانند ظرف و فرش که در اختیار او است، نجس شود و آن مسلمان غایب گردد، گفته شده است که با شش شرط حکم به پاکی آن می شود: اول: آن که آن مسلمان چیزی را که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند؛ پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت به بدن کافر ملاقات کرده و آن را نجس نداند، بعد از غایب شدن او، نمی توان آن لباس را پاک دانست. دوم: آن که بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است. سوم: آن که انسان ببیند از آن چیز در کاری استفاده می کند که شرط آن پاکی است، مثلاً ببیند با آن لباس، نماز می خواند. چهارم: آن که آن مسلمان بداند کاری را که با آن چیز انجام می دهد شرط آن پاکی است؛ پس اگر مثلاً نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمی توان آن لباس را پاک دانست. پنجم: آن که انسان احتمال بدهد آن مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است؛ پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده، نمی توان آن چیز را پاک دانست و نیز اگر نجس و پاک در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاک دانستن آن چیز محل اشکال است. ششم: آن که بنا بر احتیاط واجب آن مسلمان بالغ باشد. فقهاء عظام غایب شدن مسلمان را با شرایط فوق از مطهّرات دانسته اند ولی بنا بر احتیاط واجب غایب شدن مسلمان، از راه های ثابت شدن طهارت نیست، مگر موجب اطمینان شخصی یا نوعی شود.
احکام ظرفها
مسأله 231: آشامیدن از ظرف یا غیر ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته شده و نیز خوردن چیزی از آن در صورتی که به سبب رطوبتی نجس شده باشد، حرام است و نباید آن را در وضو و غسل و کارهایی که باید با چیز پاک انجام داد، استعمال کنند؛ بلکه احتیاط آن است که چرم سگ و خوک و مردار - اگر چه ظرف هم نباشد - و نیز سایر اعیان نجس را در هیچ یک از استعمالات به کار نبرند.
مسأله 232: خوردن و آشامیدن از کاسه و سایر ظروف شرب که از طلا یا نقره ساخته شده باشد، حرام است، بلکه احتیاط در اجتناب از هر گونه استعمال این ظروف می باشد، بنابراین زینت نمودن اتاق و مانند آن با کاسه طلا و نقره بنا بر احتیاط جایز نیست.
مسأله 233: ساختن کاسه طلا و نقره و مانند آن و مزدی که برای ساختن آن می گیرند و نگاهداری آنها حرام نیست، هر چند احتیاط مستحب در ترک این کارها می باشد.
مسأله 234: خرید و فروش کاسه طلا و نقره و پول و عوضی که فروشنده می گیرد حرام نیست، همچنین استعمال غیر ظرف شرب هر چند از طلا و نقره ساخته شده باشد مانعی ندارد، اگر چه احتیاط استحبابی در اجتناب از تمام آنها است.
مسأله 235: استعمال گیره استکان که از طلا و نقره ساخته می شود مانعی ندارد.
مسأله 236: استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا و نقره داده اند اشکال ندارد.
مسأله 237: اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند و کاسه و مانند آن بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد که به آن ظرف، ظرف طلا و نقره گفته نشود، استعمال آن مانعی ندارد.
مسأله 238: اگر انسان غذایی را که در کاسه طلا یا نقره است به قصد این که چون غذا خوردن در کاسه طلا و نقره حرام می باشد، در کاسه دیگر بریزد، خوردن غذا از ظرف دوم در صورتی که عرفاً نگویند ظرف طلا و نقره را استعمال می کند، مانعی ندارد.
مسأله 239: استعمال بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و کارد و قاب قرآن اگر از طلا یا نقره باشد، اشکال ندارد، ولی احتیاط مستحب آن است که عطردان و سرمه دان طلا و نقره و مانند آن را استعمال نکنند.
مسأله 240: استعمال کاسه طلا و نقره مانند خوردن و آشامیدن از آنها در حال ناچاری به مقدار ضرورت اشکال ندارد؛ ولی بیشتر از این مقدار جایز نیست.
مسأله 241: استعمال کاسه ای که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر، اشکال ندارد.
وضو
[وضوی ترتیبی]
مسأله 242: در وضو واجب است صورت و دستها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح کنند.
مسأله 243: درازای صورت را باید از بالای پیشانی جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد، باید شسته شود و اگر مختصری از این مقدار را هم نشویند وضو باطل است.
مسأله 244: اگر نسبت صورت و دست کسی کوچک تر یا بزرگتر از نسبت صورت و دست متعارف مردم باشد، باید ملاحظه کند که مردم متعارف تا کجای صورت خود را می شویند، او هم تا همانجا بشوید؛ و نیز اگر در پیشانی او مو روییده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه معمول پیشانی را بشوید.
مسأله 245: اگر احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست که نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید پیش از وضو بررسی کند که اگر هست برطرف کند.
مسأله 246: اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد، باید آب را به پوست برساند و اگر پیدا نباشد شستن ظاهر مو کافی است.
مسأله 247: اگر شک کند که پوست صورت از لای مو پیداست یا نه، باید مو را بشوید و آب را به پوست برساند.
مسأله 248: شستن داخل بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست و شستن ظاهر بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده می شود لازم است.
مسأله 249: کسی که نمی دانسته باید این مقدار را بشوید، اگر نداند در وضوهایی که گرفته، این مقدار را شسته یا نه، نمازی را که با آن وضو خوانده و وقتش باقیست با وضوی جدید اعاده نماید و بنا بر احتیاط نمازهایی که وقتش گذشته را نیز قضا کند.
مسأله 250: باید صورت و دستها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید، وضو باطل است.
مسأله 251: اگر دست را تر کند و به صورت و دستها بکشد، چنانچه تری دست به قدری باشد که بگویند صورت و دستها را شسته است، کافی است.
مسأله 252: بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشوید.
مسأله 253: کسی که پیش از شستن صورت، دستهای خود را تا مچ شسته است، در موقع وضو نباید به آن اکتفا کند و لازم است دوباره تا سر انگشتان را بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است.
مسأله 254: در وضو شستن صورت و دستها در مرتبه اول واجب و در مرتبه دوم جایز و بیشتر از آن حرام می باشد و این که کدام شستن، اول یا دوم یا سوم است مربوط به شستن تمام عضو همراه با قصد وضو می باشد، پس اگر به قصد وضو عضوی را دوبار به طور کامل شست، شستن بعدی حرام است و اگر به قصد وضو چند بار آب بریزد، هر گاه آب به تمام دست و صورت رسید، یک مرتبه حساب می شود و مازاد بر آن، مرتبه بعد به حساب می آید هر چند قصد مرتبه اول داشته باشد.
مسأله 255: بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و احتیاط آن است که با داخل دست راست مسح نماید و مسح را از بالا به پایین انجام دهد.
مسأله 256: یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانی ست جای مسح می باشد و هر جای این قسمت را مسح کند کافی است؛ و بنا بر احتیاط از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت به هم چسبیده مسح نماید و احتیاط مستحب آن است که از درازا به اندازه درازای یک انگشت باز مسح نماید.
مسأله 257: لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلکه بر موی جلوی سر هم صحیح است؛ ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است که اگر مثلاً شانه کند به صورتش می ریزد، باید قسمتی از موها را که پس از شانه کردن در جلو سر قرار می گیرد مسح کند، یا فرق سر را باز کرده پوست سر را مسح نماید و اگر موهایی را که به صورت می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد جلوی سر جمع کند و بر آنها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر، که جلوی آن آمده مسح کند باطل است.
مسأله 258: بعد از مسح سر، باید با تری آب وضو که در دست مانده روی پاها را از سر یکی از انگشتان تا برآمدگی روی پا مسح کند و احتیاط آن است که تا مفصل را هم مسح نماید.
مسأله 259: احتیاط آن است که مسح پا به اندازه پهنای سه انگشت بسته باشد و بهتر آن است که تمام روی پا را با تمام داخل دست مسح نماید.
مسأله 260: احتیاط آن است که در مسح پا دست را بر سر انگشتان بگذارد و بعد به روی پا بکشد، یا آن که دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتان بکشد؛ نه آن که تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد.
مسأله 261: در مسح سر و روی پا، باید دست را روی آنها بکشد و اگر دست را نگهدارد و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است ولی اگر موقعی که دست را می کشد سر یا پا مختصری حرکت کند، اشکال ندارد.
مسأله 262: جای مسح باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند مسح باطل است ولی اگر تری آن به قدری کم باشد که رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند از تری کف دست است، اشکال ندارد.
مسأله 263: اگر برای مسح، رطوبتی در کف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آبی از خارج تر کند بلکه بنا بر احتیاط باید از ریش خود رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید و گرفتن رطوبت از غیر ریش و مسح نمودن با آن، محل اشکال است.
مسأله 264: اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، احتیاط آن است که سر را با آن رطوبت مسح کند و برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.
مسأله 265: مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است؛ ولی اگر به واسطه سرمای شدید، یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد، مسح کردن بر آنها اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که تیمم نیز بنماید و اگر روی کفش نجس باشد بنا بر احتیاط باید چیز پاکی بر آن بیندازد و بر آن چیز مسح کند و تیمم هم بنماید.
مسأله 266: اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح آن را آب بکشد، بنا بر احتیاط باید چیز پاکی روی پا بیندازد و بر آن چیز مسح کند و تیمّم هم بنماید.
وضوی ارتماسی
مسأله 267: وضوی ارتماسی: آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد، یا صورت و دستها را که در آب می باشد به قصد وضو بیرون آورد، یا دست را در داخل آب به قصد شستن از بالا به پایین تکان دهد و در فرض اول و سوم مسح با تری آن دست محل اشکال است. همچنین اگر از هنگام فرو بردن دست تا بیرون آوردن آن به قصد وضو باشد مسح کردن با تری آن دست خلاف احتیاط است؛ بنابراین اگر بخواهد دست چپ را وضوی ارتماسی کند بنا بر احتیاط باید تنها در هنگام بیرون آوردن دست، قصد وضو کند.
مسأله 268: در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود، پس اگر وقتی که صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو کند باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند، باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج بیرون آورد.
مسأله 269: اگر وضوی بعضی از اعضا را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد، اشکال ندارد.
دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است
مسأله 270: کسی که وضو می گیرد مستحب است موقعی که نگاهش به آب می افتد بگوید: بِسْمِ اللَّهِ و باللَّهِ و َالْحَمْدُ للَّهِ الّذی جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَ لَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً. و موقعی که پیش از وضو دست خود را می شوید بگوید: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ. و در وقت مضمضه کردن بگوید: اَللَّهُمَّ لَقِّنِی حُجَّتِی یَوْمَ أَلْقاکَ وَ أَطْلِقْ لِسانِی بِذِکْرِکَ. و در وقت استنشاق - یعنی آب در بینی کردن - بگوید: اَللَّهمّ لا تُحَرِّم عَلَیَّ رِیحَ الجَنَّة واجْعَلنِی مِمَّنْ یَشَمُّ رِیحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِیبَها. و موقع شستن رو بگوید: اَللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ الوُجُوهُ ولا تُسَوِّدْ وَجْهی یَوْمَ تَبْیَضُّ الوُجُوه. و موقع شستن دست راست بگوید: اَللَّهمَّ أَعْطِنی کِتابِی بِیَمِینِی و الخُلْدَ فِی الجِنَانِ بِیَسَاری وَ حَاسِبْنِی حِساباً یَسیِراً. و موقع شستن دست چپ بگوید: اَللَّهمَّ لا تُعْطِنی کِتَابِی بِشِمالی وَ لا مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِی وَ لا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً اِلی عُنُقِی، وأَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقطَّعَاتِ النِّیرَان. و موقعی که سر را مسح می کند بگوید: اَللَّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ عَفْوِکَ. و در وقت مسح پا بگوید: اَللَّهُمّ ثَبِّتنِی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیه الْأَقْدامُ واجْعَلْ سَعْیِی فِی ما یُرْضِیکَ عَنِّی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإکْرامِ.
شرایط صحت وضو
اشاره
شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است:
شرط اول؛ آن که آب وضو پاک باشد
آن که آب وضو پاک باشد.
شرط دوم؛ آن که با آب مطلق باشد.
مسأله 271: وضو با آب نجس و آب مضاف و سایر مایعات باطل است، اگر چه انسان نجس بودن یا آب مطلق نبودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، آن نماز باطل است.
مسأله 272: اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمم کند و اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد یا به وسیله ای آن را صاف نماید.
شرط سوم؛ آن که آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد، بنا بر احتیاط مستحب مباح باشد.
مسأله 273: وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضیست یا نه، حرام و بنا بر احتیاط مستحب باطل است؛ ولی اگر صاحب آن سابقاً راضی بوده و معلوم نیست که از رضایت خود برگشته یا نه، وضو گرفتن جایز و بی تردید صحیح است و اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد بنا بر احتیاط مستحب وضوی او باطل است؛ چه بتواند در جای دیگر وضو بگیرد یا نتواند.
مسأله 274: وضو گرفتن از حوض و دستشویی مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض و دستشویی را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای محصّلین همان مدرسه، در صورتی که از راهی ثابت شود که برای همه مردم وقف شده اشکال ندارد؛ مثل این که معمولاً مردم در آنجا وضو می گیرند به گونه ای که برای نوع مردم اطمینان حاصل می شود که برای همه مردم وقف شده است. و اگر ثابت نشود، چنانچه شک در اصل عبارت وقف باشد وضو گرفتن اشکال دارد، مثلاً اگر انسان نداند در عبارت وقف، نام سادات حسینی ذکر شده یا سادات موسوی و او خودش از سادات حسینی باشد نه موسوی، نمی تواند در آن موقوفه تصرف کند؛ ولی اگر اصل عبارت وقف روشن است و شک کند که واقف خصوصیتی دیگر را نیز معتبر کرده است یا نه، وضو گرفتن مانعی ندارد، مثلاً اگر می داند وقف سادات است و شک می کند واقف موسوی بودن را نیز قید کرده یا نه، در این صورت حکم می شود که وقف تمام سادات است و وضو گرفتن اشکالی ندارد.
مسأله 275: کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند حوض و وضوخانه آن را برای همه مردم وقف کرده اند یا تنها برای کسانی که در آنجا نماز می خوانند، اگر از راهی ثابت شود که برای همه مردم وقف شده وضو گرفتن اشکال ندارد، در غیر این صورت در این مسأله همان تفصیلیست که در مسأله پیش گفته شد.
مسأله 276: وضو گرفتن از حوض و دستشویی تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آن اماکن نیستند، در صورتی بی اشکال است که از طریقی جواز آن ثابت شود مثل اینکه برای نوع افراد اطمینان به جواز حاصل شود؛ مثلاً از این راه که معمولاً کسانی هم که ساکن آنجاها نیستند از آنها وضو بگیرند.
مسأله 277: وضو گرفتن در نهرهای بزرگ جایز و صحیح است، هر چند مالک آنها از وضو گرفتن در آنها نهی کند، یا این که انسان بداند که راضی نیست، یا این که مالک آنها صغیر یا مجنون باشد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که در این چند صورت از آنها وضو گرفته نشود؛ ولی جایز نیست غاصب در آب غصبی وضو بگیرد، همچنین کسانی مانند همسر و فرزندان و مهمانهای غاصب که به حساب او در این آب تصرف می کنند و اگر وضو بگیرند بنا بر احتیاط مستحب وضوی آنها باطل است.
مسأله 278: اگر فراموش کند آب غصبیست و با آن وضو بگیرد صحیح است؛ ولی کسی که خودش آب را غصب کرده اگر غصبی بودن آن را فراموش کند و وضو بگیرد وضوی او حرام و بنا بر احتیاط مستحب باطل است.
شرط چهارم؛ آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط مستحب مباح باشد.
شرط پنجم؛ آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط مستحب طلا و نقره نباشد و تفصیل این دو شرط در مسأله بعدی ذکر می شود.
مسأله 279: اگر آب وضو در ظرف غصبیست و غیر از آن آب دیگری ندارد در صورتی که بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید، لازم است خالی کند و بعد وضو بگیرد؛ و اگر نتواند، باید تیمم کند و در هر دو صورت اگر معصیت کرده و از آن آب بردارد و وضوی ترتیبی بگیرد وضویش صحیح است و همچنین اگر بخواهد از ظرف طلا یا نقره وضوی ترتیبی بگیرد و وضوی ارتماسی در ظرف غصبی یا در ظرف طلا و نقره بنا بر احتیاط مستحب باطل است.
مسأله 280: وضو گرفتن در حوضی که مثلاً یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، در صورتی که برداشتن آب به نظر عرف، تصرف در آن آجر یا سنگ نباشد اشکالی ندارد و در صورتی که تصرف باشد، وضوی ارتماسی او بنا بر احتیاط مستحب باطل است؛ و وضوی ترتیبی او بی اشکال صحیح می باشد و در هر دو صورت مرتکب کار حرامی شده است.
مسأله 281: اگر در صحن یکی از امامان یا امامزادگان که سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
شرط ششم؛ آن که اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
مسأله 282: اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضو صحیح است.
مسأله 283: اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است؛ ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد احتیاط مستحب آن است که اول آن را تطهیر کند، بعد وضو بگیرد.
مسأله 284: اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آنجا را آب کشیده یا نه، چنانچه بداند که در هنگام وضو متوجه پاک یا نجس بودن آنجا نبوده یا اصلاً مسأله را نمی دانسته وضو باطل است و اگر مسأله را می دانسته و می داند که متوجّه رعایت آن بوده، یا شک دارد که متوجه بوده یا نه، وضویش صحیح است و در هر صورت، جایی را که نجس بوده بنا بر احتیاط باید آب بکشد.
مسأله 285: اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمیست که خون آن به طور کامل بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید در آب کر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید، بعد به دستوری که گفته شد وضوی ارتماسی بگیرد.
شرط هفتم؛ آن که وقت برای وضو و نماز کافی باشد.
مسأله 286: هر گاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد می ترسد تمام نماز یا مقداری از واجبات آن بعد از وقت خوانده شود، باید تیمم کند؛ ولی اگر برای وضو و تیمم یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرد.
مسأله 287: کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمم کند، اگر به قصد قربت یا برای کار مستحبی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد صحیح است، اگر چه به جهت ترک تمام یا قسمتی از نماز در وقت، گناه کرده است.
شرط هشتم؛ آن که به قصد قربت، یعنی برای خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد، باطل است.
مسأله 288: لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب بگذراند ولی باید در تمام وضو متوجه باشد که برای خدا وضو می گیرد به طوری که اگر از او بپرسند: «چه می کنی و برای چه کسی انجام می دهی؟» بگوید: «برای خدا وضو می گیرم.»
شرط نهم؛ آن که وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد؛ یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید؛ و باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند و بنا بر احتیاط همزمان نیز مسح ننماید و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.
شرط دهم؛ آن که کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.
مسأله 289: اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند رطوبت تمام جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد؛ وضویش باطل است و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلیست که می خواهد بشوید یا مسح کند، خشک شده باشد مثلاً موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد، وضویش صحیح است و احتیاط مستحب آن است که وضو را باطل کند و از سر بگیرد.
مسأله 290: اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد؛ ولی به واسطه باد یا گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت خشک شود وضوی او صحیح است.
مسأله 291: راه رفتن در بین وضو، اشکال ندارد.
شرط یازدهم؛ آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است و کمک کردن در مقدمات وضو مکروه است بنابراین اگر کسی آب در کف دست انسان بریزد و انسان با آن آب وضو بگیرد وضو باطل نیست.
مسأله 292: کسی که به تنهائی نمی تواند وضو بگیرد باید با کمک دیگری وضو بگیرد و اگر این مقدار نیز نمی تواند، باید نایب بگیرد که او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتی که بتواند باید مزد بدهد. ولی باید خود او نیت وضو کند و با دست خود مسح نماید و اگر نمی تواند، باید نایبش دست او را بگیرد و به محل مسح او بکشد و اگر این هم ممکن نیست، باید از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت سر و پای او را مسح کند.
مسأله 293: هر کدام از کارهای وضو را که می تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.
شرط دوازدهم؛ آن که استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
مسأله 294: کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد تشنه بماند، نمی تواند وضو را ترک کند و احتیاط مستحب آن است که تیمم هم بنماید، بلی اگر می ترسد که اگر وضو بگیرد مبتلا به مرض صعب العلاج شود، نباید وضو بگیرد و باید تیمم کند و چنانچه به این حد نرسد، ولی وضو برای او مشقتی داشته باشد که متعارف مردم آن را تحمل نمی کنند، می تواند وضو را ترک کند و تیمّم نماید اما اگر مشقت را تحمل نمود و وضو گرفت وضوی او صحیح است و اگر نداند که وضو برای او ضرر شدید دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد که ضرر شدید داشته، صحت وضوی او محل اشکال است.
مسأله 295: اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد ولی بیشتر از آن مقدار ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
شرط سیزدهم؛ آن که در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد. این امر گاه شرط در صحت وضو نیست، بلکه وظیفه وضوی جبیره است، چنانچه در فصل احکام وضوی جبیره خواهد آمد.
مسأله 296: اگر می داند چیزی به اعضای وضو چسبیده ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه، باید آن را برطرف کند، یا آب را به زیر آن برساند. لازم به ذکر است که معیار در شک در وجود مانع یا مانع بودن چیزی که در محل وضو است، متعارف مردم می باشد، پس اگر متعارف مردم در جایی شک نمی کنند ولی برای کسی شک ایجاد شود، به شک خود اعتنا نمی کند.
مسأله 297: اگر زیر ناخن چرک باشد وضو اشکال ندارد، ولی اگر ناخن را بگیرد و بداند یا احتمال دهد آن چرک مانع از رسیدن آب به پوست است، باید برای وضو آن چرک را برطرف کند و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری را که از معمول بلندتر است برطرف نماید.
مسأله 298: اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها به واسطه سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح کردن روی آن کافیست و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند؛ ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود باید آب را به زیر آن قسمت برساند.
مسأله 299: اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، مثل آن که بعد از گل کاری شک کند گل به دست او چسبیده یا نه، باید بررسی کند، یا به قدری دست بمالد که برای خود او یا نوع مردم اطمینان پیدا شود که اگر بوده برطرف شده، یا آب به زیر آن رسیده است.
مسأله 300: اگر جایی را که باید شست یا مسح کرد چرک باشد ولی چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد، اشکال ندارد و همچنین است اگر بعد از گچ کاری و شستن با صابون و مانند آن چیز سفیدی که از رسیدن آب به پوست جلوگیری نمی کند بر دست بماند؛ ولی اگر شک کند که با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه، باید آنها را برطرف کند، مگر شک او غیر متعارف باشد.
مسأله 301: اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در حال وضو متوجّه بوده، وضوی او صحیح است.
مسأله 302: اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد و انسان بعد از وضو شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه، چنانچه بداند موقع وضو متوجّه رسیدن آب به زیر آن نبوده، نمی تواند به آن وضو اکتفا کند.
مسأله 303: اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است، مگر آن که بداند که در وقت وضو متوجّه آن مانع نبوده که در این صورت، نمی تواند به آن وضو اکتفا کند.
مسأله 304: اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در حال وضو متوجّه بوده است، وضویش صحیح است.
احکام وضو
مسأله 305: کسی که در کارهای وضو یا شرایط آن؛ مثل پاک بودن آب، خیلی شک می کند، چنانچه به حد وسوسه برسد، باید به شک خود اعتنا نکند.
مسأله 306: اگر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقی است؛ ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید که نداند از همان بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
مسأله 307: کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
مسأله 308: کسی که می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده، مثلاً بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز شک کند باید وضو بگیرد و اگر در بین نماز شک کند نمی تواند به نماز خود اکتفا کند، بلکه باید وضو بگیرد و نماز خود را اعاده کند و احتیاط مستحب آن است که نماز را رجاءً تمام کرده، پس از آن وضو بگیرد و نماز را اعاده کند و اگر بعد از نماز شک کند، در صورتی که احتمال بدهد در حال شروع به نماز متوجّه بوده است نمازی که خوانده صحیح است؛ ولی بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد. و اگر زمان وضو معلوم باشد و زمان سرزدن حدث از او مجهول باشد، در همه صورتها نماز او صحیح است و حکم به وضودار بودن او می شود؛ بنابراین اگر مثلاً می داند که در هنگام ظهر وضو گرفته و نمی داند که آیا قبل از آن حدثی از او سر زده یا بعد از آن، نماز او صحیح است و می تواند تمام احکام وضو را بار کند.
مسأله 309: اگر بعد از وضو یا در بین آن یقین کند که بعضی جاها را نشسته یا مسح نکرده است، چنانچه رطوبت تمام جاهایی که پیش از آن است به جهت طول مدت خشک شده، باید دوباره وضو بگیرد؛ و اگر خشک نشده، یا به جهت باد یا گرمی هوا و مانند آنها خشک شده، باید جایی را که فراموش کرده و آنچه بعد از آن است را بشوید یا مسح کند و اگر در بین وضو در شستن یا مسح کردن جایی شک کند، باید به همین دستور عمل نماید.
مسأله 310: اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، در صورتی که احتمال بدهد در حال شروع به نماز متوجه بوده - ولو اجمالاً - که باید وضو داشته باشد، نمازش صحیح است؛ ولی احتیاط آن است که برای نمازهای دیگر وضو بگیرد.
مسأله 311: اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، در صورتی که احتمال بدهد در حال شروع نماز متوجّه بوده - ولو اجمالاً - که باید وضو داشته باشد، نمازش صحیح است؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نمازش را رجاءً تمام کند و وضو بگیرد و نماز را دوباره بخواند؛ و بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد وضو بگیرد.
مسأله 312: اگر بعد از نماز بفهمد که وضوی او باطل شده ولی شک کند که قبل از نماز باطل شده یا بعد از نماز، چنانچه احتمال بدهد که در هنگام شروع نماز متوجه شرایط صحّت نماز بوده، نمازی که خوانده صحیح است.
مسأله 313: اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد، (که به وی مسلوس گفته می شود) یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند (که به وی مبطون گفته می شود)، چنانچه یقین دارد که از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می کند، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است، باید در وقتی که مهلت دارد فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحب مانند اذان و اقامه و قنوت، بلکه سوره را ترک نماید.
مسأله 314: کسی که بول او قطره قطره می ریزد و به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند، می تواند با همین حالت نماز بخواند و خروج بول با این کیفیت وضوی او را باطل نمی کند، بلکه وضو به سبب حدث به نحو متعارف؛ همچون خوابیدن یا بول یا غائط کردن مثل سایر مردم و … باطل می شود.
مسأله 315: کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط جلوگیری کند و به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند، چنانچه در بین نماز یک یا چند دفعه غائط از او خارج می شود، به طوری که وضو گرفتن بعد از هر بار خروج غائط برای او حرجی نیست، باید آبی در کنار خود قرار دهد و بعد از هر دفعه خروج غائط فوراً با رعایت شرایط نماز؛ مانند رو به قبله بودن، وضو بگیرد و نماز را از جایی که قطع کرده ادامه دهد و اگر این کار برای او حرجی است، می تواند با همان حال نماز بخواند و تنها حدث به نحو متعارف وضوی او را باطل می کند.
مسأله 316: اگر مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند خروج باد، وضو را باطل نمی کند و می تواند با همان حال نماز بخواند.
مسأله 317: کسی که نمی تواند از خروج بول یا خروج باد جلوگیری کند لازم نیست برای هر نماز وضو بگیرد، همچنین در مورد کسی که نمی تواند از خروج غائط جلوگیری کند و وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او حرجی است؛ ولی اگر حرجی نیست باید برای هر نماز وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود و اگر از او غائط خارج شود به دستور مسأله 315 رفتار کند.
مسأله 318: سجده و تشهد فراموش شده و نماز احتیاط حکم اجزای نماز را دارد، بنابراین برای کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط جلوگیری کند اگر در ضمن سجده یا تشهد فراموش شده یا نماز احتیاط غائط از وی خارج شود، چنانچه حرجی نیست، باید وضو بگیرد و بقیه عمل را انجام دهد و بنا بر احتیاط در سجده سهو نیز همینطور رفتار کند.
مسأله 319: کسی که بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیله کیسه پاکی که در آن پنبه یا چیز دیگریست که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند، خود را حفظ نماید و باید برای هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد و نیز کیسه را که نجس شده آب کشیده یا آن را تعویض نماید. ولی اگر نماز ظهر و عصر را با هم بخواند لازم نیست برای نماز عصر مخرج بول و کیسه را تطهیر نموده و می تواند با همان حال نماز عصر را هم بخواند و همچنین است اگر نماز مغرب و عشا را با هم بخواند و در هر حال تا می تواند باید از سرایت نجاست به جاهای دیگر بدن جلوگیری کند. و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط جلوگیری کند، چنانچه ممکن باشد، باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری کند و در صورت امکان برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد و اگر در وسط نماز هم غائط بیرون آید بنا بر احتیاط اگر مشقت ندارد مخرج غائط را آب بکشد.
مسأله 320: کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول یا غائط یا باد خودداری کند در صورتی که ممکن باشد، باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط و باد جلوگیری کند اگر چه خرج داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه می شود احتیاط مستحب آن است که خود را معالجه کند.
مسأله 321: کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول یا غائط یا باد خودداری کند، بعد از آن که مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت
مسأله 322: برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. دوم: برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز واجب حدثی از او سر زده، مثلاً بول کرده باشد و احتیاط آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد. سوم: برای طواف واجب خانه خدا، خواه در عمره باشد یا حج، عمره یا حج واجب باشد یا مستحب. چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد یا به جهت اجاره یا شرط یا دستوری که اطاعت آن لازم است، وضو واجب شده باشد. پنجم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن و مانند آن که مس آنها بدون وضو جایز نیست، یا به جهت اجاره یا شرط یا دستوری که اطاعت آن لازم است، رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و مانند آن بر او لازم شده باشد. ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از مزبله و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند. ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد باید تیمم کند و اگر معطّل شدن به مقدار تیمم هم بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون تیمم قرآن را از مزبله و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
مسأله 323: مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است؛ ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، مسّ آن اشکال ندارد.
مسأله 324: جلوگیری بچه و دیوانه از مسّ خط قرآن و مانند آن واجب نیست؛ ولی اگر مسّ نمودن آنان بی احترامی به قرآن و مانند آن باشد، باید از آنان جلوگیری کنند.
مسأله 325: کسی که وضو ندارد بنا بر احتیاط حرام است اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را - به هر زبانی که نوشته شده است - مس نماید، مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد و بلکه بنا بر احتیاط مستحب نامهای مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام را هم مسّ ننماید.
مسأله 326: انسان می تواند قبل از وقت نماز، به قصد نماز یا به قصد این که با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند، تحصیل طهارت به خودی خود مستحب است و انسان می تواند در هر وقت به قصد این که با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند.
مسأله 327: کسی که یقین دارد وقت نماز داخل شده اگر نیت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او صحیح است.
مسأله 328: مستحب است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم معصومین علیهم السلام و برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و مسّ حاشیه قرآن و برای خوابیدن وضو بگیرد و نیز مستحب است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد و اگر برای یکی از این کارها وضو بگیرد، هر کاری را که می توان با وضو انجام داد، می تواند انجام دهد، مثلاً می تواند با آن وضو نماز بخواند.
چیزهایی که وضو را باطل می کند
مسأله 329: هفت چیز وضو را باطل می کند: اول: بول، دوم: غائط، سوم: باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود. چهارم: خوابی که به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. پنجم: چیزهایی که عقل را از بین می برد، مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. ششم: استحاضه زنان که بعداً گفته می شود. هفتم: کاری که باید برای آن غسل کرد، مانند جنابت و حیض؛ ولی با مسّ میت بنا بر احتیاط وضو باطل می شود.
احکام وضوی جبیره
جبیره
چیزی که با آن زخم و عضو شکسته را می بندند و دوایی که روی زخم و مانند آن می گذارند «جبیره» نامیده می شود
مسأله 330: اگر در یکی از اعضای وضو زخم یا دمل یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب ریختن روی آن یا مسح کردن آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت.
مسأله 331: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت و دستهاست و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، باید اطراف آن را به طوری که در کیفیت وضو گفته شد از بالا به پایین بشوید و چنانچه زخم و مانند آن پاک باشد یا بتواند آن را آب بکشد و کشیدن دست تر ضرر ندارد دست تر بر آن بکشد و اگر ضرر دارد یا زخم نجس است و نمی شود آب کشید، باید پارچه پاک و مانند آن را به طوری که جزء جبیره حساب شود روی زخم بگذارد و دست تر روی آن از بالا به پایین بکشد و اگر این کار ممکن نیست، تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب وضو هم بگیرد به این شکل که به غیر از محل زخم، سایر جاها را بشوید.
مسأله 332: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاهاست و روی آن باز است، چنانچه نتواند آن را مسح کند، به این معنی که زخم مثلاً تمام محل مسح را گرفته باشد یا آن که از مسح جاهای سالم نیز متمکن نباشد در این صورت، باید پارچه ای پاک و مانند آن را به طوری که جزء جبیره حساب شود روی زخم بگذارد و روی آن را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و بنا بر احتیاط مستحب تیمم نیز بنماید و اگر مسح جبیره ای ممکن نباشد لازم است تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب قسمتهایی را که می تواند وضو نیز بدهد.
مسأله 333: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت یا دستها باشد و جبیره ای روی آن قرار داشته و بتوان آن را باز کرد، اگر جاری ساختن آب بر آن، هر چند به وسیله کشیدن دست تر بر روی آن، بدون ضرر ممکن باشد، باید این کار را انجام دهد و در غیر این صورت اگر کشیدن دست تر روی پوست ضرر ندارد دست تر روی آن بکشد و اگر این کار ضرر دارد باید روی جبیره دست تر بکشد و اگر جبیره نجس است یا نمی شود روی آن دست تر کشید باید پارچه ای پاک و مانند آن را به طوری که جزء جبیره حساب شود روی آن بگذارد و روی آن دست تر بکشد.
مسأله 334: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پا باشد و جبیره ای روی آن قرار داشته باشد، چنانچه جبیره تمام محل مسح را نگرفته باشد و بتواند بر جاهای سالم مسح کند، باید به طور معمولی وضو بگیرد، همچنین اگر تمام محل مسح را گرفته باشد و بتواند آن را باز کند و روی پوست را مسح کند و اگر نتواند روی پوست را مسح کند، چنانچه جبیره پاک باشد باید روی آن را مسح کند و اگر جبیره نجس است یا نمی شود روی آن دست تر کشید، مثلاً دواییست که به دست می چسبد، باید پارچه ای پاک و مانند آن را به طوری که جزء جبیره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر این هم ممکن نیست، باید تیمّم کند.
مسأله 335: اگر نمی شود روی زخم را باز کرد ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته پاک است و رسانیدن آب به زخم ممکن است و ضرر هم ندارد باید آب را به روی زخم از بالا به پایین برساند و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته شده نجس است، چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممکن باشد و با ضرر همراه نباشد، باید آن را آب بکشد و موقع وضو آب را به زخم برساند و در صورتی که آب برای زخم ضرر دارد یا آن که رساندن آب به روی زخم ممکن نیست، یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید اطراف زخم را بشوید و اگر جبیره پاک است روی آن را مسح کند و اگر جبیره نجس است، یا نمی شود روی آن دست تر کشید پارچه ای پاک و مانند آن را به طوری که جزء جبیره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر این هم ممکن نیست تیمم بنماید و بنا بر احتیاط مستحب وضو نیز بگیرد.
مسأله 336: در احکام جبیره فرقی نیست که جبیره تمام اعضای وضو یا تمام یک عضو را گرفته باشد، یا بعضی از یک عضو را، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر جبیره تمام اعضا یا تمام یک عضو را - خواه عضوی که شسته می شود یا عضوی که مسح می شود - گرفته باشد، تیمم نیز بنماید.
مسأله 337: لازم نیست جبیره از جنس چیزهایی باشد که نماز در آن جایز است بلکه اگر از حریر یا از اجزاء حیوانی باشد که خوردن گوشت آن جایز نیست مسح بر آن نیز اشکالی ندارد.
مسأله 338: کسی که در کف دست و انگشتها جبیره دارد و در موقع وضو دست تر روی آن کشیده است، باید سر و پا را با همان رطوبت مسح کند.
مسأله 339: اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، باید جاهایی که باز است روی پا را و جایی که جبیره است روی جبیره را مسح کند.
مسأله 340: اگر در صورت یا دستها چند جبیره است باید بین آنها را بشوید و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد، باید بین آنها را مسح کند و در جاهایی که جبیره است باید به دستور جبیره عمل کند.
مسأله 341: اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن مقدار زیادی ممکن نیست، بنا بر احتیاط واجب باید به دستور جبیره عمل نموده و تیمم نیز بنماید و اگر برداشتن مقدار زیادی ممکن است، باید آن را بردارد و به دستور جبیره عمل کند.
مسأله 342: اگر در جای وضو زخم و دمل و شکستگی نیست ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد باید تیمم کند.
مسأله 343: اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بکشد، یا آب برای آن ضرر دارد، باید به دستور جبیره عمل کند.
مسأله 344: اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست یا به قدری مشقت دارد که نمی شود تحمل کرد، باید تیمم بنماید و بنا بر احتیاط مستحب به دستور جبیره هم عمل کند؛ بلی اگر محل، جراحت و مانند آن داشته باشد و برداشتن آن چیز به جراحت صدمه می زند باید وضوی جبیره بگیرد و تیمم لازم نیست.
مسأله 345: غسل جبیره ای - در غیر غسل میت - مثل وضوی جبیره ایست و احتیاط مستحب آن است که آن را ترتیبی به جا آورند و در غسل میت غسل جبیره ای مشروع نیست.
مسأله 346: کسی که وظیفه او تیمم است، اگر در بعضی از جاهای تیمم او زخم یا دمل یا شکستگی باشد، باید به دستور وضوی جبیره ای، تیمم جبیره ای نماید.
مسأله 347: کسی که باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند، چنانچه بداند که تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود می تواند در اول وقت نماز بخواند و اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شود می تواند صبر کند و آخر وقت نماز بخواند و می تواند رجاءً در اول وقت نماز بخواند ولی در هر صورت، در صورتی که اول وقت نماز بخواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شود، لازم است وضو بگیرد یا غسل کند و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 348: اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، باید تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب وضو یا غسل جبیره ای هم انجام دهد.
مسأله 349: کسی که نمی داند وظیفه اش تیمم است یا وضوی جبیره ای در صورتی که جهل او از ندانستن مسأله است، باید به مرجع تقلید خود مراجعه کند یا هر دو وظیفه را به جا آورد و در صورتی که جهل او از ندانستن خصوصیات مورد باشد باید هر دو وظیفه را انجام دهد.
مسأله 350: نمازهایی را که انسان با وضوی جبیره ای خوانده و تا آخر وقت عذرش باقی بوده صحیح است و در صورتی که عذر او در وقت نمازهای بعدی استمرار داشته باشد می تواند با آن وضو نمازهای دیگر را نیز بخواند ولی در صورتی که عذرش برطرف شود نمی تواند با آن وضو نمازهای دیگر را بخواند.
[غسل]
غسلهای واجب
اشاره
غسلهای واجب هشت چیز است: اول: غسل جنابت. دوم: غسل حیض. سوم: غسل نفاس. چهارم: غسل استحاضه. پنجم: غسل مس میت. ششم: غسل میّت. هفتم: غسل قضای نماز آیات. کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده باشد، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد بنا بر احتیاط واجب باید برای قضای نماز آیات غسل نموده و نماز بخواند و این نماز قضا بدون غسل باطل است. هشتم: غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند آن، یا اجاره، یا شرط، یا دستوری که اطاعت آن لازم است، واجب شده باشد.
[جنابت]
مسأله 351: به دو چیز انسان جنب می شود، اول: جماع، دوم: بیرون آمدن منی، چه در خواب باشد یا بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار.
مسأله 352: اگر رطوبتی از مرد سالم خارج شود و نداند منی ست یا بول یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن بدن سست شده باشد، آن رطوبت حکم منی را دارد و اگر هیچ یک از این سه نشانه، یا بعضی از اینها را نداشته باشد حکم منی را ندارد و در زن اگر جدا شدن آب از محلّ آن با شهوت همراه باشد و آب خارج شود حکم منی را دارد و لازم نیست دو نشانه دیگر را داشته باشد و اگر به مریض حالت شهوت دست دهد و آبی خارج شود که احتمال بدهد منی است، حکم منی را دارد، هر چند بیرون آمدن آن با شهوت نباشد و دو نشانه دیگر را هم نداشته باشد.
مسأله 353: اگر از مرد سالم آبی بیرون آید که یکی از نشانه ها را داشته، ولی نداند که دو نشانه دیگر را داشته یا نه، در حکم منی است.
مسأله 354: مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول کند و اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید که نداند منی ست یا رطوبت دیگر، چنانچه فاصله آن با بیرون آمدن منی کم باشد به طوری که احتمال دهد که رطوبت از بقایای منی سابق باشد، حکم منی را دارد. ولی اگر به جهتی همچون طول مدت، اطمینان دارد که از منی سابق چیزی نمانده و احتمال دهد رطوبت مشکوک منی جدید است، حکم منی را ندارد. و اگر بعد از بیرون آمدن منی بول نکرده باشد و پس از غسل بول نماید چنانچه احتمال دهد که همراه بول بقایای منی خارج شده، حکم منی بار می شود و باید دوباره غسل کند مگر آنکه بقایای منی چنان در بول مستهلک شده باشد که به مجموع رطوبت خارج شده بول بگویند که در این صورت حکم منی را ندارد.
مسأله 355: اگر انسان با زنی جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود؛ در قبل باشد یا در دبر، بالغ باشند یا نابالغ، یا یکی بالغ و دیگری نابالغ، اگر چه منی بیرون نیاید، هر دو جنب می شوند.
مسأله 356: اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل واجب نیست.
مسأله 357: اگر - نعوذ باللَّه - با حیوانی نزدیکی کند و منی از او بیرون آید، غسل تنها کافیست و اگر منی بیرون نیاید، چنانچه پیش از نزدیکی وضو داشته، باز هم غسل تنها کافیست و اگر وضو نداشته احتیاط آن است که غسل کند و وضو هم بگیرد و همچنین است حکم نزدیکی نمودن با مرد یا پسر.
مسأله 358: اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، یا انسان شک کند که منی از او بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 359: کسی که نمی تواند غسل کند ولی تیمم برایش ممکن است، بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیکی کند. ولی اگر در وقت نماز، وضو داشته باشد، باید قبل از نزدیکی نماز را با وضو بخواند.
مسأله 360: اگر در لباس خود منی ببیند و بداند که از خود اوست و برای آن غسل نکرده، باید غسل کند و نمازهایی را که اطمینان دارد بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضا کند؛ ولی نمازهایی را که احتمال می دهد پیش از بیرون آمدن آن منی خوانده، لازم نیست قضا نماید.
چیزهایی که بر جنب حرام است
مسأله 361: پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و بنا بر احتیاط به اسم خدا و صفات خاصه او به هر لغت که باشد، مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که جایی از بدن خود را به اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهرا علیهم السلام نیز نرساند. دوم: رفتن یا ماندن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و حرم امامان علیهم السلام اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود و مراد از حرم امامان علیهم السلام : محوّطه ایست که ضریح مقدّس و قبر مطهّر در آن قرار دارد، نه تمام رواقها یا صحنها. سوم: داخل شدن یا ماندن در مساجد دیگر، مگر آنکه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد. پنجم: خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آن آیات در چهار سوره است. اول: سوره سی و دوم قرآن «الم تنزیل (=سجده) »، آیه پانزدهم؛ دوم: سوره چهل و یکم «حم سجده (=فُصّلت) »، آیه سی و هفتم؛ سوم: سوره پنجاه و سوم «النجم»، آیه آخر؛ چهارم: سوره نود و ششم «اقرء (=العلق) »، آیه آخر. بلکه بنا بر احتیاط خواندن آیات دیگر یا قسمتی از یک آیه از سوره های سجده نیز جایز نیست. چیزهایی که بر جنب مکروه ست
مسأله 362: نه چیز بر جنب مکروه است: اول و دوم: خوردن و آشامیدن ولی اگر وضو بگیرد یا دستها را بشوید مکروه نیست. سوم: خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره هایی که سجده واجب ندارند. چهارم: رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن. پنجم: همراه داشتن قرآن. ششم: خوابیدن، مگر وضو بگیرد، همچنین اگر برای غسل آب نداشته باشد و بدل از غسل تیمّم کند یا برای وضو هم آب نداشته باشد و بدل از وضو تیمّم کند. هفتم: خضاب کردن به حنا و مانند آن. هشتم: مالیدن روغن به بدن. نهم: نزدیکی کردن بعد از آن که محتلم شده؛ یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است.
غسل جنابت
مسأله 363: تحصیل طهارت با غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود و در نماز مستحب تنها شرط صحت می باشد، همچنین برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، از او کاری که باعث جنابت می شود صادر شده باشد، غسل جنابت واجب است و احتیاط آن است که برای سجده سهو نیز غسل کند. ولی برای نماز میت و سجده شکر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.
مسأله 364: لازم نیست در وقت غسل، نیت کند که غسل واجب یا مستحب می کند بلکه اگر فقط به قصد قربت؛ یعنی برای خداوند عالم غسل کند، کافی است.
مسأله 365: اگر یقین کند وقت نماز شده و نیت غسل واجب کند، بعد معلوم شود که پیش از وقت غسل کرده، غسل او صحیح است.
[اقسام غسل]
مسأله 366: غسل واجب یا مستحب را، به دو قسم می توان انجام داد: ترتیبی و ارتماسی.
غسل ترتیبی
مسأله 367: در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سر و گردن، بعد بدن را بشوید و بهتر، بلکه مطابق احتیاط استحبابی آن است که اول طرف راست بعد طرف چپ بدن را بشوید و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسأله بدن را قبل از سر بشوید، غسل او باطل است.
مسأله 368: در صورتی که بدن را قبل از سر بشوید لازم نیست غسل کامل را دوباره انجام دهد، بلکه چنانچه بدن را دوباره بشوید، غسل او صحیح خواهد بود.
مسأله 369: در هر دو قسمت؛ یعنی سر و گردن و بدن، باید یقین کند که آن قسمت را کاملاً شسته است.
مسأله 370: اگر بعد از غسل بفهمد که جایی را نشسته و نداند از بدن است یا سر و گردن، بنا بر احتیاط قسمتی از سر را که احتمال می دهد نشسته، بشوید و سپس دوباره همه بدن را بشوید.
مسأله 371: اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار کافیست و اگر از طرف راست باشد احتیاط مستحب آن است که بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید و اگر بفهمد مقداری از سر و گردن را نشسته، باید بعد از شستن آن مقدار دوباره بدن را بشوید.
مسأله 372: اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شک کند، لازم است آن مقدار را بشوید و بنا بر احتیاط اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند باید بعد از شستن آن، بدن را نیز بشوید.
غسل ارتماسی
مسأله 373: در غسل ارتماسی باید آب در یک آن، تمام بدن را فرا بگیرد، پس اگر به نیت غسل ارتماسی در آب فرو رود، چنانچه پای او روی زمین است باید از زمین بلند کند.
مسأله 374: در غسل ارتماسی بنا بر احتیاط مستحب موقعی نیت کند که مقداری از بدن بیرون از آب باشد و اگر در هنگامی که در آب قرار گرفته به قصد غسل ارتماسی بدن را حرکت دهد تا آب جدیدی به بدن برسد، یا در حالی که به حرکت خود آب، آب جدیدی به بدن می رسد نیت غسل ارتماسی داشته باشد، کفایت می کند، هر چند خلاف احتیاط استحبابی است.
مسأله 375: اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده، چه جای آن را بداند یا نداند، بنا بر احتیاط مستحب دوباره غسل کند؛ ولی بنا بر اقوی تمام یا قسمتی از سر و گردن را که می داند شسته است لازم نیست دوباره بشوید.
مسأله 376: اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند.
مسأله 377: کسی که روزه واجب معیّن را گرفته، همچون روزه ماه رمضان یا قضای آن (با تفصیلی که در مسأله 1709 خواهد آمد) یا برای حج یا عمره احرام بسته، نباید غسل ارتماسی کند و اگر بدون عذر غسل ارتماسی کند بنا بر احتیاط استحبابی مؤکّد غسل او باطل است ولی اگر کسی به جهت عذری مانند فراموشی یا ندانستن مسأله بدون تقصیر غسل ارتماسی کند، غسل او بی تردید صحیح است.
احکام غسل کردن
مسأله 378: در غسل ارتماسی یا ترتیبی پاک بودن تمام بدن پیش از غسل لازم نیست، بلکه اگر به فرو رفتن در آب یا ریختن آب به قصد غسل، بدن پاک شود غسل انجام شده است.
مسأله 379: کسی که از حرام جنب شده چنانچه با آب گرم غسل کند، غسل او صحیح است؛ اگر چه عرق کند و احتیاط مستحب آن است که با آب سرد غسل کند.
مسأله 380: در غسل باید تمام بدن شسته شود، حتی نباید سر مویی از بدن نشسته بماند. (البته نباید به وسوسه های شیطانی اعتنا کرد)؛ ولی شستن هر چه از باطن شمرده می شود مثل داخل بینی واجب نیست.
مسأله 381: جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، چنانچه قبلاً از ظاهر بوده باید بشوید و در غیر این صورت واجب نیست.
مسأله 382: اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل آن از ظاهر شمرده شود، باید آن را شست و در غیر این صورت، شستن آن لازم نیست.
مسأله 383: چیزی را که مانع از رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند و اگر پیش از آن که یقین کند برطرف شده غسل نماید، نمی تواند به آن غسل اکتفا کند؛ ولی چنانچه غسل را رجاءً انجام داده باشد و پس از غسل مطمئن شود که مانع برطرف شده بوده، غسل او صحیح است.
مسأله 384: اگر هنگام غسل شک کند چیزی که مانع از رسیدن آب باشد در بدن او هست یا نه، باید وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست، مگر شک وی در نظر مردم بجا نباشد که در این صورت وارسی لازم نیست.
مسأله 385: در غسل شستن موهای بلند لازم نیست بلکه اگر آب را طوری به پوست برساند که موها تر نشود، غسل صحیح است؛ ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها ممکن نباشد، باید آنها را بشوید تا آب به بدن برسد.
مسأله 386: تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو به صورت فتوا یا احتیاط (از هر قسم) گفته شد، در صحیح بودن غسل هم به همان صورت شرط است. ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن سر و گردن فوراً بدن را بشوید، پس اگر بعد از شستن سر و گردن صبر کند و بعد از مدت زیادی بدن را بشوید اشکال ندارد، بلکه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یک مرتبه بشوید؛ پس جایز است که مثلاً سر را شسته و بعد از مدت زیادی گردن را بشوید، ولی کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول یا غائط خودداری کند، چنانچه به اندازه ای که غسل کند و نماز بخواند بول و غائط از او بیرون نمی آید، در صورتی که وقت تنگ باشد و نتواند پس از غسل وضو بگیرد، لازم است فوراً بدون فاصله غسل کند و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند و در غیر این صورت لازم نیست فوراً غسل کند.
مسأله 387: کسی که پول حمامی را بدون این که بداند حمامی راضیست بخواهد نسیه بگذارد اگر چه بعد حمامی را راضی کند، غسل او بنا بر احتیاط مستحب باطل است.
مسأله 388: اگر حمامی راضی باشد که پول حمام نسیه بماند، ولی کسی که غسل می کند قصدش این باشد که طلب او را ندهد، بنا بر احتیاط مستحب غسل او باطل است، ولی اگر بخواهد طلب او را از مال حرام بدهد در بسیاری از موارد که حمامی حرام بودن مال را نمی داند، چون حمامی راضیست پولی به دست او برسد که به حسب ظاهر حکم شرع برای او حلال بوده، غسل او صحیح است، ولی اگر به این صورت هم راضی نباشد بنا بر احتیاط مستحب غسل او باطل است.
مسأله 389: اگر در حمام غسل کند و سپس پولی را که خمس آن را نداده به حمامی بدهد، اگر چه مرتکب حرام شده، ولی ظاهر این است که غسل او صحیح است.
مسأله 390: اگر شخصی در هنگام شستشو بیش از حد متعارف آب مصرف کند و پیش از غسل شک کند که چون آب زیاد مصرف کرده حمامی به غسل کردن او راضیست یا نه، غسل او بنا بر احتیاط مستحب باطل است.
مسأله 391: اگر شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند. ولی اگر بعد از غسل شک کند که غسل او درست بوده یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که وقت غسل ملتفت به شرایط صحّت غسل بوده، لازم نیست دوباره غسل نماید.
مسأله 392: اگر در بین غسل حدث اصغر از او سر زند؛ مثلاً بول کند، غسل او صحیح است، ولی باید پس از غسل وضو هم بگیرد و احتیاط مستحب آن است که غسل را نیز دوباره به جا آورد.
مسأله 393: اگر از جهت ضیق وقت وظیفه مکلف تیمم بوده، ولی به خیال آن که به اندازه غسل و نماز وقت دارد غسل کند، غسل او صحیح است؛ چه با خود غسل قصد قربت کرده باشد یا به قصد طهارت یا برای نماز غسل نموده باشد.
مسأله 394: کسی که جنب شده اگر بعد از خواندن نماز شک کند که غسل کرده یا نه، نمازهایی را که خوانده صحیح است و بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد باید غسل کند و اگر پس از نماز حدث اصغر از او سر زده باشد، لازم است برای نمازهای بعد وضو هم بگیرد.
مسأله 395: کسی که چند غسل بر او واجب است می تواند به نیت همه آنها یک غسل به جا آورد، بلکه اگر یکی معیّن را نیت کند ظاهراً از دیگر غسلها کفایت می کند، پس اگر بخواهد غسلها را جدا جدا انجام دهد، غیر از غسل اول، بقیه غسلها را به نیت رجاءً انجام دهد.
مسأله 396: اگر بر جایی از بدن آیه قرآن نوشته شده باشد، چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد. همچنین است بنا بر احتیاط اگر بر جایی از بدن اسم خداوند متعال یا صفات خاصه او نوشته شده باشد و در هر صورت احتیاط مستحب آن است که در صورت امکان آن را از بین ببرد.
مسأله 397: کسی که غسل جنابت کرده نباید برای نماز وضو بگیرد، البته در صورتی که احتمال عدم صحت غسل انجام شده را بدهد می تواند رجاءً وضو بگیرد. با غسلهای واجب دیگر - غیر از غسل استحاضه - یا غسلهای مستحب که استحباب آن ثابت است و تفصیل آن در مسأله 651 می آید، نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند، اگر چه احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد و برای نماز به غسلهایی که باید رجاءً انجام داد نمی توان اکتفا کرد بلکه باید وضو نیز گرفت.
استحاضه
یکی از خونهایی که از زن خارج می شود خون استحاضه است و زن را در موقع دیدن خون استحاضه، مستحاضه می گویند.
مسأله 398: خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ یا قرمز روشن و رقیق و سرد و کهنه است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ تیره و گرم و تازه و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.
[اقسام استحاضه]
مسأله 399: اشاره استحاضه سه قسم است: قلیله، متوسطه، کثیره. استحاضه قلیله: آن است که خون فقط روی پنبه ای را که زن داخل فرج می گذارد، آلوده کند و در آن فرو نرود. استحاضه متوسطه: آن است که خون در پنبه فرو رود ولی از پشت پنبه جریان نداشته باشد؛ خواه از طرف دیگر پنبه بیرون آید و به دستمال برسد و خواه به دستمال نرسد و لازم نیست خون تمام پنبه را فرا بگیرد، بلکه اگر در یک گوشه آن هم فرو رود کافی است. استحاضه کثیره: آن است که خون از پشت پنبه جریان داشته باشد.
مسأله 400: در تمام اقسام استحاضه احتیاط مستحب در زن حامله آن است که کارهای استحاضه کثیره را به جا آورد و بر هر زن مستحاضه واجب است برای هر نماز ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده آب بکشد و به احتیاط واجب، پنبه و همچنین دستمال را اگر نجس شده، عوض کند یا آب بکشد.
مسأله 401: در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد.
مسأله 402: در استحاضه متوسطه نیز ظاهراً باید اعمال استحاضه قلیله را انجام دهد و کفایت می کند؛ ولی احتیاط مستحب آن است که اگر خون به دستمال نرسیده، برای اولین نماز غسل کند و برای هر روز یک غسل کافیست و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز اول غسل نکرد، برای نماز بعدی غسل کند و همینطور … و اگر خون به دستمال رسیده برای نماز صبح یک غسل و برای نماز ظهر و عصر هم یک غسل به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر هم فاصله نیندازد و برای نماز مغرب و عشاء هم یک غسل به جا آورد و بین آن دو فاصله نیندازد و غسل و وضو را هر کدام جلوتر به جا آورد اشکالی ندارد، ولی بهتر است اول وضو بگیرد.
مسأله 403: در استحاضه کثیره باید برای نماز صبح یک غسل و برای نماز ظهر و عصر یک غسل و برای نماز مغرب و عشا هم یک غسل به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر و همچنین بین نماز مغرب و عشاء فاصله نیندازد و اگر فاصله انداخت اشکالی ندارد، ولی باید برای نماز بعدی دوباره غسل کند و در هر حال بنا بر احتیاط واجب برای هر نماز یک وضو بگیرد و هر یک از وضو یا غسل را که اول انجام دهد اشکالی ندارد ولی مستحب - بلکه مطابق احتیاط استحبابی - است که اول وضو بگیرد.
مسأله 404: اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز بیاید و در وقت نماز قطع شود، چنانچه زن برای آن خون، وضو و غسل بجا نیاورده باشد، باید در هنگام نماز وضو و غسل را به جا آورد.
مسأله 405: اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود، بنا بر احتیاط مستحب برای نماز ظهر و عصر غسل هم کند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، بنا بر احتیاط مستحب برای نماز مغرب و عشا غسل هم نماید.
مسأله 406: اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن، بعد از نماز صبح کثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید و اگر بعد از نماز ظهر و پیش از نماز عصر کثیره شود، باید برای نماز عصر غسل کند و برای نماز مغرب و عشا هم غسل دیگری بنماید، همچنین اگر بعد از نماز مغرب و پیش از نماز عشا کثیره شود، باید برای نماز عشا غسل نماید و در تمام صورتها بنا بر احتیاط واجب برای هر نماز وضو بگیرد.
مسأله 407: مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل کند، غسل او باطل است، ولی نزدیک اذان صبح جایز است به قصد رجاءً غسل نموده و نماز شب را بخواند، هرچند مستحاضه کثیره بعد از طلوع فجر برای نماز صبح باید غسل را اعاده کند.
مسأله 408: مستحاضه قلیله و متوسطه (و نیز مستحاضه کثیره بنا بر احتیاط واجب) برای هر نمازی - چه واجب باشد چه مستحب - باید وضو بگیرند و نیز اگر بخواهند نمازی را که خوانده اند احتیاطاً دوباره بخوانند، یا بخواهند نمازی را که تنها خوانده اند دوباره با جماعت بخوانند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهند، ولی برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به جا آورند، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهند.
مسأله 409: زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی که می خواند باید کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.
مسأله 410: اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است، در هنگامی که می خواهد نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد و بعد از آن که فهمید استحاضه او کدام یک از آن اقسام است، کارهایی را که برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی کند، پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی نماید و در هر صورت می تواند وارسی نکرده مطابق احتیاط عمل کند.
مسأله 411: زن مستحاضه اگر پیش از آن که خود را وارسی کند مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده؛ مثلاً استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل کرده، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته، یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده؛ مثل آن که استحاضه او کثیره بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده، نماز او باطل است.
مسأله 412: زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی کند بنا بر احتیاط واجب باید به گونه ای عمل کند که حتماً وظیفه خود را عمل کرده باشد؛ مثلاً اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا کثیره، باید کارهای استحاضه کثیره را انجام دهد، ولی اگر بداند سابقاً کدام یک از آن سه قسم بوده، می تواند به وظیفه همان قسم رفتار نماید.
مسأله 413: خون استحاضه در اول ظهورش تا در باطن است باعث وجوب غسل یا وضو نمی شود و اگر از زن بیرون بیاید؛ هر چند کم باشد، تا زمانی که در باطن وجود دارد باید به وظایف مستحاضه عمل کند.
مسأله 414: زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی کند و خون نبیند؛ اگر چه بداند دوباره خون می آید، با وضویی که دارد می تواند نماز بخواند.
مسأله 415: زن مستحاضه اگر بداند پس از وضو یا غسل خونی از او بیرون نیامده، می تواند خواندن نماز را تا وقتی که پاک می ماند به تأخیر بیندازد.
مسأله 416: اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلّی پاک می شود، یا به اندازه خواندن نماز خون بند می آید، بنا بر احتیاط باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند.
مسأله 417: اگر بعد از وضو و غسل خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که آن قدر وقت دارد که نماز را تأخیر بیندازد و بعد از پاک شدن وضو و غسل کرده نماز را به جا آورد بنا بر احتیاط باید نماز را تأخیر بیندازد و هنگامی که به کلّی پاک شد، دوباره وضو و غسل را به جا آورد و نماز را بخواند و اگر وقت نماز تنگ شد لازم نیست وضو و غسل را دوباره به جا آورد بلکه با وضو و غسلی که دارد می تواند نماز بخواند.
مسأله 418: مستحاضه کثیره وقتی به کلّی از خون پاک شد، باید غسل کند؛ ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون در باطن هم نیامده، لازم نیست دوباره غسل نماید.
مسأله 419: مستحاضه قلیله و متوسطه بعد از وضو و مستحاضه کثیره بعد از غسل و وضو، در صورتی که خونشان کاملاً قطع نشده، باید فوراً مشغول نماز شوند، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل از نماز که به دلیل معتبر استحباب آن ثابت شده است، اشکال ندارد و در نماز هم می توانند کارهای مستحب؛ مثل قنوت و غیر آن، را به جا آورند، همچنانکه می توانند مقداری از تعقیبات نماز را به جا آورند و بلافاصله مشغول نماز بعدی شوند، به طوری که بگویند بین دو نماز جمع کرده اند.
مسأله 420: زن مستحاضه که خونش کاملاً قطع نشده اگر بین غسل و نماز یا بین وضو و نماز فاصله بیندازد و در این فاصله خون بیرون آید، باید دوباره غسل کند یا وضو بگیرد و بلافاصله مشغول نماز شود.
مسأله 421: اگر خون استحاضه زن جریان دارد و قطع نمی شود، چنانچه برای او ضرر و مشقت شدید ندارد، باید بعد از غسل یا وضو تا پایان نماز از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید اگر نماز خوانده، باید دوباره بخواند و بنا بر احتیاط مستحب دوباره غسل و وضو را انجام دهد.
مسأله 422: اگر در هنگام غسل خون قطع نشود غسل صحیح است؛ ولی اگر در بین غسل، استحاضه متوسطه کثیره شود، احتیاط آن است که غسل را از سر بگیرد.
مسأله 423: احتیاط مستحب آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است به مقداری که می تواند از بیرون آمدن خون جلوگیری کند.
مسأله 424: اگر زن مستحاضه غسلهایی را که برای نمازهای روزانه یا برای نمازهای شب قبل یا شب بعد باید انجام دهد بجا نیاورد، روزه اش باطل نمی شود، هر چند احتیاط مستحب آن است که قضای آن روز را نیز به جا آورد.
مسأله 425: اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند، روزه او صحیح است.
مسأله 426: اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز کثیره شود، باید کارهای کثیره را که گفته شد انجام دهد و اگر استحاضه متوسطه کثیره شود، باید کارهای استحاضه کثیره را انجام دهد و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل هم کرده باشد، بنا بر احتیاط باید دوباره برای کثیره غسل کند.
مسأله 427: اگر در بین نماز استحاضه قلیله او کثیره شود، باید نماز را بشکند و برای استحاضه کثیره غسل کند و بنا بر احتیاط واجب باید وضو هم بگیرد و کارهای دیگر آن را انجام دهد و نماز را از سر بگیرد و اگر برای غسل وقت ندارد یک تیمم بدل از غسل کند و اگر برای وضو هم وقت نداشته باشد بنا بر احتیاط تیمم دیگری بدل از وضو بکند و اگر برای تیمم هم وقت ندارد، بنا بر احتیاط مستحب نماز را نشکند و آن را تمام نماید ولی در هر حال باید آن را قضا کند. همچنین است اگر در بین نماز استحاضه متوسطه زن کثیره شود و برای استحاضه متوسطه غسل نکرده باشد؛ و اگر برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد، بنا بر احتیاط باید نماز را تمام کند و برای استحاضه کثیره غسل کند و وضو بگیرد و کارهای دیگر آن را انجام دهد و همان نماز را دوباره بخواند و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد، دو تیمم کند: یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو و اگر برای یکی از آنها وقت ندارد عوض آن، تیمم کند و دیگری را به جا آورد. ولی اگر برای تیمم هم وقت ندارد دوباره خواندن نماز لازم نیست و بنا بر احتیاط باید نماز را قضا نماید.
مسأله 428: اگر در بین نماز خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده، باید وضو و غسل و نماز را دوباره به جا آورد.
مسأله 429: اگر استحاضه کثیره زن متوسطه شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل متوسطه را به جا آورد؛ مثلاً اگر پیش از نماز ظهر استحاضه کثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند و بنا بر احتیاط واجب وضو بگیرد و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد؛ ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد باید برای نماز عصر غسل کند و اگر برای نماز عصر هم غسل نکند باید برای نماز مغرب غسل کند و اگر برای آن هم غسل نکند و فقط به مقدار غسل و نماز عشا وقت داشته باشد، باید برای نماز عشا غسل نماید.
مسأله 430: اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره قطع شود و دوباره بیاید، باید برای هر نماز یک غسل به جا آورد و بنا بر احتیاط واجب وضو هم بگیرد.
مسأله 431: اگر استحاضه کثیره قلیله شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد.
مسأله 432: اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب است، ترک کند، نمازش باطل است و اگر کاری را که به احتیاط واجب یا به احتیاط بر مستحاضه لازم است ترک کرده و نماز بخواند، نمازش به احتیاط واجب یا به احتیاط باطل است.
مسأله 433: مستحاضه ای که برای نماز وضو گرفته یا غسل کرده، بنا بر احتیاط نمی تواند در حال اختیار جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند و در حال اضطرار جایز است؛ ولی بنا بر احتیاط باید وظیفه غسل یا وضویی که برای نماز دارد، برای رساندن بدن به خط قرآن هم انجام دهد.
مسأله 434: بر مستحاضه قلیله و متوسطه رفتن و توقّف در مساجد و خواندن آیه و سوره سجده جایز است و شوهرش می تواند با وی نزدیکی کند و بر مستحاضه کثیره اگر غسلهای واجب خود را به جا آورد، رفتن در مسجد؛ هر چند برای عبور نباشد و خواندن آیه یا سوره ای که سجده واجب دارد، حلال است و شوهرش می تواند با وی نزدیکی کند؛ اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است مثل: عوض کردن دستمال یا آب کشیدن آن، انجام نداده باشد.
مسأله 435: اگر زن در استحاضه کثیره بخواهد پیش از وقت نماز سوره ای را که سجده واجب دارد بخواند، یا مسجد برود، بنا بر احتیاط باید غسل نماید و همچنین است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیکی کند.
مسأله 436: نماز آیات بر مستحاضه واجب است و باید برای نماز آیات هم کارهایی را که برای نماز روزانه گفته شد، انجام دهد.
مسأله 437: هر گاه در وقت نماز روزانه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود؛ اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، باید برای نماز آیات هم تمام کارهایی را که برای نماز روزانه او واجب است انجام دهد و نمی تواند هر دو را با یک غسل و وضو بخواند.
مسأله 438: زن مستحاضه نمی تواند نماز قضا بخواند، مگر احتمال عقلایی بدهد که اگر نماز را تأخیر بیندازد دیگر نتواند آن را انجام دهد که در این صورت باید برای هر نماز کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد.
مسأله 439: اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم و دمل و مانند آن نیست و شرعاً حکم حیض و نفاس ندارد، باید به دستور استحاضه عمل کند؛ بلکه اگر شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خونهای دیگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، باید کارهای استحاضه را انجام دهد.
حیض
خون حیض خونی ست که غالبا در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود و زن را در هنگام دیدن خون حیض، حائض می گویند.
[احکام حیض]
مسأله 440: خون حیض در بیشتر اوقات، گرم و تازه و رنگ آن سیاه یا سرخ تیره است و با فشار و سوزش بیرون می آید.
مسأله 441: زنهای قرشیه بعد از تمام شدن شصت سال قمری یائسه می شوند؛ یعنی خون حیض نمی بینند و زنهایی که قرشیه نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال قمری یائسه می شوند. باید توجّه داشت که زنهای سیده یکی از اقسام زنهای قرشیه می باشند.
مسأله 442: خونی که دختر پیش از تمام شدن نه سال قمری و زن بعد از یائسه شدن می بیند، حیض نیست.
مسأله 443: زن حامله و زنی که بچه شیر می دهد، ممکن است حیض ببیند، ولی زن حامله در دو جهت با سایر زنها تفاوت دارد: اوّل: آن که اگر پس از ایام عادت خون ببیند چنانچه بیست روز از آخر عادت وی بگذرد، خونی که دیده حیض به حساب نمی آید و استحاضه است اگر چه به نشانه حیض باشد و اگر هنوز بیست روز از آخر عادت وی نگذشته، خونی که دیده چنانچه به نشانه حیض باشد، حیض و چنانچه به نشانه حیض نباشد استحاضه است، ولی در زنان دیگر خونی که پس از ایام حیض می بینند به طور کلی استحاضه است و فرقی بین گذشتن بیست روز و نگذشتن آن و نشانه دار بودن خون و نشانه دار نبودن آن نیست. در مورد خونی که زن در ایام عادت یا قبل از آن می بیند فرقی بین زن حامله و زنان دیگر نیست. دوّم: آن که در زن حامله لازم نیست خون سه روز ادامه داشته باشد تا حیض به حساب آید.
مسأله 444: دختری که نمی داند نه سالش تمام شده یا نه، اگر خونی ببیند که نشانه حیض را نداشته باشد حیض نیست و اگر نشانه حیض را داشته باشد، حیض است و شرعاً علامت این است که نه سال او تمام شده است.
مسأله 445: زنی که شک دارد یائسه شده یا نه، باید بنا بگذارد که یائسه نشده است و زنی که بین پنجاه و شصت سالگیست و نمی داند که قرشیست یا نه، حکم کسی را دارد که هنوز از پنجاه سال نگذشته است.
مسأله 446: مدت خون حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد حیض نیست (البته اگر به جهت مانعی همچون حامله بودن یا خوردن قرص، خون سه روز ادامه نیابد، با داشتن سایر شرایط حیض است). مراد از روز، در این مسأله مدّت 24 ساعت است؛ نه روز در مقابل شب.
مسأله 447: لازم نیست سه روز اول حیض پشت سر هم باشد؛ ولی باید سه روز اول، در یک دهه باشد، پس اگر یک روز خون ببیند و سه روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند و چهار روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، خونهای دیده شده حیض است؛ و اگر دو روز خون ببیند و هفت روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، هر دو خون حیض است؛ ولی اگر دو روز خون ببیند و هشت روز پاک شود، خون دیده شده حیض نمی باشد. و در مورد غیر سه روز اول لازم نیست خون دیده شده، در یک دهه واقع شود؛ بلکه اگر فاصله آن با آخر خون دیده شده از ده روز کمتر باشد، ادامه خون حیض سابق می باشد؛ بنابراین، اگر مثلاً سه روز متوالی خون ببیند و پاک شود و در روز دوازدهم دوباره خون ببیند، این خون نیز ادامه حیض می باشد. و نیز اگر دو روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره دو روز خون ببیند و دوباره پاک شود و در روز هیجدهم دوباره خون ببیند خونهای دیده شده، یک حیض به حساب می آید. البته مجموع روزهایی که با فاصله، یا بی فاصله خون دیده است نباید از ده روز تجاوز کند؛ پس اگر هفت روز خون دید و سه روز پاک شد و دوباره هفت روز خون دید، نمی توان تمام خونهای دیده شده را حیض دانست.
مسأله 448: ابتدای حیض لازم است خون بیرون بیاید، ولی لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید، بلکه اگر در ادامه حیض در باطن فرج خون باشد کافی است؛ و چنانچه در بین سه روز مختصری پاک شود و مدّت پاک شدن به قدری کم باشد که بگویند در تمام سه روز در فرج خون بوده، باز هم حیض است.
مسأله 449: لازم است سه شبانه روز خون ببیند؛ پس اگر از اذان صبح (یا طلوع آفتاب) روز اول تا غروب روز سوم، خون بیاید برای حیض بودن کافی نیست و باید تا اذان صبح (یا طلوع آفتاب) روز چهارم هم خون بیاید، یا مقدار باقی مانده در ضمن ده روز تکمیل شود، همچنین اگر در وسطهای روز اول شروع شود، باید تا همان موقع از روز چهارم خون بیاید و در شب دوم و سوم هم خون قطع نشود و یا مقدار سه شبانه روز کامل در ضمن ده روز خون ببیند.
مسأله 450: اگر در بین روزهایی که زن خون می بیند یک یا چند روز پاک شود به طوری که در باطن او هم خون نباشد، در روزهایی که پاک شده حائض نیست؛ هر چند روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک شده، بر روی هم از ده روز بیشتر نباشد؛ بنا بر این اگر مثلاً سه روز خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره چهار روز خون ببیند، در مدت دو خون حائض و در دو روز وسط پاک می باشد و باید غسل حیض کرده و عبادات واجب خود را به جا آورد و می تواند کارهایی که بر حائض حرام است انجام دهد و چنانچه عباداتی در ایام پاکی انجام داده، لازم نیست دوباره به جا آورد.
مسأله 451: اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض، چنانچه نشانه حیض را نداشته باشد و در روزهای عادت یا یکی دو روز قبل از آن نباشد، نمی تواند آن را خون حیض قرار دهد؛ مگر در برخی صورتها که در مسائل آینده گفته خواهد شد.
مسأله 452: اگر خونی ببیند و شک کند خون حیض است یا استحاضه، چنانچه در ایام عادت یا یکی دو روز قبل باشد (هر چند نشانه حیض را نداشته باشد) یا بیش از دو روز قبل از عادت با نشانه حیض باشد، این خون حیض به شمار می آید و اگر بیش از دو روز قبل از عادت بدون نشانه حیض باشد باید اعمال استحاضه را انجام دهد، همچنین است اگر شک کند خون حیض است یا استحاضه یا خون دمل و زخم. حکم خون دیدن پس از ایّام عادت در مسأله 489 خواهد آمد.
مسأله 453: اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت، باید خود را وارسی کند؛ یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بعد بیرون بیاورد، پس اگر فقط اطراف آن آلوده باشد، خون بکارت است و اگر خون به همه آن رسیده، حیض می باشد و اگر شک کند که خون حیض است یا خون استحاضه یا بکارت، یا شک کند که خون حیض است یا خون زخم است یا بکارت، یا اصلاً نداند چه خونی است، اگر فقط اطراف پنبه ای که در داخل فرج می گذارد آلوده شده باشد خون بکارت می باشد و اگر به همه آن رسیده و نشانه حیض را داشته باشد خون حیض و اگر نشانه حیض را نداشته باشد، باید اعمال استحاضه را انجام دهد.
مسأله 454: اگر زن خونی ببیند که اگر سه روز ادامه پیدا کند حکم به حیض بودنش می شود، ولی شک دارد که خون سه روز ادامه پیدا می کند یا قطع می شود، باید بنا بر این بگذارد که خون ادامه پیدا کرده و حیض است، ولی اگر خون قطع شود و نداند که آیا دوباره قبل از تمام شدن ده روز خون می آید، باید بنا بر این گذارد که خون دوباره نمی آید و خونی که دیده حیض نبوده است و همچنین است اگر در وقتی که خون قطع نشده بداند خون سه روز ادامه پیدا نمی کند ولی احتمال بدهد پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون بیاید.
مسأله 455: اگر کمتر از سه روز خون ببیند و بعد از گذشتن ده روز از اول خون، با شرایط حیض خون ببیند و خون دوم در عادت، یا یکی دو روز قبل از عادت باشد خون دوّم حیض است (هرچند نشانه حیض را نداشته باشد) همچنین اگر بیشتر از دو روز قبل از عادت بوده و نشانه حیض را دارا باشد و در هر سه صورت خون اول؛ اگر چه در روزهای عادتش باشد و نشانه حیض را هم داشته باشد، حیض نیست.
احکام حائض
مسأله 456: چند چیز بر حائض و کسی که شرعاً محکوم به حائض بودن است، حرام است: اول: عبادتهایی که مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود و در مدتی که حائض می باشد، یا در مدتی که شرعاً محکوم به حائض بودن می باشد، اگر چنین عبادتهایی را - ولو رجاءً - به جا آورد معصیت کرده است؛ ولی به جا آوردن عبادتهایی که وضو و غسل و تیمم برای آنها لازم نیست؛ مانند نماز میت، مانعی ندارد. دوم: تمام چیزهایی که بر جنب حرام است و در احکام جنابت گفته شد. سوم: جماع کردن در فرج، که هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، بلکه ظاهراً جایز نیست که مقدار کمتر از ختنه گاه را داخل کند و وطی زن در دبر به طور کلی شدیداً مکروه است و خلاف احتیاط استحبابیست و در حال حیض احتیاط استحبابی اکید در ترک آن است.
مسأله 457: جماع کردن در روزهایی هم که حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد، جایز نیست؛ پس زنی که باید به دستوری که بعداً گفته می شود روزهای عادت یکی از خویشان خود را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی کند، همچنین در روزهایی که زن شرعاً می تواند برای خود حیض قرار دهد (همچون روزهای استظهار که در مسأله 487 توضیح داده می شود)، اگر زن آن روزها را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی کند و لازم نیست در حیض قرار دادن از شوهر خود اجازه بگیرد، اگر چه احتیاط استحبابی در اجازه گرفتن است.
مسأله 458: اگر مرد با زن خود در حال حیض از قبل نزدیکی کند لازم است استغفار کند و مستحب - بلکه مطابق احتیاط مستحب - است که در نزدیکی با زن در حال حیض - چه از قبل باشد چه از دبر - کفاره بدهد و کفاره آن در مسأله 460 بیان می شود.
مسأله 459: غیر از نزدیکی کردن با زن حائض سایر بهره گیریهای جنسی؛ مانند بوسیدن و ملاعبه نمودن، مانعی ندارد، ولی بهره گیری از ما بین ناف تا زانو مکروه و خلاف احتیاط استحبابی است.
مسأله 460: کفاره نزدیکی در حال حیض صدقه دادن به فقیر است، به این ترتیب که: اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود، کفاره نزدیکی در قسمت اول آن: یک دینار شرعی (حدود 22 نخود طلای سکه دار) (2) و در قسمت دوم: نیم دینار (حدود 11 نخود) و در قسمت سوم: ربع دینار (حدود پنج نخود و نیم) است؛ مثلاً زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع کند، یک دینار شرعی و در شب یا روز سوم و چهارم نیم دینار و در شب یا روز پنجم و ششم ربع دینار بدهد و بهتر آن است که در قسمت سوم هم نیم دینار بدهد و از آن بهتر آن است که در هر سه قسمت یک دینار بدهد و اگر نتواند کفاره بدهد، به یک مسکین صدقه بدهد.
مسأله 461: اگر طلای سکه دار ممکن نباشد، پولی به قیمت آن داده شود و اگر قیمت طلا در وقتی که جماع کرده با وقتی که می خواهد به فقیر بدهد فرق کرده باشد، قیمت وقتی را که می خواهد به فقیر بدهد حساب کند.
مسأله 462: اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض جماع کند، هر سه کفاره را که یک دینار و سه چهارم (حدود سی و هشت نخود و نیم) می شود بدهد.
مسأله 463: اگر با زن حائض در یک حیض چند مرتبه جماع کند، بهتر آن است که برای هر جماع یک کفاره بدهد.
مسأله 464: اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، باید فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود نیز احتیاط مستحب آن است که کفاره بدهد.
مسأله 465: اگر مرد - العیاذ باللَّه - با زن حائض نامحرم به گمان این که عیال خودش است جماع کند، احتیاط مستحب این است که کفاره بدهد.
مسأله 466: کسی که از روی نادانی یا فراموشی با زن در حال حیض نزدیکی کند، کفاره ندارد.
مسأله 467: اگر مرد به اعتقاد این که زن حائض است با او نزدیکی کند و بعداً معلوم شود که حائض نبوده است، کفاره ندارد.
مسأله 468: طلاق دادن زن در حال حیض، با شرایطی که در احکام طلاق گفته می شود باطل است.
مسأله 469: اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاک شده ام و اطمینان به دروغ بودن گفته اش نباشد، باید حرف او را قبول کرد.
مسأله 470: اگر زن در بین نماز حائض شود نمازش باطل است و ادامه دادن آن حرام می باشد.
مسأله 471: اگر زن در بین نماز شک کند که حائض شده یا نه، نمازش صحیح است، ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز حائض شده، نمازی که خوانده باطل است؛ بلی اگر در نماز مغرب بعد از دو رکعت حائض شود، نماز را رها می کند و احتیاط آنست که بعد از پاک شدن نماز مغرب را از جایی که حائض شده تمام کند و قضا نیز بنماید.
مسأله 472: بعد از آن که زن از خون حیض پاک شد، واجب است برای نماز و امور دیگری که باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود غسل کند و دستور آن مثل غسل جنابت است و نیازی به وضو ندارد، ولی احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل یا بعد از آن وضو بگیرد و بهتر آن است که پیش از غسل وضو بگیرد.
مسأله 473: بعد از آن که زن از خون حیض پاک شد؛ اگر چه غسل نکرده باشد، طلاق او صحیح است و شوهرش هم می تواند با او جماع کند و بهتر این است که جماع پس از شستن فرج باشد، ولی جماع پیش از غسل کراهت شدید دارد، اما کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده، مانند: ورود در مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و نیز در سایر مساجد در غیر صورت عبور و مس خط قرآن؛ تا غسل نکند بر او حلال نمی شود.
مسأله 474: اگر آب برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازه ای باشد که بتواند غسل کند، باید غسل کند و احتیاط مستحب آن است که بدل از وضو تیمم هم بنماید و اگر فقط برای وضو کافی باشد و به اندازه غسل نباشد، باید عوض غسل تیمم کند و احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد و اگر برای هیچ یک از آنها آب ندارد، باید بدل از غسل تیمم نموده و بنا بر احتیاط مستحب تیمم دیگری هم بدل از وضو بگیرد.
مسأله 475: نمازهای یومیه ای که به سبب حیض از زن فوت شده قضا ندارد ولی روزه های واجب را که در حال حیض نگرفته، باید قضا نماید و قضای نمازهای غیریومیه که بر دیگران واجب است، بر او نیز واجب است.
مسأله 476: هر گاه وقت نماز داخل شود و بداند که اگر نماز را به تأخیر بیندازد حائض می شود، باید فوراً نماز بخواند؛ بلکه بنا بر احتیاط اگر احتمال هم بدهد، نماز را فوراً بخواند.
مسأله 477: اگر زن نماز را به تأخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه خواندن یک نماز بگذرد و حائض شود چنانچه می توانسته نمازش را در وقت بخواند - هر چند به این صورت که مقدمات آن مانند: وضو گرفتن یا غسل یا تیمم کردن یا پاک بودن بدن یا لباس و یافتن جهت قبله را قبل از وقت انجام دهد، یا نماز را بدون حرج تند بخواند - قضای آن نماز بر او واجب می شود و در چگونگی نماز باید ملاحظه حال خود را بکند؛ مثلاً زنی که مسافر نیست اگر در اول ظهر نماز نخواند قضای آن در صورتی واجب است که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز از اول ظهر بگذرد و حائض شود و می توانسته قبل از وقت، مقدمات نماز را تهیه کند و مدت زمان به قدریست که بتواند بدون حرج با تند خواندن، نماز را به جا آورد و برای کسی که مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت با شرایط ذکر شده، کافیست
مسأله 478: اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاک شود و به اندازه غسل و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر وقت داشته باشد باید نماز را بخواند و اگر نخواند، باید آن را قضا کند و اگر می توانسته با تهیه مقدمات از قبل، نماز را در این وقت بخواند، داشتن وقت برای تهیه مقدمات پس از پاک شدن، لازم نیست و همین مقدار که بتواند نماز اشخاصی را که به خاطر اضطرار و عذر به صورت خاصی خوانده می شود - مثلاً با لباس نجس یا بدون لباس - بخواند کفایت می کند و اگر این مقدار هم وقت نداشته باشد، نماز واجب نیست و اگر می توانسته با تحصیل مقدمات قبل از پاک شدن، نمازش را پس از پاک شدن در آخر وقت بخواند ولی چون تحصیل مقدمات نکرده اکنون قادر به خواندن نماز - ولو نماز افراد معذور - نیست، نماز فعلاً بر او واجب نیست ولی قضای آن واجب است.
مسأله 479: اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد ولی می تواند با تیمم نماز را در وقت بخواند، آن نماز بر او واجب نیست؛ اما اگر گذشته از تنگی وقت از جهت دیگر تکلیفش تیمم است، مثل آن که آب برایش ضرر دارد، باید تیمم کند و آن نماز را بخواند و در صورتی که نخواند لازم است قضا نماید.
مسأله 480: اگر زن بعد از پاک شدن از حیض شک کند که برای نماز وقت دارد یا نه، باید نمازش را بخواند.
مسأله 481: اگر به خیال این که برای خواندن یک رکعت نماز - با خصوصیاتی که در مسأله 477 گفته شد - وقت ندارد نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته، باید قضای آن نماز را به جا آورد.
مسأله 482: مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد - و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم نماید - و در جای نمازش رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود.
مسأله 483: خواندن سوره هایی که سجده واجب ندارند و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن به جلد یا حاشیه یا مابین خطهای قرآن و نیز خضاب کردن به حنا و مانند آن، بر حائض مکروه است.
اقسام زنهای حائض
اشاره
مسأله 484: زنهای حائض بر شش قسم اند: اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه و آن زنی ست که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه به یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون حیض ببیند. دوم: صاحب عادت وقتیه و آن زنی ست که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن حیض ببیند، ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه به یک اندازه نباشد؛ مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند، ولی ماه اول روز ششم و ماه دوم روز هفتم از خون پاک شود. سوم: صاحب عادت عددیه و آن زنی ست که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آن که ماه اول از اول ماه تا آخر روز هفتم و ماه دوم از هفتم تا آخر روز سیزدهم خون ببیند. چهارم: مبتدئه و آن زنی ست که دفعه اول خون دیدن او است. پنجم: مضطربه و آن زنی ست که چند ماه خون دیده ولی عادت معیّنی پیدا نکرده، یا عادتش بهم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است. ششم: ناسیه و آن زنی ست که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود:
1 - صاحب عادت وقتیه و عددیه
مسأله 485: زنانی که عادت وقتیه و عددیه دارند، سه دسته هستند: اول: زنی که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن خون حیض ببیند و در وقت معیّن هم پاک شود؛ مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون حیض ببیند و روز هفتم پاک شود که عادت این زن از روز اول ماه تا هفتم است. دوم: زنی که از خون حیض پاک نمی شود، ولی دو ماه پشت سر هم چند روز معیّن؛ مثلاً از اوّل ماه تا هفتم، خونی که می بیند نشانه حیض را دارد؛ یعنی سیاه یا قرمز تیره است و بقیه خونهای او نشانه استحاضه را دارد؛ یعنی زرد یا قرمز روشن است، که عادت او از اول ماه تا هفتم می شود. سوم: زنی که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن خون حیض ببیند و پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع خونهایی که دیده - بدون محاسبه زمانی که پاک بوده - در دو ماه به یک اندازه باشد و شرایط حیض را هم داشته باشد (یعنی مجموع خونها در هر ماه از ده روز بیشتر نشود و سه روز اول خون در یک دهه واقع شود و مدتی که در وسط پاک بوده کمتر از ده روز باشد) و لازم نیست که روزهایی که در وسط پاک بوده به یک اندازه باشد؛ مثلاً اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم ماه خون حیض ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره چهار روز خون ببیند و در ماه دوم بعد از آن که روز اول و دوم ماه خون دیده کمتر از هشت روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند، عادت او هفت روزه است که از اول ماه به طور متّصل به حساب می آید. همچنین اگر در یکی از دو ماه از زمان معیّنی (مثلاً از اول ماه) چند روز متّصل (مثلاً هفت روز) خون حیض ببیند و در ماه دیگر از همان وقت چند روز خون ببیند و سپس مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و خون هر دو ماه شرایط حیض را داشته و به یک اندازه هم باشند، عادتش به همان مقدار (مثلاً هفت روز) است که به طور متّصل از اول آن زمان معیّن (مثلاً از اول ماه) محاسبه می گردد.
مسأله 486: در تمام اقسام عادت وقتیه و عددیه اگر زن خون ببیند و شروع آن در وقت عادت یا یکی دو روز جلوتر باشد - اگر چه آن خون زرد رنگ باشد - باید از اول خون به مقدار عدد عادتش به احکام حائض عمل نماید و اگر خون ادامه داشت مستحب است تا ده روز استظهار کند (چنانچه در مسأله آینده گفته خواهد شد) و اگر خون از ده روز بگذرد استحاضه است، مگر در صورتی که عادت با نشانه حیض مشخص شده باشد (صورت دوم مسأله سابق) که چنانچه پس از ده روز خونی ببیند که نشانه حیض را داشته باشد و خونی که در وقت عادت یا یکی دو روز جلوتر دیده نشانه های حیض را نداشته باشد، خون نشانه دار، حیض است و خونی که در ایام عادت دیده حیض نبوده؛ بنا بر این تمام عبادتهای واجبی را که در آن زمان ترک کرده، باید قضا کند. و به طور کلی در جایی که عادت با نشانه حیض مشخص شده باشد چنانچه دو خون ببیند که هر یک به تنهایی بتواند حیض باشد و هر دو نتوانند حیض باشند و یکی از آن دو بدون نشانه، ولی در زمان حیض یا یکی دو روز جلوتر باشد و دیگری در غیر زمان حیض ولی با نشانه حیض باشد؛ خون با نشانه حیض، حیض است و خون زمان عادت استحاضه، برخلاف سایر اقسام عادت که خون زمان عادت حیض است. در پاره ای از مسائل آینده که حیض بودن خون زمان عادت بر حیض بودن خون نشانه دار مقدّم شمرده شده، مراد اقسام معمولی عادت است که به وسیله نشانه حیض مشخّص نشده است.
مسأله 487: مراد از استظهار در مسأله گذشته و مسائل آینده این است که زن خود را حائض به شمار آورده، به احکام حائض رفتار نموده، عبادات را ترک و از محرّمات حائض اجتناب کند. استظهار درباره زنی که عادتش مستقیم باشد و هیچ از نظر عدد تخلّف نداشته باشد، مشروع نیست؛ در غیر این شخص استظهار تا ده روز مستحب است؛ خواه در زمان استظهار خون به نشانه حیض باشد یا نباشد، خون از ده روز بگذرد یا نگذرد، از آغاز بداند که از ده روز می گذرد یا نداند. ایام استظهار همانند ایام حیض است و قضای نمازهای روزانه ای که زن در آن موقع ترک می کند، واجب نیست.
مسأله 488: زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر خون ببیند و شروع آن بیش از دو روز قبل از عادت باشد، چند صورت دارد: الف: اگر خون به رنگ سیاه یا قرمز تیره باشد، حیض است. ب: اگر خون به رنگ زرد یا قرمز روشن باشد، استحاضه است. ج: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده، قبل از عادت سیاه یا قرمز تیره شده و با رنگ حیض سه روز در ضمن یک دهه ادامه داشته یا بعد از تغییر رنگ به ایام عادت متّصل شده و سه روز را تکمیل کند (هر چند در ایام عادت به رنگ حیض نباشد) در این دو حالت ازوقتی که تغییر رنگ داده حیض به شمار می آید و نمازهایی را که ترک کرده قضا ندارد. د: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده و با همان رنگ به ایام عادت متّصل شده است از اول ایام عادت حیض به حساب می آید، اگر چه آن خون همچنان زرد یا قرمز روشن باشد، ولی اگر سه روز در ضمن یک دهه ادامه نداشته باشد، معلوم می گردد که آن خون حیض نبوده و باید عبادتهای واجبی را که نخوانده است، قضا کند. ه’: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده و بعد که قرمز تیره یا سیاه شده یا ایّام عادت رسیده، کمتر از سه روز ادامه یافته است، بنا بر احتیاط واجب به مقدار سه روز را عادت خود قرار می دهد و بعد از پاک شدن نماز و سایر عبادتهای واجبی را که در آن سه روز بجا نیاورده، قضا می کند (و برای تعیین سه روز، خونی را که نشانه حیض دارد یا در ایام عادت می بیند حیض قرار می دهد و بنا بر احتیاط مقدار کسری آن تا سه روز را اگر می تواند از خون بعد تکمیل می کند) و در سایر روزهایی که خون می بیند باید به وظایف مستحاضه عمل نماید. در سایر صورتها که حکم به حیض بودن خون شد، به اندازه عدد عادت خود حیض قرار داده، پس از آن تا ده روز از هنگامی که حکم به حیض بودن شد، مستحب است استظهار کند و بعد از آن استحاضه می باشد.
مسأله 489: زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بعد از گذشتن تمام ایام عادت شروع به خون دیدن کرد استحاضه است؛ هر چند به نشانه حیض باشد، مگر آن که عادت وی در اثر نشانه دار بودن خون مشخص شده باشد (صورت دوم مسأله 485) که چنانچه خونی با نشانه پس از ایام عادت هم ببیند، حیض است.
مسأله 490: زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بعد از آن که مدتی قبل از عادت خونی با نشانه حیض دید کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع روزهایی که خون دیده - بدون محاسبه ایامی که در وسط پاک بوده - از ده روز بیشتر باشد؛ مثلاً پنج روز حیض ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره بیش از پنج روز خون ببیند، از زمانی که خون می بیند به مقدار عدد عادتش حیض قرار می دهد و اگر خون اول کمتر از عادت باشد از خون دوم تکمیل می کند و پس از آن مستحب است تا ده روز استظهار نماید و خون بعد از ده روز استحاضه است.
مسأله 491: زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا یکی دو روز قبل از آن شروع به خون دیدن کرد و مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند، از آغاز خون اول به مقدار عدد عادتش حیض بوده، اگر کمتر از عادت بود، آن را از خون دوم تکمیل می کند و چنانچه خون ادامه داشت، مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از آن مستحاضه است.
مسأله 492: زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا یکی دو روز پیش از آن شروع به خون دیدن کند و بیشتر از ده روز متّصل خون ببیند، به مقدار عدد عادتش از اولین روزی که خون می بیند حیض قرار می دهد؛ هر چند نشانه حیض را نداشته باشد و پس از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از ده روز بقیه خون استحاضه است؛ هر چند نشانه حیض را داشته باشد، مگر آن که عادت وی در اثر نشانه حیض مشخص شده باشد؛ که در این صورت باید خون حیض را در خونهای نشانه دار قرار دهد - چنانچه در مسأله 486 گذشت - و زنی که بیش از دو روز قبل از عادت با نشانه حیض خون ببیند، از روز اول خون به مقدار عادتش حیض بوده و تا ده روز مستحب است استظهار کند و پس از آن استحاضه است.
2 - صاحب عادت وقتیه
مسأله 493: زنانی که عادت وقتیه دارند، سه دسته اند: اول: زنی که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاک شود، ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه به یک اندازه نباشد؛ مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند، ولی ماه اول روز ششم و ماه دوم روز هفتم از خون پاک شود؛ که این زن باید روز اول ماه را وقت عادت خود قرار دهد. دوم: زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن خون او حداقل سه روز قرمز تیره یا سیاه رنگ است و بقیه خونهای او قرمز روشن یا زرد رنگ است و شماره روزهایی که خون او قرمز تیره یا سیاه است در هر دو ماه به یک اندازه نباشد؛ مثلاً در ماه اول از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا ششم خون او به رنگ حیض و بقیه به رنگ استحاضه می باشد، که این زن هم باید روز اول ماه را وقت عادت خود قرار دهد. سوم: زنی که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّنی (مثلاً اول ماه) خون حیض ببیند و مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع خونهایی که دیده - بدون محاسبه زمانی که در وسط پاک بوده - در دو ماه به یک اندازه نباشد و در هر دو ماه خون شرایط حیض را داشته باشد (یعنی از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد و سه روز اول آن در یک دهه واقع باشد) که این زن هم آن وقت معیّن (مثلاً اول ماه) را وقت عادت خود قرار می دهد. همچنین اگر در یکی از دو ماه از زمان معیّنی (مثلاً اول ماه) چند روز متّصل خون حیض ببیند و در ماه دیگر از همان وقت چند روز خون ببیند، سپس کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع هر دو خون شرایط حیض را داشته و مقدارش با ماه اول یکسان نباشد؛ که در این صورت نیز باید آن زمان معیّن (مثلاً اول ماه) را وقت عادت خود قرار دهد.
مسأله 494: زنی که عادت وقتیه دارد اگر در وقت عادت خود یا یکی دو روز قبل از عادت (با نشانه حیض یا بدون نشانه حیض) یا چند روز قبل با نشانه حیض خون ببیند، باید به احکام حائض رفتار نماید و اگر بعد بفهمد حیض نبوده؛ مثل آن که از سه روز کمتر باشد، باید عبادتهای واجبی را که بجا نیاورده، قضا کند و چنانچه خونی در وقت عادت خود یا یکی دو روز قبل و خون دیگری در غیر وقت عادت ببیند و هر یک به تنهایی بتواند حیض باشد ولی نتواند هر دو خون را حیض قرار دهد، خونی را که در وقت عادت یا یکی دو روز قبل است، حیض قرار می دهد، هر چند به نشانه حیض نباشد و خونی را که در غیر وقت عادت می بیند، استحاضه قرار می دهد، هر چند به نشانه حیض باشد؛ مگر آن که عادت وی به سبب نشانه حیض مشخّص شده باشد (صورت دوم مسأله قبل)، که در این صورت خون نشانه دار حیض و خون بی نشانه، استحاضه است.
مسأله 495: زنی که عادت وقتیه دارد، برای تعیین مقدار خون حیض خود می باید نخست به نشانه حیض و سپس به عادت یکی از خویشان خود توجّه کند، بنابراین اگر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد در صورتی که شرایط حیض را هم داشته باشد، (یعنی از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد) آن خون را حیض قرار می دهد و اگر نتواند مقدار حیض خود را به واسطه نشانه حیض تعیین نماید، باید شماره عادت یکی از خویشان خود را در زمانی که هم سن او بوده اند؛ پدری باشد یا مادری، زنده باشد یا مرده، حیض قرار دهد و پس از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از ده روز، خون استحاضه است.
مسأله 496: زنی که عادت وقتیه دارد و شماره عادت یکی از خویشان خود را حیض قرار می دهد، باید روزی را که در هر ماه اول عادت او بوده، اول حیض خود قرار دهد؛ مثلاً زنی که هر ماه از روز اول حیض می دیده و گاهی روز ششم و گاهی روز هفتم پاک می شده است، چنانچه یک ماه از اول تا دوازدهم خون ببیند و عادت یکی از خویشان او هفت روز باشد، هفت روز اول ماه را حیض قرار می دهد و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و سپس مستحاضه می باشد.
مسأله 497: زنی که با نشانه حیض نمی تواند حیضش را معیّن کند و هیچ یک از خویشاوندانش هم عادت ندارند یا به آنان دسترسی ندارد، شش یا هفت روز را حیض قرار می دهد و بنا بر احتیاط از اول خون قرار دهد و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و بعد از آن مستحاضه است.
3 - صاحب عادت عددیه
مسأله 498: زنهایی که عادت عددیه دارند، سه دسته اند: اول: زنی که شماره حیض او در دو ماه پشت سر هم یک اندازه باشد ولی وقت خون دیدن او یکی نباشد، که در این صورت مقدار روزهایی که خون دیده، عدد عادت او می شود؛ مثلاً اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عدد عادتش پنج روز می شود. دوم: زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی که می بیند نشانه حیض: قرمزی تیره یا سیاهی و بقیه نشانه استحاضه: قرمزی روشن یا زردی، را دارد و شماره روزهایی که خون نشانه حیض را دارد در هر دو ماه یک اندازه است، ولی وقت آن یکی نیست. در این صورت هر چند روزی که خون او نشانه حیض را دارد، عدد عادت او می شود؛ مثلاً اگر یک ماه از اول ماه تا پایان روز پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پایان روز پانزدهم خون او نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود. سوم: زنی که دو ماه پشت سر هم خون حیض ببیند و مدّتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و وقت دیدن خون در دو ماه فرق داشته باشد و مجموع خونهایی که دیده - بدون محاسبه زمانی که پاک بوده - در دو ماه به یک اندازه باشد و در هر ماه شرایط حیض را داشته باشد (یعنی از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نشود و سه روز اوّل خون در یک دهه واقع شود) که در این صورت شماره مجموع خونهایی که در هر ماه دیده، عدد عادت او محسوب می شود و لازم نیست که روزهایی که در وسط پاک بوده، در هر دو ماه به یک اندازه باشد؛ مثلاً اگر ماه اول، از روز اول تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و سپس سه روز خون ببیند و ماه دوم، روز یازدهم و دوازدهم خون ببیند و چهار روز پاک شود، سپس چهار روز خون ببیند، عادت او شش روز می شود. همچنین است اگر در یکی از دو ماه به طور متّصل مقداری خون ببیند و در ماه دیگر به همان مقدار به طور جداگانه خون ببیند و وقت خون دیدن یکی نباشد.
مسأله 499: زنی که عادت عددیه دارد، اگر بیشتر از شماره عادت خود، خون یک شکل ببیند، پس اگر همه زرد رنگ یا قرمز روشن بود، مستحاضه است و اگر همه قرمز تیره یا سیاه بود، به شماره روزهای عادتش حیض قرار می دهد و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و بقیه را استحاضه قرار می دهد و بنا بر احتیاط مقدار حیض را از روزهای اول خون، قرار دهد. و اگر خونی که دیده یک شکل نبوده است، بلکه چند روز از آن نشانه حیض و چند روز نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه روزهایی که خون نشانه حیض را دارد با شماره عادت او یک اندازه است، باید همان روزها را حیض قرار داده و مستحب است بعد از آن تا ده روز استظهار نماید و بقیه خونها، استحاضه می باشد و اگر خونی که نشانه حیض را دارد از روزهای عادت او بیشتر است، فقط به اندازه روزهای عادت از خونهای نشانه دار حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از روزهای اول قرار دهد) و مستحب است تا ده روز استظهار کند (هر چند خون زرد رنگ باشد) و بقیه را استحاضه قرار می دهد؛ و اگر مقدار روزهایی که خون نشانه حیض را دارد از روزهای عادت او کمتر، ولی حداقل سه روز باشد، این مقدار را حیض قرار داده و مقداری از خونهای دیگر را نیز حیض قرار می دهد تا به اندازه عادت شود (و بنا بر احتیاط اگر می تواند مکمل عدد عادت را از بعد حساب می کند) و اگر از سه روز نیز کمتر باشد، بنا بر احتیاط واجب به مقدار سه روز به احکام حائض رفتار می نماید و بعد از پاک شدن، نماز و سایر عبادتهای واجبی که در این سه روز بجا نیاورده، قضا می نماید (بنابر احتیاط مکمل سه روز را از بعد حساب می کند) و در بقیه روزها مستحاضه می باشد.
4 و 5 - مبتدئه و مضطربه
مسأله 500: مبتدئه یعنی زنی که دفعه اول خون دیدن او است و مضطربه، یعنی زنی که بیش از یک بار خون دیده ولی عادت معیّنی نه در وقت و نه در عدد پیدا نکرده، یا عادتش از بین رفته و عادت تازه ای پیدا نکرده است، این دو در احکام حیض و استحاضه یکسان هستند به جز در حکمی که در ذیل مسأله 504 خواهد آمد.
مسأله 501: مبتدئه و مضطربه اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را داشته باشد، باید به وظائف حائض رفتار کنند و اگر بعد روشن شود که آن خون حیض نبوده (مثلاً خون سه روز در ضمن یک دهه ادامه نیابد) باید عبادتهای واجبی را که ترک کرده قضا کنند و اگر خونی که می بینند نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکام مستحاضه عمل کنند.
مسأله 502: مبتدئه یا مضطربه اگر چند روز خون ببینند، چنانچه این خون صفات حیض را نداشته باشد، استحاضه است و اگر نشانه های حیض را داشته باشد و از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد همگی حیض است. امّا اگر خون نشانه دار بیش از ده روز ادامه یابد، مقدار عادت یکی از خویشاوندان در سن و سال خود را حیض قرار می دهد و اگر هیچ یک از خویشاوندانش عادت معیّنی نداشته باشند، یا به آنها دسترسی نداشته باشد شش یا هفت روز را برای خود حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اوّل خون ها قرار می دهد) و در هر دو صورت (رجوع به عادت برخی خویشاوندان یا حیض قرار دادن شش یا هفت روز) مستحب است تا ده روز استظهار کند (چنانچه در مسأله 487 گذشت) و پس از آن باید به احکام مستحاضه عمل کند.
مسأله 503: مبتدئه یا مضطربه اگر خونی ببیند که برخی از آن نشانه های حیض را دارد و برخی نشانه های حیض را ندارد، سه صورت دارد: الف: خون نشانه دار از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد در این صورت خون نشانه دار را حیض و خون بدون نشانه ی حیض را استحاضه قرار می دهد. ب: خون نشانه دار کمتر از سه روز باشد که بنا بر احتیاط واجب باید آن خون نشانه دار و مکمّل آن را تا سه روز از خونهای بی نشانه حیض قرار دهد و پس از پاک شدن، نماز و سایر عبادت های واجبی را که ترک کرده قضا کند (و بنا بر احتیاط اگر می تواند کسری سه روز را از خون هایی که پس از خون های نشانه دار است تکمیل می کند) و خون بعد از سه روز را استحاضه قرار می دهد. ج: خون نشانه دار بیشتر از ده روز باشد در این صورت برای تعیین مقدار حیض خود به عادت یکی از خویشاوندان خویش در این سن و سال، مراجعه می کند و اگر هیچ یک از آنها عادت نداشته باشند یا به آن دسترسی نداشته باشد شش یا هفت روز از خون های نشانه دار را حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اول خون های نشانه دار قرار می دهد) و در هر دو صورت خون های بعد را استحاضه قرار می دهد. البته در تمام صورت های این مسأله مستحب است تا ده روز استظهار کند (چنانچه در مسأله 487 گذشت).
مسأله 504: مبتدئه یا مضطربه اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که با نشانه های حیض دیده، بار دیگر خونی ببیند که نشانه های حیض را داراست، مثلاً پنج روز خون سیاه، سپس نه روز خون زرد و سپس چند روز خون سیاه ببیند، اگر مجموع خونهایی که نشانه های حیض را دارند از ده روز بیشتر نباشد، همه آنها حیض است و مستحب است تا ده روز استظهار کند (چنانچه در مسأله 487 گذشت) و اگر مجموع خون های نشانه دار از ده روز بیشتر باشد، به مقدار ده روز از خون های نشانه دار را حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اوّل خون ها قرار می دهد) و پس از ده روز مستحاضه است. لازم به ذکر است که در تمام صورت های این مسأله اگر مضطربه نسبت به مقداری از عدد یا وقت حیض اطمینان داشته باشد، باید آن را رعایت کند، بنا بر این اگر اکثر حیض او منظّم نباشد، ولی در سالهای اخیر وی هیچ گاه عادت وی از هشت روز - مثلاً - کمتر نیست، در این صورت باید در صورت امکان عادت خود را از این مقدار کمتر قرار ندهد، هر چند عادت تمام خویشاوندانش کمتر از آن باشد. همچنین اگر ابتدای عادت وی از جهت وقت نامشخّص باشد و گاه چند روز قبل از آغاز ماه خون می بیند و گاه از آغاز ماه، ولی همیشه در سالهای کنونی وی در سه روز اوّل ماه خون می بیند در این صورت خون سه روز اوّل ماه را باید حیض قرار دهد، هر چند نشانه های حیض را دارا نباشد.
6 - ناسیه
مسأله 505: ناسیه، یعنی زنی که عادت داشته باشد ولی عادت خود را فراموش کرده باشد، اگر هم در وقت و هم در عدد عادت داشته و عادت خود را فراموش کند، مسأله سه صورت دارد: اوّل: تنها عادت وقتی خود را فراموش کند، که حکم زنی را دارد که عادت عددی دارد. دوّم: تنها عادت عددی خود را فراموش کند که حکم زنی را دارد که عادت وقتی دارد. سوّم: هر دو عادت خود را فراموش کند که در حکم مضطربه است، همچنین اگر تنها در یکی از وقت و عدد عادت داشته و آن را فراموش کند، در حکم مضطربه است. البته اگر مقداری از عادت خود را در یاد داشته باشد، مثلاً مطمئن است که عادت وی از هشت روز کمتر نیست ولی احتمال می دهد که نه یا ده روز باشد، در این صورت در صورت امکان نباید ایام حیض خود را از مقداری که در یاد دارد کمتر قرار دهد. همچنین اگر ناسیه مقداری از وقت عادت خود را در یاد داشته باشد، مثلاً بداند که در سالهای کنونی وی همیشه سه روز اول ماه را حائض بوده ولی اول و آخر زمان حیض خود را فراموش کرده، باید در وقتی که در یاد دارد خون را حیض قرار دهد، هر چند نشانه های حیض را نداشته باشد. مسائل متفرّقه حیض
مسأله 506: زنی که فقط عادت عددیه دارد یا عادت وقتیه هم داشته و آن را فراموش کرده است، همانند مضطربه و مبتدئه اگر خونی ببیند که نشانه حیض را داشته باشد، باید به وظایف حائض رفتار نماید و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده، باید نماز و سایر عبادتهای واجبی را که بجا نیاورده، قضا نماید و اگر خونی ببیند که نشانه حیض را نداشته باشد، باید به وظائف استحاضه عمل نماید
مسأله 507: زنی که در حیض عادت دارد؛ چه در وقت حیض عادت داشته باشد و چه در عدد حیض یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببیند که وقت آن یا شماره روزهای آن یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یکی باشد، عادتش برمی گردد به آنچه در این دو ماه دیده است؛ مثلاً اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاک می شده، چنانچه دو ماه پشت سر هم از یازدهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود، از یازدهم تا هفدهم عادت او می شود.
مسأله 508: مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز؛ نه از روز اول ماه تا آخر ماه، یا از روزی که خون می بیند تا همان روز از ماه بعد.
مسأله 509: زنی که معمولاً ماهی یک مرتبه خون می بیند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد، چنانچه روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد؛ بلی در مورد زنی که عادت وقتیه دارد و عادت وی به وسیله نشانه های حیض مشخّص نشده باشد خونی که بعد از ایام عادت می بیند هر چند نشانه حیض را داشته و ده روز فاصله هم شده باشد، حیض نیست.
مسأله 510: اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر با نشانه استحاضه خون ببیند و دوباره سه روز یا بیشتر خونی به نشانه حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه حیض داشته، حیض قرار دهد؛ بلی در مورد زنی که عادت وقتیه دارد و عادت وی به وسیله نشانه حیض مشخّص نشده باشد، خون بعد از ایام عادت، حیض نیست.
مسأله 511: اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادتهای خود غسل کند؛ اگر چه یقین داشته باشد که قبل از گذشتن ده روز دوباره خون می بیند.
مسأله 512: اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید و مقداری صبر کند و بیرون آورد، پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد و اگر پاک نبود، چنانچه در عدد حیض عادت داشته باشد، به مقدار عدد عادت را حیض قرار دهد و مستحب است تا ده روز، استظهار نماید و اگر عادت ندارد، اقسام و تفاصیلی دارد که در مسائل مبتدئه و مضطربه و ناسیه گذشت.
مسأله 513: اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند و بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه های واجبی را که در آن روزها بجا نیاورده، قضا کند و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، آن عبادتها باطل است.
نفاس
مسأله 514: از وقتی که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید، هر خونی که زن می بیند اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس، نفساء می گویند.
مسأله 515: خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند، نفاس نیست.
مسأله 516: لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر ناتمام نیز باشد، در صورتی که زاییدن صدق کند، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
مسأله 517: ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید؛ ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
مسأله 518: هر گاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه، یا بداند چیزی سقط شده و شک کند که زاییدن صدق می کند، لازم نیست وارسی کند و خونی که از او خارج می شود، شرعاً خون نفاس نیست.
مسأله 519: کارهایی که بر حائض حرام است بر نفساء هم حرام است بنابراین ورود و توقّف در مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و نیز در سایر مساجد - مگر در حال عبور - و رساندن جایی از بدن به خط قرآن که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مکروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مکروه می باشد.
مسأله 520: طلاق دادن زنی که در حال نفاس است باطل و نزدیکی کردن با او حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیکی کند، احتیاط مستحب آن است که به دستوری که در احکام حیض گفته شد کفاره بدهد.
مسأله 521: وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد و اگر دوباره خون ببیند، چنانچه روزهایی که خون دیده بر روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است و در روزهایی که در وسط پاک بوده، طاهر و عبادتهایی که انجام داده صحیح است.
مسأله 522: اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، مانند زن حائض باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند که اگر پاک است، برای عبادتهای خود غسل کند.
مسأله 523: چنانچه زن نفساء در حیض عادت وقتیه و عددیه دارد، باید به اندازه عدد روزهای عادت خود را نفاس قرار داده و بعد از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند (یعنی احتیاطاً خود را نفساء به شمار آورد چنانچه نظیر آن در مسأله 487 گذشت) و بعد از ایامی که خون را نفاس قرار داده اگر خون ادامه داشت، تا ده روز استحاضه است و پس از آن اگر خون نشانه حیض را داشته یا در ایام عادت یا یکی دو روز قبل باشد، حیض وگرنه، آن هم استحاضه است.
مسأله 524: چنانچه زن نفساء در حیض عادت عددیه داشته باشد، باید به اندازه عدد عادت خود را نفاس قرار داده و بعد از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از ایامی که نفاس قرار داده اگر خون ادامه داشت، تا ده روز استحاضه و پس از آن اگر خون نشانه حیض را داشته، حیض وگرنه، آن هم استحاضه است.
مسأله 525: چنانچه زن نفساء در حیض عادت وقتیه داشته باشد، خونی را که تا ده روز می بیند خون نفاس و پس از آن در دهه دوم استحاضه و پس از آن، چنانچه خون نشانه حیض را داشته باشد یا در ایام عادت یا یکی دو روز جلوتر باشد، حیض وگرنه، آن هم استحاضه است.
مسأله 526: زنی که در حیض عادت ندارد، یا عادت خود را فراموش کرده است، خونی را که تا ده روز بعد از زایمان می بیند خون نفاس و پس از آن تا ده روز استحاضه و پس از آن اگر خون نشانه حیض را داشته باشد، حیض وگرنه استحاضه است.
احکام میت
غسل مس میت
مسأله 527: اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند، مس کند؛ یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس میت نماید؛ چه در خواب مس کند چه در بیداری، با اختیار مس کند یا بی اختیار، حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد بنا بر احتیاط باید غسل کند؛ ولی اگر حیوان مرده ای را مس کند، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 528: برای مس مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست، اگر چه جایی را که سرد شده مس کند.
مسأله 529: اگر موی ریز خود را به بدن میت برساند، یا بدن خود را به موی ریز میت یا موی ریز خود را به موی ریز میت برساند، احتیاط آن است که غسل کند و این حکم در موهای بلند جاری نیست، بلکه غسل مطابق احتیاط استحبابی است.
مسأله 530: برای مس بچه مرده؛ حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده، غسل مس میت واجب است، بلکه بنا بر احتیاط مستحب برای مس بچه سقط شده ای که از چهار ماه کمتر دارد، غسل کند و اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنیا آمده و بدنش سرد شده باشد، بنا بر احتیاط مادر او غسل مس میت کند.
مسأله 531: بچه ای که بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید، بنا بر احتیاط وقتی بالغ شد، لازم است غسل مس میت کند و اگر در هنگامی که ممیّز بود غسل کند، غسلش صحیح است و لازم نیست پس از بالغ شدن دوباره غسل کند.
مسأله 532: اگر انسان، میتی را که سه غسل او کاملاً تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود؛ ولی اگر پیش از آن که غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس کند؛ اگر چه غسل سوم آن قسمت تمام شده باشد، باید غسل مس میت نماید.
مسأله 533: اگر دیوانه یا بچه نابالغی میت را مس کند، بعد از آن که دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد، باید غسل مس میت نماید و اگر بچه هنگامی که ممیّز است غسل کند غسل او صحیح است و لازم نیست پس از بالغ شدن دوباره غسل کند.
مسأله 534: اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پس از سرد شدن و پیش از آن که قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، بنا بر احتیاط باید غسل مس میت کند ولی اگر قسمتی که جدا شده استخوان نداشته باشد، برای مس آن غسل واجب نیست.
مسأله 535: برای مس استخوانی که گوشت ندارد و آن را غسل نداده اند؛ چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده، بنا بر احتیاط باید غسل کرد و همچنین است برای مس دندانی که از مرده جدا شده، در صورتی که آن را غسل نداده باشند، ولی برای مس دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد یا گوشت آن خیلی کم است، غسل واجب نیست.
مسأله 536: غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام داد، ولی کسی که مس میت کرده اگر بخواهد نماز بخواند، احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد.
مسأله 537: اگر چند میت را مس کند، یا یک میت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.
مسأله 538: برای کسی که بعد از مس میت غسل نکرده است، بودن در مسجد - ولو در غیر حال مرور - و نزدیکی با زن و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد - حتی آیه های سجده آن - مانعی ندارد، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند.
احکام محتضر
مسأله 539: مسلمانی را که محتضر است؛ یعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، بنا بر احتیاط مستحب در صورت امکان به پشت بخوابانند به طوری که کف پایش به طرف قبله باشد.
مسأله 540: احتیاط واجب آن است که بعد از مرگ فرد مسلمان، تا بلند کردن جنازه او را، به گونه ای که در مسأله قبل گفته شد رو به قبله بخوابانند، همچنین بنا بر احتیاط مستحب در حال غسل نیز تا وقتی که غسل تمام نشده او را رو به قبله بخوابانند ولی بعد از آن که غسلش تمام شد، بهتر آن است که او را مثل حالتی که بر او نماز می خوانند بخوابانند.
مسأله 541: بر هر مسلمان شایسته است محتضر مسلمان را رو به قبله کند و این کار مطابق احتیاط استحبابیست و بنا بر احتیاط استحبابی از ولیّ محتضر اجازه بگیرند.
مسأله 542: مستحب است شهادتین و اقرار به امامت دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقه را به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب است چیزهایی را که گفته شد تا وقت مرگ تکرار کنند.
مسأله 543: مستحب است این دعا را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الکَثِیرَ مِنْ مَعَاصِیکَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِکَ، یا مَنْ یَقْبَلُ الیَسِیرَ ویَعْفُو عَنِ الکَثِیر، إقْبَلْ مِنِّی الیَسِیرَ، واعْفُ عَنِّی الکَثِیر، إنَّکَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ، أَللَّهُمَّ ارْحَمْنی فَإِنَّکَ رَحِیمٌ».
مسأله 544: مستحب است کسی را که سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود، به جایی که نماز می خوانده ببرند.
مسأله 545: مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره های مبارکه «یس» و «صافات» و «احزاب» و «آیة الکرسی» و دو آیه بعد آن تا «هُم فِیها خالِدون» و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
مسأله 546: تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیزی روی شکم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد و گریه کردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مکروه است.
احکام بعد از مرگ
مسأله 547: بعد از مرگ مستحب است چشمها و لبها و چانه میت را ببندند و دست و پای او را دراز کنند و پارچه ای روی او بیندازند و اگر شب مرده است در جایی که مرده چراغ روشن کنند و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر کنند و در دفن او عجله نمایند. ولی اگر یقین به مردن او ندارند باید صبر کنند تا معلوم شود و نیز اگر میت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد، باید به قدری دفن را عقب بیندازند که شکم او را بشکافند و طفل را بیرون آورند و شکم او را بدوزند.
تجهیز میت
مسأله 548: غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان؛ اگر چه دوازده امامی نباشد، بر هر مکلفی واجب است و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند.
مسأله 549: اگر کسی مشغول کارهای میت شود، بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.
مسأله 550: اگر انسان اطمینان کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند ولی اگر شک یا گمان غیراطمینانی دارد، باید اقدام نماید.
مسأله 551: اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میت را باطل انجام داده اند، باید دوباره انجام دهد. ولی اگر گمان دارد که باطل بوده، یا شک دارد که درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید.
مسأله 552: برای غسل و کفن و نماز و دفن میت، باید رضایت ولیّ را احراز کنند.
مسأله 553: ولیّ زن شوهر او است و بعد از او خویشاوندان نسبی به ترتیب طبقات ارث و در هر طبقه مردها بر زنها مقدم اند و در صورت تعدّد بنا بر احتیاط از همه باید اجازه گرفته شود.
مسأله 554: اگر کسی بگوید: من ولی میت هستم، یا ولیّ میت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میت را انجام دهم یا بگوید: راجع به امور تجهیز میت من وصیّ او می باشم، چنانچه به حرف او اطمینان دارند، یا میت در تصرف اوست، یا این که دو مرد عادل به گفته او شهادت دهند، باید حرف او را قبول کرد.
مسأله 555: اگر میت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولیّ، کس دیگری را معیّن کند احتیاط آن است که ولیّ و آن کس هر دو اجازه بدهند و کسی که میت او را برای انجام این کارها معیّن کرده، می تواند این وصیت را رد کند؛ ولی اگر آن را رد نکند یا رد آن به وصیت کننده نرسد تا بمیرد، لازم است وصی پس از مرگ به آن عمل کند.
احکام غسل میت
مسأله 556: واجب است میت را سه غسل بدهند: اول: با آبی که با سدر مخلوط باشد، دوم: با آبی که با کافور مخلوط باشد، سوم: با آب خالص.
مسأله 557: سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد، که آب را مضاف کند و به اندازه ای هم کم نباشد که نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 558: اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پیدا نشود، بنا بر احتیاط مستحب مقداری که به آن دسترسی دارند در آب بریزند.
مسأله 559: اگر کسی در حال احرام بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند، مگر این که در احرام حج بوده و حلق یا تقصیر و سعی بین صفا و مروه کرده باشد یا در احرام عمره مفرده بوده و حلق یا تقصیر نموده باشد.
مسأله 560: اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جایز نباشد؛ مثل آن که غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست میت را با آب خالص غسل دهند و بنا بر احتیاط مستحب یک تیمم نیز بنمایند.
مسأله 561: کسی که میت را غسل می دهد باید مسلمان دوازده امامی و عاقل و بالغ یا ممیّز بوده و غسل را درست انجام دهد ولی اگر میت مسلمان غیر دوازده امامی را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مسلمان دوازده امامی ساقط است.
مسأله 562: کسی که میت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای خداوند انجام دهد.
مسأله 563: غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است و غسل و کفن و دفن کافر و اولاد او، جایز نیست و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر یا مادر یا جدّ یا جدّه نزدیک او مسلمان بوده، یا به جهت دیگری محکوم به اسلام باشد، باید او را غسل دهند در غیر این صورت غسل دادن او جایز نیست.
مسأله 564: بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن کنند.
مسأله 565: حرام است مرد زن را و زن مرد را غسل بدهد ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتیاط مستحب آن است که زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را در حال اختیار غسل ندهد.
مسأله 566: مرد می تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست، غسل دهد؛ و زن هم می تواند پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد، غسل دهد.
مسأله 567: اگر برای غسل دادن میت مرد، مرد پیدا نشود، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، یا به واسطه ازدواج با او محرم شده اند، مثل عروس و مادرزن، یا به واسطه شیر خوردن با او محرم شده اند غسلش می دهند و بنا بر احتیاط در هنگام غسل باید لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند بر او باشد و نیز اگر برای غسل میت زن، زن دیگری نباشد، مردهایی که با او نسبت دارند و محرمند، یا به واسطه ازدواج یا شیر خوردن با او محرم شده اند او را غسل می دهند و بنا بر احتیاط او را با لباس غسل دهند.
مسأله 568: اگر میت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند، بهتر است که غیر از عورت، جاهای دیگر میت برهنه باشد.
مسأله 569: نگاه کردن به عورت میت حرام است و کسی که او را غسل می دهد اگر نگاه کند؛ هر چند معصیت کرده، غسل باطل نمی شود. ولی نگاه کردن زن و شوهر و کسانی که در حکم آنها هستند به عورت یکدیگر جایز است، هر چند احتیاط مستحب در ترک است.
مسأله 570: اگر جایی از بدن میت نجس باشد چنانچه با همان آبی که برای غسل بر وی ریخته می شود پاک شود، غسل صحیح است و احتیاط مستحب آن است که پیش از آن که آنجا را غسل بدهند آب بکشند، بلکه بهتر آن است که تمام بدن میت، پیش از شروع به غسل از جهت نجاستهای دیگر پاک باشد.
مسأله 571: غسل میت مثل غسل جنابت است، با این فرق که احتیاط واجب آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میت را غسل ارتماسی ندهند و در غسل ترتیبی میت لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند و نیز اگر ممکن است بنا بر احتیاط مستحب هر یک از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند، بلکه آب را روی آن بریزند.
مسأله 572: کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل میت برای او کافی است.
مسأله 573: مزد گرفتن برای غسل دادن میت حرام است و اگر کسی برای گرفتن مزد، میت را غسل دهد، آن غسل باطل است؛ ولی مزد گرفتن برای کارهای مقدماتی غسل حرام نیست.
مسأله 574: در غسل میت، غسل جبیره ای مشروع نیست و اگر آب پیدا نشود یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید میت را یک تیمم دهند و بنا بر احتیاط مستحب عوض هر غسل میت را یک تیمم دهند و در غیر تیمم اول سایر تیممها را رجاءً انجام دهند و کسی که میت را سه تیمم می دهد اگر در یکی از آنها قصد مافی الذمه نماید؛ یعنی نیت کند که این تیمم را برای آن که به تکلیف عمل شده باشد، انجام می دهم، بی اشکال تیمم چهارم لازم نیست.
مسأله 575: کسی که میت را تیمم می دهد، باید دست خود را به زمین بزند و به صورت و پشت دستهای میت بکشد و اگر ممکن باشد، احتیاط مستحب آن است که با دست میت هم او را تیمم بدهد.
احکام کفن میت
مسأله 576: میت را باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند، کفن نمایند.
مسأله 577: لنگ باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد و پیراهن باید، از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و بهتر آن است که تا روی پا برسد و درازای سرتاسری، باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و نیز پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.
مسأله 578: مقداری از لنگ، که از ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پیراهن که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است و آنچه بیشتر از این مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار مستحب کفن می باشد، البته مقداری از کفن که کمتر از آن مطابق شؤون میت نیست داخل در مقدار واجب کفن است.
مسأله 579: اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را که در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد و احتیاط آن است که مقدار مستحب و مقدار احتیاطی کفن را از سهم وارثی که به جهتی همچون عدم بلوغ یا جنون یا افلاس از تصرف در اموال خود ممنوع است بر ندارند، همچنین بنا بر احتیاط در این مقدار رضایت دیگر ورثه هم جلب شود.
مسأله 580: اگر کسی وصیت کرده باشد که در کفن کردن رعایت مقدار مستحب را نیز بنمایند یا وصیت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را که در دو مسأله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، یا وصیت کرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولی مصرف آن را معیّن نکرده باشد، یا فقط مصرف مقداری از آن را معیّن کرده باشد، می توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند.
مسأله 581: اگر میت وصیت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند، احتیاط آن است که مقدار واجب کفن را با ملاحظه شأن میت به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیه نمایند. ولی اگر کسانی از ورثه که ممنوع از تصرف نیستند اجازه بدهند که از سهم آنان بردارند، مقداری را که اجازه داده اند، از سهم آنان می شود برداشت.
مسأله 582: کفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد و همچنین اگر زن را به شرحی که در فصل احکام طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و در زمان عده بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد و چنانچه شوهر به جهتی چون عدم بلوغ و دیوانگی و سفاهت از تصرف در اموال ممنوع باشد، ولیّ شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
مسأله 583: دادن کفن میت بر خویشان او واجب نیست، اگر چه پرداخت مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد.
مسأله 584: احتیاط واجب آن است که هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میت از زیر آن پیدا باشد.
مسأله 585: کفن کردن با چیز غصبی اگر چه چیز دیگری هم پیدا نشود جایز نیست و چنانچه کفن میت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند، اگر چه او را دفن کرده باشند؛ ولی اگر این کار توهین به میت باشد، نبش قبر میّت جایز نیست، بلکه به صاحب آن عوض کفن را از مال میت و اگر میت شوهر داشته باشد از مال شوهر وی می دهند.
مسأله 586: کفن کردن میت با چیز نجس؛ مانند پوست مرداری که خون جهنده دارد و پارچه ای که از موی سگ و خوک بافته شده و پارچه ای که نجس شده باشد، در حال اختیار جایز نیست، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد، همچنین کفن کردن میت با پارچه ای که در آن ابریشم به اندازه غیر ابریشم یا بیشتر از آن بکار رفته در حال اختیار جایز نیست و بنا بر احتیاط مستحب با پارچه ای که با طلا بافته شده نیز در حال اختیار کفن نکنند.
مسأله 587: بنا بر احتیاط مستحب با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت یا پوست حیوان حلال گوشت تهیه شده، کفن نکنند؛ بلکه احتیاط مستحب آن است که از مو و پشم حیوان حلال گوشت نیز کفن نکنند.
مسأله 588: اگر کفن میت به نجاست خود او یا به نجاست دیگری نجس شود چنانچه با شستن مقدار نجس یا بریدن آن از مقدار واجب خارج نمی شود، باید بشویند یا ببرند یا آن را تعویض کنند؛ هر چند در قبر گذاشته شده باشد، مگر آن که کفن پس از دفن میت و ریختن خاک بر روی آن نجس شده باشد که در این صورت نبش قبر جهت تطهیر کفن میت جایز نیست.
مسأله 589: کسی که برای حج یا عمره احرام بسته اگر بمیرد، باید مثل دیگران کفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد.
مسأله 590: مستحب است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند.
احکام حَنوط
مسأله 591: بعد از غسل واجب است میت را «حَنوط» کنند، یعنی به پیشانی و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند و مستحب است به سر بینی میت هم کافور بمالند و باید کافور، ساییده و تازه باشد و اگر به واسطه کهنه بودن عطرش از بین رفته باشد، کافی نیست.
مسأله 592: مراعات ترتیب در حنوط لازم نیست ولی احتیاط مستحب آن است که اول کافور را به پیشانی میت بمالند.
مسأله 593: بهتر آن است که میت را پیش از کفن کردن حنوط نمایند، اگر چه در بین کفن کردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.
مسأله 594: کسی که برای حج یا عمره احرام بسته، اگر بمیرد حنوط کردن او جایز نیست؛ مگر این که در احرام حج بعد از حلق یا تقصیر و سعی بین صفا و مروه، یا در عمره مفرده پس از حلق یا تقصیر بمیرد.
مسأله 595: زنی که شوهر او مرده و هنوز عدّه اش تمام نشده؛ اگر چه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.
مسأله 596: احتیاط آن است که میت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو نکنند و اینها را با کافور مخلوط ننمایند.
مسأله 597: مستحب است قدری تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام با کافور مخلوط کنند، ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود نرسانند و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد که وقتی با کافور مخلوط شد، آن را کافور نگویند.
مسأله 598: اگر کافور پیدا نشود، یا فقط به اندازه غسل باشد، حنوط لازم نیست و چنانچه از غسل زیاد بیاید ولی به همه هفت عضو نرسد، بنا بر احتیاط باید اول پیشانی و اگر زیاد آمد به جاهای دیگر بمالند.
مسأله 599: مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میت بگذارند.
احکام نماز میت
مسأله 600: نماز خواندن بر میت مسلمان یا بچه او که محکوم به اسلام و شش سال او تمام شده باشد، واجب است.
مسأله 601: نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده، رجاءً مانعی ندارد و نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده مستحب نیست.
مسأله 602: نماز میت باید بعد از غسل یا تیمم و حنوط و کفن کردن او خوانده شود و اگر پیش از اینها، یا در بین اینها بخوانند؛ اگر چه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد، کافی نیست.
مسأله 603: کسی که می خواهد نماز میت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد و بدن و لباسش پاک باشد، اگر چه احتیاط مستحب آن است که تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است، رعایت کند.
مسأله 604: کسی که به میت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 605: نماز خواندن در جای غصبی حرام و بنا بر احتیاط مستحب باطل است بنابراین مکان کسی که بر میت نماز می خواند بنا بر احتیاط مستحب غصبی نباشد و باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد، ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
مسأله 606: نمازگزار باید از میت دور نباشد؛ ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متّصل باشد اشکال ندارد.
مسأله 607: نمازگزار باید مقابل میت بایستد؛ ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میت نیستند اشکال ندارد.
مسأله 608: بنا بر احتیاط بین میت و نمازگزار باید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها نباشد؛ ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد.
مسأله 609: در وقت خواندن نماز، باید عورت میت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست، باید عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اینها باشد، بپوشانند.
مسأله 610: انسان نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نیت میت را معیّن کند، مثلاً نیت کند: نماز می خوانم بر این میت قربةً الی اللَّه.
مسأله 611: اگر کسی نباشد که بتواند نماز میت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند و اگر بعد از خواندن نماز نشسته پیش از دفن کسی پیدا شود که بتواند نماز میت را ایستاده بخواند نماز میت واجب است.
مسأله 612: اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معیّنی بر او نماز بخواند، بنا بر احتیاط آن شخص از ولیّ میت اجازه بگیرد و ولیّ میت هم اجازه بدهد.
مسأله 613: مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند؛ ولی اگر میت اهل علم و تقوا باشد مکروه نیست.
مسأله 614: اگر میت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتی که جسد او از هم نپاشیده واجب است با شرطهایی که برای نماز میت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.
دستور نماز میت
مسأله 615: نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» و بعد از تکبیر دوم بگوید: «أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ» و بعد از تکبیر سوم بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ» و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ» و اگر زن است بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ» و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ». و بعد از تکبیر دوم، بگوید: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین». و بعد از تکبیر سوم بگوید: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شی ءٍ قَدیرٌ». و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: «اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ» ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: «اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ».
مسأله 616: باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند که نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 617: کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.
مستحبات نماز میت
مسأله 618: چند چیز در نماز میت مستحب است: اول: آن که نمازگزار بر میت با وضو یا غسل یا تیمم باشد و احتیاط آن است در صورتی تیمم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میت نرسد. دوم: اگر میت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادی بر او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد و اگر میت زن است مقابل سینه اش بایستد. سوم: پا برهنه نماز بخواند. چهارم: در هر تکبیر، دستها را بلند کند. پنجم: فاصله او با میت به قدری کم باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. ششم: نماز میت را به جماعت بخواند. هفتم: امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می خوانند آهسته بخوانند. هشتم: در جماعت اگر چه مأموم یک نفر باشد عقب امام بایستد. نهم: نمازگزار به میت و مؤمنین زیاد دعا کند. دهم: پیش از نماز سه مرتبه بگوید: «اَلصَّلاة». یازدهم: نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میت بیشتر به آنجا می روند. دوازدهم: زن حائض اگر نماز میت را به جماعت می خواند، در صفی تنها بایستد.
مسأله 619: خواندن نماز میت در مساجد مکروه است، ولی در مسجد الحرام مکروه نیست. احکام دفن
مسأله 620: واجب است میت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند و اگر ترس آن باشد که جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.
مسأله 621: اگر دفن میت در زمین ممکن نباشد، باید به جای دفن، او را در بنا یا تابوت بگذارند.
مسأله 622: میت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 623: اگر کسی در کشتی بمیرد، چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند و او را در زمین دفن کنند؛ وگرنه، باید در کشتی غسلش بدهند و حنوط و کفن کنند و پس از خواندن نماز میت، بنا بر احتیاط در صورت امکان او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دریا بیندازند، والا چیز سنگینی به پایش بسته و به دریا بیندازند و اگر ممکن است، باید او را در جایی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات نشود.
مسأله 624: اگر بترسند که دشمن قبر میت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد و گوش یا بینی یا اعضای دیگر او را ببرد، چنانچه ممکن باشد - به طوری که در مسأله پیشین گفته شد - او را به دریا بیندازند.
مسأله 625: مخارج انداختن در دریا و مخارج محکم کردن قبر میت را در صورتی که لازم باشد، از اصل مال میت برمی دارند.
مسأله 626: اگر زنی که کافر است بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد و امکان حیات یافتن وی نباشد، چنانچه بچه محکوم به اسلام باشد - چون پدر یا جد یا جده نزدیک وی مسلمان است - باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
مسأله 627: دفن مسلمان، در قبرستان کفار و دفن کافر در قبرستان مسلمانان جایز نیست.
مسأله 628: دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست.
مسأله 629: دفن میت در جای غصبی و در زمینی که مثل مسجد و حسینیه و مدرسه علمیه برای غیر دفن کردن وقف شده باشد، جایز نیست.
مسأله 630: دفن میت در قبر مرده دیگر بنا بر احتیاط جایز نیست، مگر آن که قبر کهنه شده و میت اولی بکلی از بین رفته باشد.
مسأله 631: چیزی که از میت جدا می شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، بنا بر احتیاط باید با او دفن شود، همچنین قطعه ای که از زنده جدا می شود بنا بر احتیاط باید دفن شود؛ ولی دفن ناخن و دندانی که در حال حیات از انسان جدا می شود لازم نیست، بلکه مستحب است.
مسأله 632: اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد، باید در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.
مسأله 633: اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسان ترین راه برای مادر او را بیرون آورند و چنانچه ناچار شوند که بچّه را قطعه قطعه کنند، اشکال ندارد؛ ولی در صورتی که بیرون آوردنش متوقّف بر نگاه کردن یا لمس عورت مادر باشد، باید به وسیله شوهرش اگر آشنا به طب باشد، او را بیرون بیاورند و اگر ممکن نیست زنی که آشنا به طب باشد و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که آشنا به طب باشد و اگر آن هم ممکن نیست، مرد نامحرمی که آشنا به طب باشد بچه را بیرون بیاورد و در صورتی که آن هم پیدا نشود، کسی که اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.
مسأله 634: هر گاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد یا امکان حیات یافتن وی باشد، اگر چه احتمال زنده ماندن طفل یا حیات یافتن جنین ضعیف باشد، باید به ترتیبی که در مسأله پیش گفته شد؛ به هر راهی که برای زنده ماندن بچه سودمندتر است، بچه را از شکم مادر بیرون آورند و محل بریدگی را بدوزند. مستحبات دفن
مسأله 635: مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند. و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت برداشته وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در قبر گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد. و پیش از آن که قبر را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و در صورتی که میت مرد باشد سه مرتبه بگویند: «اسْمَعْ، افْهَمْ یا فُلانَ بنَ فُلانٍ» و به جای «فُلانَ بنَ فُلانٍ» اسم میت و پدرش را بگویند، مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علیست سه مرتبه بگویند: «اسْمَعْ، افْهَمْ یا محمَّد بن علی». و پس از آن بگویند: «هَلْ أَنْتَ علی العَهْدِ الذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّه وحْدَهُ لا شَرِیکَ له وأنَّ مُحمّداً صلّی اللَّهُ علیه و آله عَبْدُهُ ورَسُولُهُ وسَیِّدُ النَّبیّینَ وخاتَمُ الْمُرْسَلِینَ، وأَنَّ عَلِیّاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وسَیِّدُ الوَصِیِّینَ وإمامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ علی العالَمینَ، وأَنَّ الحسَنَ و الحُسَیْنَ وعَلیَّ بنَ الحُسَیْن و مُحمّدَ بنَ عَلیٍّ وجَعْفَرَ بْنَ مُحمّدٍ وموسی بنَ جَعْفَرٍ وعلیَّ بنَ مُوسی ومُحمّدَ بنَ علیٍّ وعلیَّ بنَ مُحمّدٍ و الحسنَ بنَ علیٍّ و القائِمَ الحُجّةَ المهدِیّ صلواتُ اللَّهِ علیهمْ أئِمّةُ المؤمِنِینَ وحُجَجُ اللَّهِ علی الخَلْقِ أجمعینَ وأَئمَّتُکَ أئِمَّةُ هُدیً أَبْرار». و بعد بگوید: «یا فُلانَ بنَ فُلانٍ» - و به جای «فُلانَ بنَ فُلانٍ» اسم میت و پدرش را بگوید: «إذا أتاکَ الملکانِ المقرَّبانِ رَسُولَیْنِ من عِنْدِ اللَّهِ تَبارَکَ وتَعالی وسألاکَ عَنْ رَبِّکَ و عن نبیِّکَ وعَنْ دِینکَ وعَنْ کتابِکَ وعَنْ قِبْلَتِکَ وعَنْ أَئمَّتِکَ فلا تخف ولا تَحْزَنْ وقُلْ فی جوابِهما: اللَّهُ رَبِّی، ومُحمّدٌ صلّی اللَّه علیه و آلهِ نَبِیِّی، و القُرآنُ کتابی، و الکَعْبَةُ قِبْلَتِی، وامیرُ المؤمِنِینَ علیّ بن أبی طالبٍ إِمامِی و الحسنُ بن علیٍّ المجتبی إِمامِی، و الحُسَیْنُ بن علیٍّ الشهیدُ بِکَرْبَلاء إِمامِی، وعلیٌّ زین العابدین إِمامِی، ومُحمّدٌ الباقرُ إِمامِی، وجَعْفَرٌ الصَّادقُ إِمامِی، وموسی الکاظِمُ إِمامِی، وعلیٌّ الرضا إِمامِی، ومُحمّدٌ الجوادُ إِمامِی، وعلیٌّ الهادی إِمامِی، و الحَسَنُ العسکریُّ إِمامِی، و الحُجّةُ المُنْتَظَرُ إِمامِی، هؤلاءِ صلواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أئِمّتِی وسادَتی وقادتِی وشُفعائِی، بِهِمْ أتَوَلّی ومِنْ أعدائِهِمْ أَتَبَرَّءُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ». سپس بگوید: «ثمَّ اعْلمْ یا فُلانَ بن فُلانٍ» - و به جای «فُلانَ بنَ فُلانٍ» اسم میت و پدرش را بگوید - «أنَّ اللَّهَ تبارَکَ وتعالی نِعْمَ الرَّبُ، وأَنَّ مُحمّداً صلّی اللَّه علیه و آلهِ نِعْمَ الرّسولُ، وأنَّ علیَّ بن أبی طالبٍ وأولادَهُ المعصومینَ الأئمَّةَ الاثنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ، وأَنَّ ما جاءَ بهِ محمَّدٌ صلّی اللَّه علیه و آلهِ حقٌّ وأَنَّ الموتَ حقٌّ، وسُؤالَ مُنْکَرٍ ونَکِیرٍ فی القَبْرِ حقٌّ، و البعثَ حقٌّ، و النُّشُورَ حقٌّ، و الصِّراطَ حقٌّ، و المیزانَ حقٌّ، وتطایُرَ الکُتُبِ حقٌّ، وأَنَّ الجنَّةَ حقٌّ، و النّارَ حقٌّ، وأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها، وأنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی القُبُورِ». سپس بگوید: «أَفَهِمْتَ یافُلان» - و به جای فُلان اسم میت را بگوید - «ثَبَّتَکَ اللَّهُ بالقَوْلِ الثّابت، وهداکَ اللَّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکَ وبَیْنَ أولیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ». پس بگوید: «اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ، واصْعَدْ بروحِهِ إلَیْکَ، ولَقِّنْهُ مِنْکَ بُرْهاناً، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ». و در صورتی که میت زن باشد پاره ای از این دعا تغییر می کند به این ترتیب: «اسْمَعی، افْهَمی یا فُلانَةَ ابنةَ فُلانٍ» و به جای «فُلانة» نام میت و به جای فلان نام پدرش را بگوید - و پس از آن بگوید: «هَلْ أَنْتِ علی العَهْدِ الذی فارَقتِنا … وأئمَّتُکِ أئمَّةُ هدًی أبْرارٌ، یا فُلانةَ ابْنةَ فُلانٍ» - و به جای فلانة نام میت و به جای فلان نام پدرش را بگوید، پس بگوید: «إذا أتاکِ الملکانِ المقرَّبانِ رَسُولَیْنِ من عِنْدِ اللَّهِ تَبارَکَ وتَعالی وسألاکِ عَنْ رَبِّکِ و عن نبیِّکِ وعَنْ دِینکِ وعَنْ کتابِکِ وعَنْ قِبْلَتِکِ وعَنْ أَئمَّتِکِ فلا تَخَافی ولا تَحْزَنی وقولی فی جوابِهما … ثمَّ اعلمی یا فُلانةَ ابْنةَ فُلانٍ» و به جای فلانة اسم میت و به جای فلان نام پدرش را بگوید و بعد بگوید: «اَفَهِمْتِ یا فُلانة» و به جای فلانة اسم میت را بگوید پس از آن بگوید: «ثَبَّتَکِ اللَّهُ بالقَوْلِ الثّابتِ وهداکِ اللَّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکِ وبَیْنَ أولیائِکِ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ». پس بگوید: «اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْها واصْعَدْ بروحِها إلَیْکَ، ولَقِّنْها مِنْکَ بُرْهاناً، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ». مسأله 636: مستحب است کسی که میت را در قبر می گذارد، با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پای میت از قبر بیرون بیاید و غیر از خویشان نسبی میت کسانی که حاضرند، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: «إِنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون» و اگر میت زن است کسی که با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 636: مستحب است کسی که میت را در قبر می گذارد، با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پای میت از قبر بیرون بیاید و غیر از خویشان نسبی میت کسانی که حاضرند، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: «إِنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون» و اگر میت زن است کسی که با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 637: مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده، در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا أنزلناه» بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: «اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْه، وَ أَصْعِدْ إلَیْکَ روحَهُ، ولَقِّنْهُ مِنْکَ رضواناً و أَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیِه بهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواک». و اگر میت زن است دعا را به این شکل بخوانند: «اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْها، وَ أَصْعِدْ إلَیْکَ روحَها، ولَقِّنْها مِنْکَ رضواناً، وأَسْکِنْ قَبْرَها مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیها بهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواک».
مسأله 638: پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند، مستحب است ولیّ میت یا کسی که از طرف ولیّ اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده به میت تلقین کنند.
مسأله 639: بعد از رفتن، مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتی دهند، ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطه سرسلامتی دادن، مصیبت یادشان می آید، ترک آن بهتر است و نیز مستحب است که تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند و غذاخوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
مسأله 640: مستحب است انسان در مرگ خویشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر کند و هر وقت میت را یاد می کند «إنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون»، بگوید و برای میت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود.
مسأله 641: بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را نخراشد و به خود سیلی نزند و آسیب نرساند، بلکه اگر آسیب به نقص اساسی بدن بینجامد، حرام می باشد.
مسأله 642: بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
مسأله 643: اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد و خونین کند یا موی خود را بکند، بنا بر احتیاط مستحب یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را طعام دهد یا بپوشاند و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند.
مسأله 644: احتیاط مستحب آن است که در گریه بر میت صدا را خیلی بلند نکنند.
نماز وحشت
مسأله 645: مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه «آیة الکرسی» و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «إنّا أنزلناه» بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: «اللّهمّ صَلِّ علی محمَّدٍ و آلِ محمّدٍ، وابْعَثْ ثوابَها إلی قَبْرِ فُلانٍ» و به جای کلمه فلان اسم میت را بگویند.
مسأله 646: نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند؛ ولی بهتر است در اول شب بعد از نماز عشا خوانده شود.
مسأله 647: اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او به تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول قبر او به تأخیر بیندازند.
نبش قبر
مسأله 648: نبش قبر مسلمان؛ یعنی شکافتن قبر او اگر چه طفل یا دیوانه باشد حرام است، ولی اگر تمام گوشت و استخوانش خاک شده باشد اشکال ندارد.
مسأله 649: نبش قبری که باعث هتک حرمت فرد مسلمان می گردد؛ مانند امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا، اگر چه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
مسأله 650: شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست: اول: آن که میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند. دوم: آن که کفن یا چیزی دیگری که با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند و همچنین است اگر چیزی از مال خود میت که به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند؛ ولی اگر وصیت کرده باشد که دعا یا قرآن یا انگشتری یا غیر آن را با او دفن کنند، در مواردی که وصیت نافذ است برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند. سوم: آن که میت بی غسل یا بی کفن یا بی حنوط دفن شده باشد، یا بفهمند غسل یا تیممش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع کفن شده، یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند. در همه این موارد نیز شکافتن قبر در صورتی جایز است که موجب هتک حرمت میت نباشد. چهارم: آن که ثابت شدن حقی متوقّف بر دیدن بدن میت باشد. پنجم: آن که میت را در جایی که بی احترامی به اوست؛ مثل قبرستان کفار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند، دفن کرده باشند. ششم: آن که برای یک غرض شرعی که اهمیت آن از شکافتن قبر کمتر نیست قبر را بشکافند، مثلاً بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند. هفتم: آن که بترسند درنده ای بدن میت را پاره کند، یا سیل آن را ببرد، یا دشمن بیرون آورد. هشتم: آن که قسمتی از بدن میت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند، ولی احتیاط مستحب آن است که آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میت دیده نشود. نهم: آن که میت را بخواهند به مشاهد مشرّفه نقل نمایند، به خصوص اگر وصیت کرده باشد.
غسلهای مستحب
مسأله 651: در شرع مقدس اسلام غسلهایی مستحب است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه؛ و اول وقت آن بعد از طلوع فجر روز جمعه است و بهتر آن است که نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد مستحب است پس از ظهر تا غروب به جا آورد و بنا بر احتیاط در آن نیت ادا و قضا نکند و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به جا آورد و کسی که می داند در روز جمعه آب پیدا نخواهد کرد، می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاءً انجام دهد و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریِکَ لَهُ، وأَنَّ مُحَّمداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحمّدٍ و آلِ مُحمّدٍ، واجْعَلنی مِنَ التَّوابینَ، واجْعَلْنی من المُتطَهّرِینَ». 2 - غسل شب اول و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و چهارم ماه رمضان و در شب بیست و سوم غسل دیگری هم در آخر شب مستحب است. 3 - غسل روز عید فطر و عید قربان؛ و وقت آن پس از اذان صبح است و اگر بخواهند بعد از ظهر تا غروب غسل کنند بهتر آن است که به قصد رجاء انجام دهند و مستحب است آن را پیش از نماز عید به جا آورند. 4 - غسل شب عید فطر؛ و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر آن است که در اول شب به جا آورده شود. 5 - غسل روز هشتم و نهم ذی حجه و در روز نهم بهتر آن است که آن را در هنگام زوال آفتاب به جا آورد. 6 - غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده باشد. 7 - غسل برای نماز حاجت. 8 - غسل احرام؛ احتیاط استحبابی مؤکّد در انجام غسل احرام است (تفصیل احکام آن در مناسک حج آمده است). 9 - غسل ورود حرم مکه مکرّمه؛ چه قبل از ورود حرم انجام دهد، چه بعد از ورود حرم، یا در مکه، یا در منزل خود در مکه. 10 - غسل ورود شهر مکه مکرّمه. 11 - غسل زیارت خانه کعبه. 12 - غسل طواف خانه خدا. 13 - غسل دخول کعبه. 14 - غسل برای نحر و ذبح و حلق. 15 - غسل ورود حرم مدینه منوره. 16 - غسل ورود شهر مدینه منوره. 17 - غسل وارد شدن مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. 18 - غسل وداع قبر مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. 19 - غسل برای مباهله با خصم. 20 - غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده. 21 - غسل برای استخاره. 22 - غسل برای استسقاء. 23 - غسل توبه. 24 - غسل زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام هر چند از دور باشد. 25 - غسل وداع زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام.
مسأله 652: فقها در بیان غسل های مستحب، غسل های زیادی نقل فرموده اند که از جمله آنها این چند غسل است: 1 - غسل تمام شبهای فرد ماه رمضان و غسل تمام شبهای دهه آخر آن و غسل شبهای پانزدهم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم آن. 2 - غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه. 3 - غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و اول و وسط و آخر رجب و روز بیست و پنجم ذی قعده و عید پربرکت غدیر. 4 - غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 5 - غسل کسی که در حال مستی خوابیده. 6 - غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد؛ ولی اگر اتّفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست. 7 - غسل کسی که وزغی کشته است. 8 - غسل به جهت نماز برای رفع اندوه. 9 - غسل برای زیارت حضرات معصومین علیهم السلام از دور یا نزدیک. استحباب این غسلها ثابت نیست و آنها را به قصد رجاء می توان انجام داد.
مسأله 653: انسان با غسلهایی که مشروعیت آنها با دلیل معتبر ثابت شده همچون غسلهای واجب و غسلهایی که در مسأله 651 گفته شد می تواند کاری مانند نماز را که وضو لازم دارد انجام دهد و اما غسلهایی که استحباب آنها ثابت نیست و رجاءً به جا آورده می شود و نیز غسل دادن دیگری همچون غسل دادن میت کفایت از وضو نمی کند.
مسأله 654: اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیت همه، یک غسل به جا آورد، کافی است.
تیمم
[موارد لزوم یا جواز تیمم]
اشاره
در هفت مورد به جای وضو و غسل لازم یا جایز است تیمم کرد:
اول؛ نبودن آب به قدر وضو یا غسل.
مسأله 655: اگر انسان در آبادی باشد، باید برای تهیه آب وضو و غسل به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن ناامید شود و در صورتی که در اول وقت بدون جستجو نماز بخواند نمازش باطل است، مگر آن که قصد قربت داشته باشد و معلوم شود که اگر جستجو هم می کرد آب پیدا نمی کرد و اگر در بیابان باشد، چنانچه به جهتی؛ همچون پست و بلند بودن زمین یا زیادی درختان، راه رفتن در آن دشوار باشد، باید در دایره ای به شعاع مقدار پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می کردند (3) در جستجوی آب برود و اگر راه رفتن دشوار نباشد باید در دایره ای به شعاع مقدار پرتاب دو تیر جستجو کند.
مسأله 656: اگر راه رفتن در برخی از اطراف آسان و در بعضی دیگر دشوار باشد، باید در طرفی که آسان است به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفی که دشوار است به اندازه پرتاب یک تیر، جستجو کند.
مسأله 657: در هر طرفی که اطمینان دارد آب نیست، در آن طرف جستجو لازم نیست و اگر نسبت به تمام جهات چنین اطمینانی دارد، اصلاً جستجو لازم نیست.
مسأله 658: کسی که وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد، اگر اطمینان داشته باشد در محلی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست، باید برای تهیه آب برود؛ ولی اگر اطمینان ندارد رفتن به آن مکان لازم نیست.
مسأله 659: لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود بلکه اگر شخصی که به گفته او اطمینان دارد جستجو نماید و انسان مطمئن شود که اگر خودش هم برود آب پیدا نمی کند کافی است.
مسأله 660: اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود، یا در منزل، یا در قافله آب هست، باید به قدری جستجو کند که به نبودن آب اطمینان کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
مسأله 661: اگر پیش از وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همان جا بماند، چنانچه احتمال دهد که آب پیدا می کند احتیاط مستحب آن است که دوباره در جستجوی آب برود.
مسأله 662: اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همان جا بماند، چنانچه احتمال دهد که آب پیدا می شود احتیاط مستحب آن است که دوباره در جستجوی آب برود.
مسأله 663: اگر وقت نماز تنگ باشد جستجو لازم نیست، همچنین اگر از دزد یا درنده بترسد، یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که نوعاً تحمّل نمی شود، جستجو لازم نیست و می تواند در اول وقت نماز بخواند.
مسأله 664: اگر کسی احتمال می دهد که آب پیدا کند و در جستجوی آب نرود و در وسعت وقت با تیمم نماز بخواند نمازش باطل است و همچنین اگر کسی به جهت غفلت یا ندانستن مسأله در جستجوی آب نرود نمازی که با تیمم در وسعت وقت خوانده بنا بر احتیاط واجب باطل است و در هر صورت چنانچه با قصد قربت تیمم کرده و نماز بخواند و بعد بفهمد که اگر جستجو هم می کرد آب پیدا نمی کرد نمازش صحیح است و نیز اگر در جستجوی آب نرود و در هنگامی که می ترسد که اگر نماز را تأخیر بیندازد نماز قضا شود، با تیمم نماز بخواند نمازش صحیح است و لازم نیست آن را با وضو دوباره بخواند، هر چند به جهت عدم جستجوی آب معصیت کرده است.
مسأله 665: کسی که به جهتی؛ چون ترس از دزد و درنده، جستجوی آب برای او واجب نبود، می تواند در اول وقت با تیمم نماز بخواند و اگر پس از خواندن نماز در وقت یا خارج وقت آب هم پیدا کند لازم نیست نماز خود را دوباره بخواند، هر چند مطابق احتیاط استحبابی است؛ ولی اگر یقین داشته باشد که آب پیدا نمی کند و در وسعت وقت بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز در وقت آب پیدا کند، یا بفهمد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می کرد، بنا بر احتیاط واجب باید نمازی را که خوانده دوباره بخواند و اگر در وقت نخواند آن را قضا کند.
مسأله 666: اگر بعد از جستجو آب پیدا نکند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز آب پیدا کند، یا بفهمد که در جایی که جستجو کرده آب بوده، نماز او صحیح است؛ چه قبل از وقت جستجو کرده باشد یا در وقت، هر چند احتیاط مستحب در این است که نمازش را دوباره بخواند؛ خصوصا اگر در خارج وقت جستجو کرده باشد.
مسأله 667: کسی که به جهت ترس از تنگی وقت بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که برای جستجو وقت داشته، نمازش صحیح است؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نمازش را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
مسأله 668: اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست، یا نمی تواند وضو بگیرد، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید و اگر بخواهد با عیال خود نزدیکی کند، باید در صورت امکان اول نمازش را بخواند.
مسأله 669: اگر پیش از وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند یا احتمال عقلایی بدهد که اگر وضوی خود را باطل کند، تهیه آب برای او ممکن نیست، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، احتیاط واجب آن است که آن را باطل نکند ولی نزدیکی با عیال مانعی ندارد.
مسأله 670: کسی که فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد و می داند یا احتمال عقلایی بدهد که اگر آن را بریزد آب پیدا نمی کند، چنانچه وقت نماز داخل شده، ریختن آن حرام است و احتیاط واجب آن است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.
مسأله 671: کسی که می داند یا احتمال عقلایی می دهد که آب پیدا نمی کند؛ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوی خود را باطل کند، یا آبی که دارد بریزد، معصیت کرده، ولی نمازش با تیمم صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است که قضای آن نماز را بخواند.
دوم؛ دسترسی نداشتن به آب موجود
مسأله 672: اگر به واسطه پیری یا ناتوانی، یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها، یا نداشتن وسیله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمم کند و همچنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن به قدری مشقت داشته باشد که مردم آن را تحمل نمی کنند؛ ولی در صورت اخیر چنانچه تیمم ننماید و وضو بگیرد، وضوی او صحیح است.
مسأله 673: اگر برای کشیدن آب از چاه، ابزاری مانند دلو و ریسمان لازم دارد و مجبور است بخرد، یا کرایه نماید؛ اگر چه قیمت آن چند برابر معمول باشد، باید تهیه کند و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند؛ ولی اگر تهیه آب برای او مشقت غیر قابل تحمّل دارد یا مستلزم هتک حیثیت او باشد، واجب نیست.
مسأله 674: اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید؛ ولی کسی که نمی تواند قرض خود را بدهد واجب نیست قرض کند.
مسأله 675: اگر کندن چاه مشقت غیر قابل تحمل ندارد، باید برای تهیه آب چاه بکند.
مسأله 676: اگر کسی مقداری آب به او ببخشد باید قبول کند، مگر منّتی داشته باشد، که غیر قابل تحمّل باشد یا مستلزم هتک حیثیت وی باشد.
سوم؛ ترس از ضرر استعمال آب
مسأله 677: اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، یا بترسد که به واسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد، یا شدت بکند، یا به سختی معالجه بشود، باید تیمم نماید؛ ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند.
مسأله 678: لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود، باید تیمم کند.
مسأله 679: کسی که مبتلا به درد چشم است و از استعمال آب، بر چشم خود می ترسد، باید تیمم کند.
مسأله 680: اگر به واسطه یقین یا ترس ضرر، تیمم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد، تیمم او باطل است؛ و اگر بعد از نماز در وقت بفهمد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند، ولی اگر پس از گذشتن وقت بفهمد قضا لازم نیست.
مسأله 681: کسی که فکر می کند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد که آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحیح است.
چهارم؛ نیاز مبرم به آب برای آشامیدن
مسأله 682: اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند بر خود یا دیگری بترسد، در سه صورت جایز یا لازم است تیمم کند: 1 - آن که اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش - فعلاً یا بعداً - به تشنگیی بیفتد که باعث تلف یا مرض صعب العلاج گردد، در این صورت لازم است تیمم کند و اگر تحمل تشنگی برای او مشقّت زیادی داشته باشد، می تواند تیمم کند ولی تیمم لازم نیست. 2 - آن که اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید، نتواند موجودی را که حفظش بر او واجب است حفظ کند که در این صورت لازم است تیمم کند. 3 - آن که بر غیر خود؛ چه انسان باشد یا حیوان، بترسد و تلف یا بیماری یا بیتابیشان برای او مشقّت غیر قابل تحمّل داشته باشد که در این صورت می تواند تیمم کند. و در غیر این سه صورت با داشتن آب تیمم جایز نیست.
مسأله 683: اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود دارد باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد و با تیمم نماز بخواند.
پنجم؛ نیاز به آب برای تطهیر بدن یا لباس
مسأله 684: کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضو بگیرد یا غسل کند، برای آب کشیدن بدن یا لباس او نمی ماند، بنا بر احتیاط باید بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمم نماز بخواند؛ ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمم کند، باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند.
ششم؛ حرام بودن آب یا ظرف آن
مسأله 685: اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است، آب یا ظرف دیگری ندارد؛ مثلاً آب یا ظرفش غصبیست و غیر از آن، آب و ظرف دیگری ندارد، باید به جای وضو یا غسل، تیمم کند.
هفتم؛ تنگ بودن وقت نماز
مسأله 686: هر گاه وقت نماز به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم کند.
مسأله 687: اگر عمداً نماز را به قدری تأخیر بیندازد که وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده، ولی نماز او با تیمم صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است که قضای آن نماز را بخواند.
مسأله 688: کسی که شک دارد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند، وقت برای نماز او می ماند یا نه، باید تیمم کند.
مسأله 689: کسی که به واسطه تنگی وقت تیمم کرده اگر بعد از نماز بتواند وضو بگیرد تیمّم وی باطل می گردد، بنابراین اگر در نمازهای بعدی وظیفه اش تیمّم باشد باید دوباره تیمّم بکند و نمی تواند به تیمّم قبلی اکتفا کند.
مسأله 690: کسی که آب دارد، اگر به واسطه تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود می تواند با آن تیمم نمازهای دیگر را هم که می توان با تیمم به جا آورد بخواند؛ ولی احتیاط مستحب آن است که برای نمازهای بعد دوباره تیمم کند.
مسأله 691: اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضو بگیرد، یا غسل کند و نماز را بدون کارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بلکه بدون سوره بخواند، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون کارهای مستحبی آن به جا آورد.
چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است
مسأله 692: در حال اختیار تیمم باید به خاک یا چیزهایی که از زمین بوده و پودر شده؛ مانند سنگ پودر شده و گچ پودر شده، صورت گیرد و تیمم به گچ و آهک پخته و آجر پخته که پودر شده است در حال اختیار جایز است.
مسأله 693: در صورتی که خاک و مانند آن پیدا نشود باید به گرد و غباری که روی اشیاء نشسته تیمم کند و اگر آن هم پیدا نشد باید به گِل تیمم کند و در صورتی که گِل هم پیدا نشد، بنا بر احتیاط مستحب بدون تیمم نماز بخواند ولی باید بعداً نماز را قضا نماید.
مسأله 694: تیمم بر سنگ و هر چیزی که مانند سنگ با زدن دست هیچ چیزی از آن به دست نمی چسبد، در حال اختیار یا غیراختیار جایز نیست و کسی که تنها سنگ در اختیار دارد، بنا بر احتیاط مستحب با آن تیمم نموده و نماز بخواند ولی باید بعداً نماز را قضا نماید. سنگ گچ و سنگ آهک حکم سایر سنگها را دارد و تیمم به جواهر؛ مانند عقیق، هر چند پودر شده باشد، جایز نیست.
مسأله 695: اگر بتواند با تکان دادن فرش و مانند آن خاک تهیه کند، تیمم به گرد باطل است و اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاک تهیه کند، تیمم به گِل باطل است.
مسأله 696: کسی که آب ندارد، اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است باید آن را آب کند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید و اگر ممکن نیست، باید تیمم کند؛ ولی اگر چیزی هم که تیمم به آن صحیح است ندارد، بنا بر احتیاط واجب با برف یا یخ اعضای وضو یا غسل را نمناک کند و نماز خوانده و در خارج وقت قضای نماز را نیز بخواند و اگر نمناک کردن اعضا با برف و یخ هم ممکن نیست بنا بر احتیاط مستحب با یخ و برف تیمم کند و در وقت نماز بخواند، ولی لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید.
مسأله 697: اگر با خاک چیزی مانند کاه که تیمم به آن باطل است مخلوط شود، نمی تواند به آن تیمم کند؛ ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک از بین رفته حساب شود، تیمم به آن خاک صحیح است.
مسأله 698: اگر چیزی ندارد که بر آن تیمم کند، چنانچه ممکن است باید به خریدن و مانند آن تهیه کند.
مسأله 699: تیمم به دیوار گلی که با زدن دست بر آن، دست انسان خاکی می شود صحیح است و احتیاط مستحب آن است که با بودن خاک خشک به خاک نمناک تیمم نکند.
مسأله 700: اگر چیز پاکی که تیمم به آن صحیح است ندارد، بنا بر احتیاط به چیز نجس تیمم کرده و نماز خوانده و بعداً قضای آن را نیز به جا آورد.
مسأله 701: اگر یقین داشته باشد که تیمم به چیزی صحیح است و به آن تیمم کند، بعد بفهمد تیمم به آن باطل بوده، نمازهایی را که با آن تیمم خوانده باید دوباره بخواند.
مسأله 702: چیزی که بر آن تیمم می کند بنا بر احتیاط مستحب غصبی نباشد، همچنین مکان آن چیزی که بر آن تیمم می کند در صورتی که تیمم تصرّف در چیز غصبی به شمار آید، بنا بر احتیاط مستحب غصبی نباشد، پس اگر بر خاک غصبی تیمم کند، یا خاکی را که مال خود اوست بی اجازه در ملک دیگری بگذارد و بر آن تیمم کند، تیمم او بنا بر احتیاط مستحب باطل می باشد.
مسأله 703: تیمم در فضای غصبی بنا بر احتیاط مستحب باطل است.
مسأله 704: اگر تیمم به جهت غصب باطل باشد، در صورت عذر مانند فراموشی یا غفلت صحیح است، ولی فراموشی و غفلت برای خود غاصب عذر نیست بنابراین تیمم او بنا بر احتیاط مستحب باطل است؛ و نیز کسی که به جهت ندانستن مسأله به چیز غصبی تیمم کند، چنانچه در ندانستن مسأله کوتاهی نکرده باشد تیمم او صحیح است
مسأله 705: کسی که در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاک او هر دو غصبی است، باید با تیمم نماز بخواند.
مسأله 706: بنا بر احتیاط واجب در صورت امکان، باید چیزی که بر آن تیمم می کند گردی داشته باشد که به دست بماند و بعد از زدن دست، مستحب است دست را بتکاند که بیشتر گرد آن بریزد.
مسأله 707: تیمم به زمین گود و خاک جاده و زمین شوره زار که نمک روی آن را نگرفته مکروه است و اگر نمک روی آن را گرفته باشد باطل است.
دستور تیمم بدل از وضو یا غسل
مسأله 708: در تیمم بدل از وضو یا غسل چهار چیز واجب است: اول: نیت؛ دوم: زدن یا قرار دادن کف دو دست بر چیزی که تیمم به آن صحیح است؛ و احتیاط مستحب آن است که کف هر دو دست با هم به زمین زده شود. سوم: کشیدن کف هر دو دست به پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و احتیاطاً باید دستها روی ابروها هم کشیده شود. چهارم: کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ.
مسأله 709: احتیاط مستحب آن است که تیمم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل، به این ترتیب به جا آورد: یک مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح کند؛ و از این بهتر آن است که دو مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد و سپس دو مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح کند.
احکام تیمم
مسأله 710: اگر مختصری هم از پیشانی یا پشت دستها را مسح نکند تیمم باطل است، چه عمداً مسح نکند، یا مسأله را نداند، یا فراموش کرده باشد؛ ولی دقت زیاد هم لازم نیست و همین قدر که بگویند پیشانی و پشت دستها مسح شده، کافی است.
مسأله 711: مسح بین انگشتان لازم نیست.
مسأله 712: پیشانی و پشت دستها را بنا بر احتیاط از بالا به پایین مسح نماید و کارهای آن را باید پشت سر هم به جا آورد و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد که نگویند یک کار انجام داده است، تیمم باطل است.
مسأله 713: چنانچه بر انسان دو گونه تیمم لازم باشد؛ مثلاً به جهت نداشتن آب باید به جای غسل تیمم کند و نیز به جهت نذری که داشته باید به جای وضو تیمم نماید، باید در موقع نیت معیّن کند که تیمم بدل از غسل انجام می دهد یا بدل از وضو، ولی اگر یک تیمم بر او واجب است لازم نیست نوع آن را تعیین کند.
مسأله 714: در تیمم بنا بر احتیاط استحبابی پیشانی و کف دستها و پشت دستها در صورت امکان پاک باشد.
مسأله 715: انسان باید برای تیمم انگشتری را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت یا کف دستها مانعی باشد، مثلاً چیزی به آنها چسبیده، باید برطرف نماید.
مسأله 716: اگر پیشانی یا پشت دستها زخم است و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد و نیز اگر کف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند، باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد.
مسأله 717: اگر پیشانی و پشت دستها مو داشته باشد اشکال ندارد؛ ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد، باید آن را عقب بزند.
مسأله 718: اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دستها یا پشت دستها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید جستجو نماید، تا یقین یا اطمینان کند که مانعی نیست.
مسأله 719: اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم کند باید نایب بگیرد و کسی که نایب می شود، باید او را با دست خود او تیمم دهد و اگر ممکن نباشد باید نایب، دست خود را به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بکشد.
مسأله 720: اگر در بین تیمم شک کند که قسمتی از آن را فراموش کرده یا نه، چنانچه از محلّ آن نگذشته، باید آن قسمت را به جا آورد، بلکه بنا بر احتیاط اگر از محلّ آن هم گذشته، باید برگردد و آن قسمت را به جا آورد.
مسأله 721: اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تیمم کرده یا نه، در صورتی که مسأله را می دانسته و احتمال می دهد که در حال عمل متوجّه بوده تیمم او صحیح است و چنانچه شک او در مسح دست چپ باشد، لازم است آن را مسح کند؛ مگر آن که در عملی وارد شده که شرط آن طهارت است، یا موالات فوت شده باشد.
مسأله 722: کسی که وظیفه اش تیمم است چنانچه پیش از وقت نماز برای کار واجب یا مستحب دیگر تیمم کند، می تواند با همان تیمم نماز بخواند؛ ولی بنا بر احتیاط مستحب برای خود نماز پیش از وقت تیمم نکند.
مسأله 723: کسی که وظیفه اش تیمم است اگر اطمینان داشته باشد تا آخر وقت عذر او باقی می ماند در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند؛ ولی اگر تصادفاً عذرش قبل از گذشتن وقت برطرف شد، باید نماز را با وضو یا غسل اعاده کند. ولی اگر اطمینان دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف می شود باید صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند و نیز اگر امید دارد که عذرش برطرف شود، باید صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند، یا در تنگی وقت با تیمم نماز را به جا آورد، البته می تواند قبل از تنگی وقت رجاءً با تیمم نماز بخواند که اگر عذرش برطرف نشد نمازش صحیح است.
مسأله 724: کسی که نمی تواند وضو بگیرد، یا غسل کند، نمی تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند؛ مگر آن که احتمال عقلایی بدهد که با تأخیر نتواند تا آخر عمر با وضو یا غسل نماز قضا را به جا آورد و مسّ نوشته قرآن و بودن در مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و نیز ورود یا ماندن در سایر مساجد؛ ولو در حال عبور نباشد، با تیمم ظاهراً جایز است و احتیاط مستحب در ترک است.
مسأله 725: کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبی را که مثل نافله های شبانه روز وقت معیّن دارد با تیمم بخواند؛ ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او برطرف شود، نباید آنها را زودتر بخواند، مگر آنها را رجاءً انجام دهد و تا آخر وقت عذرش هم برطرف نشود.
مسأله 726: کسی که احتیاطاً هم غسل جبیره ای و هم تیمم نموده اگر بعد از تیمم حدث اصغری از او سر بزند؛ مثلاً بول کند، باید برای نماز و مانند آن وضو بگیرد و بنا بر احتیاط مستحب تیمم هم بنماید.
مسأله 727: اگر به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم کند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمم او باطل می شود.
مسأله 728: چیزهایی که وضو را باطل می کند، تیمم بدل از وضو را هم باطل می کند؛ و چیزهایی که غسل را باطل می نماید، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.
مسأله 729: کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، جایز است یک تیمم بدل از همه آنها بنماید؛ و احتیاط مستحب آن است که بدل هر یک از آنها یک تیمم نماید.
مسأله 730: اگر به جهت عذری در اول وقت با تیمم نماز خواند و قبل از گذشتن وقت عذرش برطرف شد لازم است وضو یا غسل را انجام داده و نماز را دوباره بخواند؛ هر چند اطمینان داشته که عذرش تا آخر وقت باقیست - مگر در برخی صورتهایی که در مسأله 665 و 666 گذشت - و اگر احتمال می داده عذرش برطرف می شود و رجاءً در اول وقت با قصد قربت با تیمم نماز خواند و عذرش تا آخر وقت باقی بود، نماز خوانده شده صحیح است.
مسأله 731: اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد؛ بلکه اگر بدل از غسلهای دیگر هم؛ چه واجب چه مستحب، در صورتی که استحبابش ثابت شده باشد، تیمم کند کفایت از وضو می کند، مگر در تیمم بدل از غسل استحاضه که بنا بر احتیاط واجب لازم است وضو هم بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، تیمم دیگری هم بدل از وضو بنماید و احتیاط مستحب آن است که در غیر غسل جنابت وضو هم بگیرد و اگر نتواند تیمم دیگری هم بدل از وضو بکند.
مسأله 732: اگر بدل از غسل تیمم کند و بعد کاری که وضو را باطل می کند برای او پیش آید، باید وضو بگیرد؛ و احتیاط مستحب آن است که تیمم بدل از غسل هم بنماید و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم بدل از وضو می نماید؛ و بنا بر احتیاط مستحب در غیر غسل جنابت، تیمم دیگری بدل از غسل نماید.
مسأله 733: کسی که وظیفه اش تیمم است اگر برای کاری تیمم کند، تا تیمم و عذر او باقیست کارهایی را که باید با وضو یا غسل انجام داد می تواند به جا آورد؛ حتی اگر عذرش تنگی وقت باشد.
مسأله 734: کسی که وظیفه اش آن است که بدل از وضو و بدل از غسل تیمّم کند همین دو تیمّم کفایت می کند و تیمّم دیگری لازم نیست.
مسأله 735: در مواردی که انسان می توانسته است نماز خود را با وضو یا غسل بخواند، ولی به اختیار خود کاری کرده است که ناچار شده با تیمم نماز بخواند، بهتر است نماز خود را دوباره با وضو یا غسل بخواند؛ مانند موارد زیر: اول: آن که از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است. دوم: آن که می دانسته یا احتمال می داده که آب پیدا نمی کند و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است. سوم: آن که عمداً در جستجوی آب نرود و در آخر وقت با تیمم نماز بخواند و بعد بفهمد یا احتمال دهد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد. چهارم: آن که آب در اختیار داشته و عمداً نماز را تأخیر بیندازد تا آب از دست برود و در آخر وقت با تیمم نماز بخواند. پنجم: آن که می دانسته یا احتمال می داده که آب پیدا نمی شود و آبی را که داشته ریخته است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم