احکام شرعی
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی

رساله توضیح المسائل آیت الله سید موسی شبیری زنجانی

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف [اقسام آب مطلق] 1 - آب کر 2 - آب قلیل 3 - آب جاری 4 - آب باران 5 - آب چاه احکام آبها احکام تخلّی تخلّی استبراء مستحبات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1 و 2 - بول و غائط 3 - منی 4 - مردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوک 8 - کافر 9 - شراب 10 - فقّاع 11 - بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهّرات مطهّرات 1 - آب 2 - زمین 3 - آفتاب 4 - استحاله 5 - انقلاب 6 - کم شدن دوسوم آب انگور 7 - انتقال 8 - اسلام 9 - تبعیت 10 - برطرف شدن عین نجاست 11 - استبراء حیوان نجاستخوار 12 - خارج شدن خون متعارف از ذبیحه راه ثابت شدن طهارت احکام ظرفها وضو [وضوی ترتیبی] وضوی ارتماسی دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط صحت وضو اشاره شرط اول؛ آن که آب وضو پاک باشد شرط دوم؛ آن که با آب مطلق باشد. شرط سوم؛ آن که آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد، بنا بر احتیاط مستحب مباح باشد. شرط چهارم؛ آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط مستحب مباح باشد. شرط پنجم؛ آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط مستحب طلا و نقره نباشد و تفصیل این دو شرط در مسأله بعدی ذکر می شود. شرط ششم؛ آن که اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد. شرط هفتم؛ آن که وقت برای وضو و نماز کافی باشد. شرط هشتم؛ آن که به قصد قربت، یعنی برای خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد، باطل است. شرط نهم؛ آن که وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد؛ یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید؛ و باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند و بنا بر احتیاط همزمان نیز مسح ننماید و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است. شرط دهم؛ آن که کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد. شرط یازدهم؛ آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است و کمک کردن در مقدمات وضو مکروه است بنابراین اگر کسی آب در کف دست انسان بریزد و انسان با آن آب وضو بگیرد وضو باطل نیست. شرط دوازدهم؛ آن که استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد. شرط سیزدهم؛ آن که در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد. این امر گاه شرط در صحت وضو نیست، بلکه وظیفه وضوی جبیره است، چنانچه در فصل احکام وضوی جبیره خواهد آمد. احکام وضو چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره جبیره [غسل] غسلهای واجب اشاره [جنابت] چیزهایی که بر جنب حرام است غسل جنابت [اقسام غسل] غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه [اقسام استحاضه] حیض [احکام حیض] احکام حائض اقسام زنهای حائض اشاره 1 - صاحب عادت وقتیه و عددیه 2 - صاحب عادت وقتیه 3 - صاحب عادت عددیه 4 و 5 - مبتدئه و مضطربه 6 - ناسیه نفاس احکام میت غسل مس میت احکام محتضر احکام بعد از مرگ تجهیز میت احکام غسل میت احکام کفن میت احکام حَنوط احکام نماز میت دستور نماز میت مستحبات نماز میت نماز وحشت نبش قبر غسلهای مستحب تیمم [موارد لزوم یا جواز تیمم] اشاره اول؛ نبودن آب به قدر وضو یا غسل. دوم؛ دسترسی نداشتن به آب موجود سوم؛ ترس از ضرر استعمال آب چهارم؛ نیاز مبرم به آب برای آشامیدن پنجم؛ نیاز به آب برای تطهیر بدن یا لباس ششم؛ حرام بودن آب یا ظرف آن هفتم؛ تنگ بودن وقت نماز چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است دستور تیمم بدل از وضو یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب [اقسام نمازهای واجب ] نمازهای واجب روزانه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب [برخی احکام] وقت نافله های روزانه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز [احکام پوشانیدن بدن در نماز] شرایط لباس نمازگزار شرط اول؛ لباس نمازگزار باید پاک باشد. شرط دوم؛ لباس نمازگزار به احتیاط مستحب مباح باشد. شرط سوم؛ لباس نمازگزار از اجزاء مردار نباشد. شرط چهارم؛ لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. شرط پنجم؛ لباس نمازگزار مرد باید از طلا نباشد. شرط ششم؛ لباس نمازگزار نباید ابریشم خالص باشد. احکام لباس نمازگزار احکام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز نیت تکبیرة الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز تعقیب نماز مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه ست شکّیات شکهای باطل کننده نماز شکهایی که می توان به آنها اعتنا نکرد شک در نمازهای مستحبی. 1 - شک در چیزی که محل آن گذشته است. 2 - شک بعد از سلام نماز 3 - شک بعد از وقت 4 - کثیر الشک 5 - شک امام و مأموم 6 - شک در نماز مستحب شکهای صحیح سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرایط نماز نماز مسافر شرط اول: «مسافت شرعی» شرط دوم: «قصد مسافت» شرط سوم: «استمرار قصد» شرط چهارم: «نبودن قاطع» شرط پنجم: «سفر حلال باشد» شرط ششم: «صحرانشین نباشد» شرط هفتم: «کثیرالسفر نباشد» شرط هشتم: «به حدّ ترخص برسد» چیزهایی که سفر را قطع می کند اول: رسیدن به وطن دوم: قصد اقامت ده روز سوم: ماندن یک ماه بدون قصد مسائل متفرقه نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط نماز جماعت اول: «بین امام و مأموم حائل نباشد.» دوم: «جای امام از مأموم بلندتر نباشد» سوم: «بین امام و مأموم فاصله نباشد» چهارم: «مأموم نیت جماعت داشته باشد» پنجم: «قبل از تمام شدن رکوع امام به جماعت برسد.» ششم: «مأموم جلوتر از امام نایستد» شرایط امام جماعت احکام جماعت چیزهایی که در نماز جماعت مستحب است چیزهایی که در نماز جماعت مکروه ست نماز آیات دستور نماز آیات نماز عید فطر و قربان نیابت در نماز احکام روزه نیّت روزه چیزهایی که روزه را باطل می کند 1 - خوردن و آشامیدن 2 - جماع 3 - استمنا 4 - رساندن غبار به حلق 5 - باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 6 - اماله کردن 7 - قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه ست جاهایی که قضا و کفاره واجب است کفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید احکام خمس [آنچه بر آن خمس واجب است] 1 - منفعت کسب و فایده های دیگر 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهری که از دریا و مانند آن بدست می آید 6 - غنیمت جنگی 7 - زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات [زکات واجب] [زکات مستحب] شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش زکات طلا و نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحقّ زکاتند نیّت زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل متفرقه زکات فطره احکام حج احکام خرید و فروش مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات باطل و حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرایط آن احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره [اقسام «اجاره» ] شرایط موجر و مستأجر و اجیر اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده یا کار مورد اجاره مسائل متفرّقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات احکام محجوران محجور احکام وکالت وکالت احکام قرض اشاره احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت کفالت: [شرایط کفیل ] احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (ازدواج) [انواع نکاح] اشاره نکاح دائم نکاح موقّت احکام عقد نکاح دستور خواندن ازدواج دائم دستور خواندن ازدواج موقّت شرایط عقد ازدواج عیبهایی که به واسطه آنها می شود عقد ازدواج را به هم زد عدّه ای از زنها که ازدواج با آنان حرام است احکام ازدواج دائم ازدواج موقّت احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشوئی احکام شیر دادن [برخی احکام] شرایط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق [احکام طلاق] [طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس] صیغه طلاق عدّه طلاق عدّه زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن [و صید] و شکار کردن حیوانات [برخی احکام] دستور سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر مستحبات سر بریدن حیوان مکروهات سر بریدن حیوان احکام شکارکردن با اسلحه احکام شکارکردن با سگ شکاری احکام صید ماهی احکام صید ملخ احکام خوردنیها و آشامیدنیها [اجزاء حرام حیواناتِ حلال گوشت] آداب غذا خوردن چیزهایی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهایی که در آشامیدن مذموم است [احکام نذر و عهد و قسم] احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث مقدمه [قواعد مربوط به طبقات و اصناف وارثان] [قواعد] [برخی مسائل] ارث طبقه اوّل ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر احکام حدود حد [تذکر] احکام دیه

احکام نکاح (ازدواج)

احکام نکاح (ازدواج)
[انواع نکاح]
اشاره
به واسطه عقد ازدواج، زن و مرد به یکدیگر حلال می شود و آن بر دو قسم است: نکاح دائم و نکاح موقّت:
نکاح دائم
عقد ازدواجیست که مدّت زناشویی در آن به هیچ وجه محدود نباشد و زنی را که به این قسم عقد می کنند «دائمه» می گویند.
نکاح موقّت
عقد ازدواجیست که مدّت زناشویی در آن معیّن شود، مثلاً زن را به مدّت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند و زنی را که به این قسم عقد کنند «متعه» و «صیغه» می نامند.
احکام عقد نکاح
مسأله 2372: در زناشویی چه دائم و چه موقّت باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد یا معاطات و کتابت کافی نیست، مگر درباره شخص لال که اگر می تواند بنویسد، با نوشته و اگر نمی تواند، با اشاره، انشاء عقد ازدواج می نماید و احتیاط مستحبّ آن است که اگر بتواند، کسی را که قادر به خواندن عقد است وکیل کند. صیغه عقد ازدواج را یا خود زن و مرد می خوانند یا دیگری را وکیل می کنند که از طرف آنان بخواند، یا ولیّ کسی صیغه عقد را برای او می خواند یا دیگری را وکیل می کند.
مسأله 2373: وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وکیل شود؛ بلکه بچه ممیّز نیز می تواند برای خواندن صیغه وکیل شود.
مسأله 2374: زن و مرد تا اطمینان نکنند که وکیل آنها صیغه را خوانده است، یا به دلیل معتبری همچون گفتار دو شاهد عادل ثابت نشده باشد که صیغه خوانده شده، نمی توانند به احکام زناشویی عمل کنند، مثلاً به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمی کند و اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده ام، بنا بر احتیاط واجب تا از گفته وی به خواندن صیغه اطمینان حاصل نشود، گفته وکیل کفایت نمی کند و اگر اطمینان شخصی یا نوعی حاصل شود که وکیل عقد را خوانده و شک داشته باشیم که درست خوانده یا خیر، عقد خوانده شده شرعاً صحیح به شمار می آید.
مسأله 2375: اگر زنی کسی را وکیل کند که مثلاً ده روزه او را به عقد مردی درآورد و ابتدای ده روز را معیّن نکند، آن وکیل در صورت امکان نباید بیش از مقداری که معمول است خواندن عقد را به تأخیر بیندازد، مگر قرینه ای در کار باشد که در این صورت می تواند هر مقداری که قرینه دلالت می کند خواندن عقد را به تأخیر بیندازد، در هر حال بنا بر احتیاط واجب باید ابتدای ده روز را همان زمان عقد قرار دهد.
مسأله 2376: یک نفر می تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا موقّت از طرف دو نفر وکیل شود، هر چند احتیاط مستحبّ آن است که عقد را دو نفر بخوانند، ولی عقد شوهر به وکالت از طرف زن و عقد زن به وکالت از طرف شوهر به احتیاط واجب صحیح نیست، خواه وکالت در ایجاب باشد یا در قبول، حتّی اگر عقد را دو نفر بخوانند، مثل این که مرد وکیل زن باشد و زن وکیل مرد باشد یا شخص دیگری را برای خود وکیل نماید.
دستور خواندن ازدواج دائم
مسأله 2377: اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصّداقِ المَعْلُوم» (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده)، پس از آن بدون فاصله قابل توجّه مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویْجَ عَلَی الصِّداق المعلُوم» (یعنی ازدواج را با مهری که معیّن شده قبول کردم) عقد صحیح است. جمله دوم می تواند با اشاره به مهر مذکور باشد، مانند: «قَبِلْتُ التَّزْویْجَ هکذا» بلکه اگر در جواب تنها بگوید: «قَبِلْتُ» یا «قَبِلْتُ التَّزْویْجَ» و مقصود او قبول تزویج با مهر معیّن شده باشد کفایت می کند. در عقد ازدواج دائم اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أَحْمَدَ علی الصّداقِ المعلُومِ» و پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَزْویج لمُوکّلی عَلَی الصّداقِ المعلُومِ» صحیح می باشد، همین طور به شکلهای دیگری که اشاره شد. گفتنی ست که لازم نیست صیغه ایجاب را زن بخواند و صیغه قبول را مرد، بلکه بر عکس، می تواند صیغه ایجاب را مرد و صیغه قبول را زن بخواند. در هر حال باید صیغه ای که مرد و زن می خوانند معنای یکسانی را برساند، هر چند با یک لفظ نباشد، مثلاً اگر زن با لفظ «زوّجتک» صیغه ایجاب را بخواند و مرد با لفظ «قبلت النّکاح» آن را قبول کند اشکالی ندارد.
دستور خواندن ازدواج موقّت
مسأله 2378: اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدّت و مهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: «زَوّجْتُکَ نَفْسی فی المدَّةِ المعلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المعْلُومِ»، بعد بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزویجَ فی المدةِ المعلومَةِ عَلَی المَهرِ المعلُوم» یا «قَبِلْتُ التَّزْویج هکذا» یا «قَبِلْتُ التَّزْویج» یا «قَبِلْتُ» صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند و اوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فی المدةِ المعلُومَةِ عَلَی المهرِالمعلومِ»، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ لموکِّلی هکذا» (یا به شکلهای دیگر که اشاره شد)، صحیح می باشد.
شرایط عقد ازدواج
مسأله 2379: عقد ازدواج چند شرط دارد: اوّل: آن که بنا بر احتیاط مستحبّ به عربی صحیح خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند، بی اشکال به هر لفظی که صیغه را بخوانند و معنای «زَوَّجْتُکَ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند صحیح است و احتیاط مستحبّ آن است که چنانچه ممکن باشد، کسی را که می تواند به عربی صحیح بخواند وکیل کنند. دوم: مرد و زن یا وکیل یا ولیّ آنها که صیغه را می خوانند قصد انشاء داشته باشند، یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند زن به گفتن «زَوَّجْتُکَ نَفْسی» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْویجَ» زن بودن او را برای خود قبول نماید و اگر وکیل یا ولیّ مرد و زن صیغه را می خوانند، به گفتن «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» قصدشان این باشد که مرد و زنی که آنان را وکیل کرده اند یا ولیّ آنها هستند، زن و شوهر شوند. سوم: کسی که صیغه را می خواند ممیّز و عاقل باشد، چه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وکیل شده باشد و اگر ممیّز برای خودش صیغه می خواند، باید با اجازه ولیّ باشد و به احتیاط مستحبّ کسی که صیغه می خواند بالغ باشد. چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولیّ آنها صیغه را می خوانند، در عقد، زن و شوهر را معیّن کنند، مثلاً اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند؛ پس کسی که چند دختر دارد اگر به مردی بگوید: «زَوَّجْتُکَ اِحدی بَناتی» (یعنی یکی از دخترانم را زن تو نمودم) و او بگوید «قَبِلْتُ» (قبول کردم)، چون در موقع عقد، دختر را معیّن نکرده اند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند ولی اگر زن ظاهراً به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضیست عقد صحیح است.
مسأله 2380: اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنای آن را عوض کند، عقد باطل است، هر چند قادر به خواندن عقد به شکل صحیح نباشند، بلکه باید وکیل بگیرند.
مسأله 2381: کسی که دستور زبان عربی را نمی داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید، می تواند عقد را بخواند، بلکه اگر معنای مجموع صیغه عقد را بداند و از کلّ عبارت، معنای آن را قصد کند، کفایت می کند.
مسأله 2382: اگر کسی که ولیّ زن یا مرد نیست، بدون اجازه آنان یا ولیّ یا وکیل ایشان عقد کند، سپس مرد یا زن یا ولیّ یا وکیل آنها اجازه دهد، عقد صحیح خواهد شد.
مسأله 2383: اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم عقد صحیح خواهد بود، ولی احتیاط مستحبّ آن است که دوباره عقد را بخوانند.
مسأله 2384: پدر و جدّ پدری می توانند در صورتی که مفسده نداشته باشد برای پسر یا دختر نابالغ یا دیوانه خود ازدواج کنند و در اینجا فرقی نیست که دیوانه با حال دیوانگی بالغ شده باشد، یا پس از بالغ شدن دیوانه شده باشد و بعد از آن که دختر بالغ شد نمی تواند ازدواجی را که برای او کرده اند بهم بزند و اگر پسر بالغ شد بنا بر احتیاط واجب اجازه وی رعایت شود، مخصوصاً اگر عقد را جدّ انجام داده باشد، بنابراین در صورت عدم اجازه پسر، او را شوهر آن دختر بحساب نیاورند و دختر هم تا طلاق صورت نگرفته، با دیگری ازدواج نکند.
مسأله 2385: پدر یا جدّ پدری می توانند دختری را که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد در صورتی که باکره باشد شوهر دهند و مستحبّ و مطابق احتیاط استحبابی آن است که رضایت دختر را در این مورد جلب کنند و اجازه مادر و برادر لازم نیست و اگر دختر باکره بالغه رشیده بخواهد با کسی ازدواج کند و پدر و جدّ پدری اجازه نمی دهند، چنانچه ممانعت ایشان بدون رعایت مصلحت دختر باشد، اجازه آنان لازم نیست، ولی اگر آنها ازدواج را به صلاح دختر ندانسته لذا ممانعت به عمل آورند، ازدواج دختر بدون اجازه پدر یا جدّ پدری باطل است.
مسأله 2386: اگر پدر یا جدّ پدری غایب باشند، به طوری که نتوان از آنها اذن گرفت و دختر احتیاج به ازدواج داشته باشد، اجازه پدر و جدّ لازم نیست و همچنین اگر دختر باکره نباشد اجازه پدر و جدّ لازم نیست، ولی اگر بکارت دختر به سببی غیر از شوهر از بین رفته باشد، مثل آن که در اثر پرش یا نعوذ باللَّه زنای وی یا نزدیکی غیر شوهر با وی از روی اشتباه، از بین رفته باشد، اجازه پدر یا جدّ پدری لازم است.
مسأله 2387: اگر پدر یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن دائمی بگیرند، پسر باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد و قبل از بلوغ، اگر پسر می توانسته از وی بهره گیری جنسی نموده و دختر هم برای این کار خود را تسلیم نموده باشد، دختر استحقاق خرجی داشته و ولیّ پسر باید خرجی دختر را از مال پسر بپردازد و یا از مال دیگر، پسر را برئ الذّمه کند و اگر نپرداخت، بعد از بلوغ بر خود پسر واجب است که آن را بپردازد.
مسأله 2388: اگر پدر یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرند، چنانچه پسر در موقع عقد مالی نداشته باشد، باید کسی که برای پسر زن گرفته مهر زن را بدهد و اگر پسر در موقع عقد مالی داشته، خودش مدیون مهر زن است.
عیبهایی که به واسطه آنها می شود عقد ازدواج را به هم زد
مسأله 2389: اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکی از این هفت عیب را هنگام عقد دارا بوده، می تواند عقد را به هم بزند: اوّل: دیوانگی، دوم: مرض خوره، سوم: مرض بَرَص، چهارم: مرض کوری، پنجم: شل بودن، ششم: آن که إفضاء شده؛ یعنی راه بول و حیض یا راه حیض و غائط او یکی شده باشد، هفتم: آن که گوشت یا استخوان یا چیز دیگری در فرج او باشد که مانع نزدیکی کامل شود، یا باعث تنفّر از نزدیکی گردد. اگر شوهر قبل از عقد بفهمد که زن یکی از این عیبها را داراست، یا در آن شک کرده و با این حال به ازدواج با زن راضی بوده، پس از عقد نمی تواند آن را به هم بزند.
مسأله 2390: اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه بوده است یا بعد از عقد دیوانه شود (خواه پیش از نزدیکی کردن با او باشد یا بعد از آن) یا بعد از عقد بفهمد که آلت مردی ندارد یا بعد از عقد و پیش از نزدیکی کردن آلت مردی وی بریده شود یا بعد از عقد بفهمد که مرضی دارد که نمی تواند وطی و نزدیکی نماید یا تخمهای او را کشیده اند می تواند عقد را به هم بزند و اگر بعد از عقد و پیش از نزدیکی کردن بفهمد که مرد عنّین است و نمی تواند نزدیکی کند اگر به حاکم شرع مراجعه کند و با دستور او یک سال بعد از آن صبر کند و در این مدّت شوهر نتواند با زن خود یا با زن دیگری نزدیکی کند، زن می تواند عقد را به هم بزند و اگر شوهر بعد از نزدیکی کردن عنّین شود، زن نمی تواند عقد را به هم بزند و اگر شوهر را قبل از نزدیکی کردن سحر کرده باشند که نتواند نزدیکی کند، زن می تواند عقد را به هم بزند. در تمامی عیبها اگر مرد یا زن با توجه به این عیب ها به ازدواج راضی شوند، پس از آن نمی توانند عقد را به هم بزنند.
مسأله 2391: اگر مرد یا زن، به واسطه یکی از عیبهایی که در دو مسأله پیش گفته شد عقد را به هم بزند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسأله 2392: اگر به واسطه آن که مرد نمی تواند وطی و نزدیکی کند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد، ولی اگر به واسطه یکی از عیبهای دیگری که گفته شد مرد یا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد، چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده باشد باید تمام مهر را بدهد.
عدّه ای از زنها که ازدواج با آنان حرام است
مسأله 2393: ازدواج با زنهایی که مثل مادر و خواهر و مادرزن با انسان محرم هستند حرام و باطل است.
مسأله 2394: اگر کسی زنی را برای خود عقد نماید، اگر چه با او نزدیکی نکند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او - هرچه بالا روند - به آن مرد محرم می شوند.
مسأله 2395: اگر زنی را عقد کند و با او نزدیکی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن - هرچه پایین روند، چه در وقت عقد باشند، یا بعداً به دنیا بیایند - به آن مرد محرم می شوند.
مسأله 2396: اگر با زنی که برای خود عقد کرده نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد اوست، نمی تواند بإ دختر و نوه ی دختری و پسری آن زن هرچه پایین روند ازدواج کند.
مسأله 2397: عمه و خاله پدر یا مادر و عمه و خاله پدربزرگ پدری یا مادری و عمه و خاله مادربزرگ پدری یا مادری - هرچه بالا روند - به انسان محرمند.
مسأله 2398: پدر و جدّ شوهر - هرچه بالا روند - و پسر و نوه پسری و دختری شوهر - هرچه پایین آیند - خواه در موقع عقد یا وقتی که زن او بوده باشند، یا بعداً بدنیا بیایند - به زن او محرم هستند.
مسأله 2399: اگر زنی را برای خود عقد کند، دائمه باشد یا صیغه، تا وقتی که آن زن در عقد اوست، نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.
مسأله 2400: اگر زن خود را به ترتیبی که در فصل طلاق (مسأله 2531) گفته می شود، طلاق رجعی دهد در بین عدّه نمی تواند خواهر او را عقد نماید، ولی در عدّه بائن (که بعداً بیان می شود) می تواند عقد کند، ولی احتیاط مستحبّ آن است که در عدّه متعه از ازدواج با خواهر او خودداری نماید.
مسأله 2401: انسان نمی تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج کند، ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعداً زن بگوید به آن عقد راضی هستم، اشکال ندارد.
مسأله 2402: اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده یا خواهرزاده او را عقد کرده و حرفی نزند، چنانچه بعداً رضایت ندهد عقد آنان باطل است.
مسأله 2403: اگر انسان پیش از آن که زنی را بگیرد، با مادر وی زنا کند، دیگر نمی تواند با آن زن ازدواج کند، این حکم اختصاص به ازدواج با دختر خاله در صورت زنا با مادر وی ندارد بلکه در غیر این صورت هم می آید.
مسأله 2404: اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند، بعد با مادر او زنا کند، آن زن به او حرام نمی شود و اگر زنی را عقد نماید و پیش از نزدیکی با وی با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمی شود، هر چند احتیاط استحبابی در آن است که با طلاق و مانند آن از آن زن جدا شود.
مسأله 2405: اگر کسی با زنی که با وی ازدواج نکرده، از روی اشتباه یا عمد نزدیکی کند، آن زن بر پدر و پسر او حرام خواهد شد. ولی اگر کسی با زن پدر یا زن پسر بعد از نزدیکی کردن شوهر نزدیکی کند، آن زن بر شوهرش حرام نخواهد شد و اگر پسر قبل از نزدیکی کردن پدر با زن او نزدیکی کند، زن بر پدر حرام خواهد شد و بنا بر احتیاط واجب اگر پدر با زن پسر قبل از نزدیکی کردن پسر نزدیکی کند، آن زن بر پسر حرام خواهد شد.
مسأله 2406: زن مسلمان نمی تواند به عقد مرد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمی تواند با غیر اهل کتاب و مجوس ازدواج کند، نه به صورت ازدواج دائم و نه به صورت ازدواج موقّت و ظاهراً ازدواج دائم یا موقّت با زن یهودی و نصرانی باطل نیست؛ بلکه مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست به ویژه ازدواج دائم. ازدواج با زن مجوسی به صورت دائم صحیح نیست و به صورت موقّت مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست و در صورتی که مرد و زن کافر با یکدیگر ازدواج کنند و سپس شوهر مسلمان شود و زن وی بر دین مسیحیّت یا یهودیّت یا مجوسیّت باقی بماند ازدواج باطل نمی گردد. در مورد اسلام زن یا شوهر احکام چندی وجود دارد که در کتب مفصّل فقهی آمده است.
مسأله 2407: زنای با زن شوهردار موجب حرمت ابدی نمی شود و همچنین اگر با زنی که در عدّه است زنا کند، آن زن بر او حرام ابدی نمی شود - خواه عدّه طلاق رجعی باشد یا طلاق بائن یا عدّه وفات یا عدّه متعه یا غیر آن - لذا بعد از عدّه می تواند با او ازدواج کند، البتّه اگر این کار در عدّه طلاق رجعی رخ داده احتیاط مستحبّ مؤکّد آن است که دیگر با این زن ازدواج ننماید.
مسأله 2408: ازدواج دائم با زنی که زنا کرده جایز نیست - خواه زن معروف به زنا باشد یا خیر، خود این مرد با او زنا کرده باشد یا دیگری - مگر آن که از راهی، مثلاً با توبه خود زن یا حفاظت مرد، اطمینان حاصل شود که دیگر زنا نخواهد کرد؛ ولی در هر حال اگر ازدواج کند، ازدواج صحیح است؛ البتّه مرد باید صبر کند تا زن حیض ببیند و اگر باردار است بنا بر احتیاط واجب وضع حمل نماید. ازدواج موقّت با زنی که زنا کرده است جایز و صحیح است ولی مستحبّ بلکه مطابق احتیاط استحبابیست که تا زمانی که اطمینان به تکرار نشدن این عمل حاصل نشده، با او ازدواج موقّت نیز نکند.
مسأله 2409: ازدواج موقّت یا دائم با زنی که در عدّه دیگری است، حرام و باطل است و اگر زنی را که در عدّه دیگریست برای خود عقد کند، در سه صورت، آن زن بر او حرام ابدی می شود، اگر چه بعد از عقد نزدیکی نکرده باشند: 1 - هنگام عقد هر دو یا یکی از آنها بدانند که زن در عدّه دیگریست و عقد کردن زن در عدّه دیگری حرام است. 2 - هنگام عقد این امر برای هر دو یا یکی از آنها از یکی از طرق شرعی - مانند شهادت دو مرد عادل یا گزارش های بسیار اطمینان بخش - ثابت شده باشد. 3 - هنگام عقد هر دو یا یکی از آنها بدانند که این زن سابقاً در عدّه بوده و پایان یافتن عدّه او مشکوک بوده و خلاف آن ثابت نشده باشد.
مسأله 2410: اگر زنی را که در عدّه دیگریست برای خود عقد کند و در عدّه با او نزدیکی کند، آن زن بر او حرام ابدی می شود؛ اگر چه هر دو یا یکی از آنها در این کار شرعاً معذور باشند، مثلاً به جهت ناآگاهی از این امر، بدان اقدام کرده باشند.
مسأله 2411: ازدواج با زن شوهردار حرام و باطل است و اگر مردی با زن شوهردار ازدواج کند، در چند صورت آن زن بر او حرام ابدی می شود: 1 - هنگام عقد زن و مرد بدانند که زن شوهردار است و ازدواج آنها حرام است. 2 - هنگام عقد از یکی از راه های شرعی - مانند شهادت دو مرد عادل یا گزارشهای اطمینان بخش - این امر اثبات شده باشد. 3 - هنگام عقد هر دو بدانند که این زن سابقاً شوهر داشته و الان در شوهردار بودن او شک داشته و خلاف آن ثابت نشده باشد. در این سه صورت که زن و شوهر بدون عذر شرعی ازدواج کرده اند، بر یکدیگر حرام ابدی می گردند؛ هر چند دخول نکرده باشند. 4 - هنگام عقد فقط مرد بداند که زن شوهر دارد و ازدواج با او حرام است. 5 - هنگام عقد از یکی از راه های شرعی این امر فقط برای مرد اثبات شده باشد. 6 - هنگام عقد فقط مرد بداند که این زن قبلاً شوهر داشته ولی نسبت به هنگام ازدواج شک داشته و خلاف آن ثابت نشده باشد. (تذکر این نکته مناسب است که چنانچه زن به مردی که از شوهر داشتن یا نداشتن او بی خبر است، بگوید که شوهر ندارد، در صورتی که مرد احتمال بدهد که این زن از اموری اطّلاع دارد که آن مرد از آنها بی اطّلاع است گفته زن برای او معتبر است ولی اگر مرد بداند که زن بیش از آن مقداری که مرد از آن مطلع است، اطلاع بیشتری ندارد، گفته او برای مرد معتبر نیست). در این سه صورت که تنها مرد بدون عذر شرعی ازدواج کرده، اگر بعد از عقد دخول کرده باشد، این زن بر او حرام ابدی می شود. در غیر این چند صورت ازدواج با زن شوهردار هر چند باطل است؛ لیکن باعث حرمت ابدی نمی شود.
مسأله 2412: زن شوهردار اگر قبل از آن که شوهرش به او دخول کند، به کسی زنا بدهد، دیگر پرداخت مهریه بر شوهرش واجب نیست و بنا بر احتیاط واجب باید شوهرش - احتیاطاً - او را طلاق بدهد و احکام محرّم ابدی را نیز بر او بار کند (یعنی دیگر از او تمتع نبرد و بعد از طلاق مجدداً با او ازدواج ننماید) و اگر بعد از مباشرت با شوهرش، زنا بدهد به شوهرش حرام نمی شود؛ ولی احتیاط مستحبّ آن است که شوهرش او را احتیاطاً طلاق بدهد و احکام حرام ابدی را نیز بار کند؛ مخصوصاً اگر زن توبه نکرده به عمل خویش اصرار بورزد، ولی به هر حال مهریه او ساقط نمی شود.
مسأله 2413: زنی که به جهتی - مانند طلاق یا فسخ عقد یا انفساخ آن یا پایان یافتن یا بخشیدن مدت در عقد موقّت - از زوجیت شوهرش خارج شده، چنانچه بعد از مدتی شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقد شوهر دوم، عدّه شوهر اوّل تمام بوده یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند.
مسأله 2414: اگر مردی با کودک یا نوجوانی که اوایل سنین بلوغ است - العیاذ باللَّه - لواط کند، نمی تواند بعد از آن، با خواهر یا دختر - با واسطه یا بی واسطه - یا مادر - با واسطه و بی واسطه - آن شخص ازدواج نماید؛ بلکه اگر با کسی که از اوایل سنین بلوغ نیز گذشته است لواط کند، بنا بر احتیاط این حکم جاریست و اگر شخص در زمان کودکی لواط کرده باشد، بنا بر احتیاط مستحبّ مؤکّد از ازدواج با کسانی که ذکر شد اجتناب نماید. در تمام صورتهای گذشته اگر شک دارد که به مقدار ختنه گاه دخول کرده یا خیر، یا گمان کند که دخول کرده، حرام ابدی نمی شوند، همچنان که در هر صورت هیچ کدام از بستگان لواط کننده بر لواط دهنده حرام ابدی نمی شوند.
مسأله 2415: اگر مردی با زنی ازدواج نماید و بعد از ازدواج - العیاذ باللَّه - با یکی از بستگان همسرش که در مسأله قبل گذشت، لواط کند؛ چنانچه این کار با برادر زن باشد عقد آنها باطل شده، بر یکدیگر حرام ابدی می شوند و اگر با غیر او مثلاً با پسر زن لواط کند، باعث بطلان عقد و حرمت ابدی نمی شود. بلی، اگر به جهتی مانند طلاق عقد آنها به هم خورد نمی توانند مجددا ازدواج نمایند و در هر حال اگر شک کند به مقدار ختنه گاه دخول کرده یا خیر، یا گمان کند که دخول کرده، حرام نمی شود.
مسأله 2416: عقد ازدواج در حال احرام حجّ یا عمره حرام است و اگر مردی که در حال احرام است با زنی ازدواج نماید، عقد آنها باطل است؛ هر چند آن زن در حال احرام نباشد و چنانچه در حال عقد می دانسته که در حال احرام است و زن گرفتن بر او حرام است، این زن بر او حرام ابدی می شود، خواه نزدیکی کرده باشد یا خیر و اگر در حالی که محرم بودن خود یا حرام بودن ازدواج در احرام را نمی دانسته، عقد کرده، هر چند عقد باطل است، ولی آن زن حرام ابدی نمی شود؛ اگر چه دخول کند، ولی احتیاط مستحبّ آن است که در صورت دخول دیگر با او ازدواج ننماید.
مسأله 2417: اگر زنی که در حال احرام است با مردی ازدواج کند، عقد او باطل است؛ هر چند آن مرد در حال احرام نباشد و چنانچه زن می دانسته که در حال احرام است و ازدواج بر او حرام است، این مرد بر او حرام ابدی می شود؛ هر چند هنوز دخول نکرده باشند والّا حرام ابدی نمی شود؛ هر چند دخول کرده باشند ولی احتیاط مستحبّ آن است که در صورت دخول دیگر با او ازدواج نکند.
مسأله 2418: تا مرد یا زن طواف نساء را که یکی از مناسک حجّ و عمره مفرده و عمره قِران است بجا نیاورند، بهره گیری جنسی زن و شوهر از یکدیگر حلال نمی شود و اگر بخواهند ازدواج کنند، چنانچه با حلق یا تقصیر از احرام خارج شده باشند، ازدواجشان صحیح است هر چند طواف نساء را انجام نداده باشند.
مسأله 2419: پدر یا جد پدری می توانند در صورتی که برای دختر نابالغ مفسده نداشته باشد، او را به عقد ازدواج درآورند و پس از ازدواج، نزدیکی با همسر نابالغ جایز نیست ولی دیگر بهره گیری های جنسی اشکال ندارد. اگر مرد با همسر نابالغ خود نزدیکی کند، این کار حرام عقد آنها را باطل نمی سازد و نزدیکی آنها پس از بالغ شدن همسر نیز حرام نمی گردد، ولی اگر با این کار دختر افضا شود؛ یعنی راه بول و حیض یا راه حیض و غایط او یکی شود، باید ارش بپردازد، یعنی خسارتی را که به همسر وارد کرده جبران کند و اگر پس از افضا او را طلاق دهد، به جای ارش باید دیه کامل بپردازد و در هر حال، علاوه بر مهریه همسر باید تا پایان عمر نفقه او را نیز بدهد، هر چند او را طلاق دهد و او نیز با شوهر دیگری ازدواج کند.
مسأله 2420: زنی که شوهرش سه مرتبه او را طلاق داده، بر شوهرش حرام می شود، ولی اگر با مرد دیگری ازدواج کند با شرایطی که در کتاب طلاق گفته می شود، شوهر اوّل می تواند بعد از جدایی از شوهر دوم و گذشتن زمان عدّه او، زن را برای خود عقد نماید.
احکام ازدواج دائم
مسأله 2421: زنی که عقد دائمی شده، نباید بی عذر شرعی بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذّتی که او می خواهد و عذر شرعی برای زن در اجتناب آن نیست، تسلیم نماید و اگر در اینها از شوهر اطاعت کند، تهیّه غذا و لباس و منزل و سایر لوازم منزل او (با در نظر گرفتن شؤون زن) بر شوهر واجب است و اگر تهیّه نکند؛ چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد، مدیون زن است. (گفتنی ست که نزدیکی از راه دبر جزء حقوق مرد بر زن نیست و زن می تواند از تسلیم شدن در این زمینه امتناع ورزد. بلکه مرد نمی تواند بدون رضایت زن به این کار اقدام ورزد).
مسأله 2422: اگر زن در کارهایی که در مسأله پیش گفته شد بدون عذر شرعی اطاعت شوهر نکند، گناهکار است و حقّ غذا و لباس و منزل و سایر لوازم و همخوابی ندارد ولی مهر او از بین نمی رود.
مسأله 2423: اگر در عقد ازدواج انجام کاری از خدمات منزل را بر زن شرط کرده باشند؛ مثلاً در ضمن عقد غذا پختن را ذکر کرده یا عقد را بر اساس آن جاری کرده باشند به نحوی که تخلّف از آن تخلّف از قرارداد محسوب گردد، زن باید به تعهّد خود عمل نماید و در غیر این صورت زن وظیفه ندارد خدمت خانه را انجام دهد و می تواند بابت کارهای خانه از شوهر خویش مطالبه مزد نماید، همچنان که می تواند بابت کارهایی که به درخواست شوهر قبلاً انجام داده مزد بگیرد، مگر در چهار صورت: 1 - در وقت انجام آن کارها با آگاهی از استحقاق مزد قصد مجانیت کرده باشد. 2 - از استحقاق مزد مطّلع نبوده ولی به طور مطلق قصد مجانیت کرده باشد (یعنی قصد داشته بدون مزد غذا - مثلاً - بپزد، حتّی به فرض آن که حقّ مزد گرفتن داشته باشد) 3 - پس از انجام آن کارها، حقّ مزد خویش را اسقاط کرده باشد. 4 - شوهر قصد مجانی بودن کار را داشته و درخواست وی ظاهر در این معنا باشد.
مسأله 2424: اگر زن سفر رود چنانچه سفر مانند سفر حجّ و نذر، واجب باشد، مخارج سفر زن که بیشتر از مخارج وطن است، با شوهر نیست، ولی اگر زن به طور متعارف نیازمند به سفر است تمام مخارج سفر وی با شوهر است هر چند بیشتر از مخارج وطن باشد، ولی اگر نیازمندی زن به سفر متعارف نباشد، مخارج سفر افزوده از مخارج وطن با شوهر نیست و اگر سفر برای زن ضروری نباشد و با اجازه شوهر سفر کند لزوم پرداخت مخارج سفر زن بستگی به نحوه توافق وی با شوهر خود دارد و اگر شوهر مایل باشد که زن را سفر ببرد، بر زن لازم است که همراه وی برود و خرج سفر زن بر عهده شوهر است.
مسأله 2425: زنی که از شوهر اطاعت می کند اگر مطالبه خرجی کند و شوهر ندهد می تواند برای وادار کردن شوهر به پرداخت نفقه به حاکم شرع و اگر ممکن نباشد به مؤمنان عادل و اگر آن هم ممکن نباشد به مؤمنان فاسق مراجعه نماید و چنانچه نتواند شوهر را به دادن خرجی وادار کند می تواند در هر روز به اندازه خرجی آن روز را بدون اجازه شوهر از مال او بردارد، همچنین می تواند خرجی روزهای قبلی را که شوهر نپرداخته بدین ترتیب از وی بگیرد و اگر ممکن نیست چنانچه ناچار باشد که معاش خود را تهیّه کند و با اطاعت شوهر تهیّه معاش برای وی ممکن نباشد، در موقعی که مشغول تهیّه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نیست.
مسأله 2426: مرد باید در هر چهار شب یک شب نزد زن دائمی خود بماند.
مسأله 2427: شوهر نمی تواند بیش از چهار ماه قمری نزدیکی با عیال دائمی خود را بدون رضایت وی ترک کند.
مسأله 2428: اگر در عقد دائمی مهر را معیّن نکنند عقد صحیح است و چنانچه مرد با زن نزدیکی کند، باید مهر او را مطابق مهر زنهایی که مثل او هستند، بدهد و امّا در عقد موقّت چنانچه مهر را معیّن نکنند عقد باطل است.
مسأله 2429: اگر موقع خواندن عقد دائمی برای دادن مهر مدّتی معیّن نکرده باشند، زن می تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیکی کردن شوهر جلوگیری کند، چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد، ولی اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیکی کردن راضی شود و شوهر با او نزدیکی کند، دیگر نمی تواند بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن شوهر جلوگیری نماید.
ازدواج موقّت
مسأله 2430: ازدواج موقّت هر چند برای لذّت بردن هم نباشد صحیح است، همسر موقّت را «متعه» یا «صیغه» نیز می گویند.
مسأله 2431: احتیاط مستحبّ آن است که شوهر بی رضایت زن بیش از چهار ماه نزدیکی با همسر موقّت خود را ترک نکند.
مسأله 2432: زنی که به ازدواج موقّت در می آید اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می تواند لذتهای دیگر از او ببرد، ولی اگر بعداً به نزدیکی راضی شود، شوهر می تواند با او نزدیکی نماید.
مسأله 2433: زنی که صیغه شده اگر چه آبستن شود حقّ خرجی ندارد مگر حقّ خرجی را برای وی شرط کرده باشند.
مسأله 2434: زنی که صیغه شده حقّ همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم از او ارث نمی برد، مگر در صورتی که حقّ همخوابی را شرط کرده باشند و نیز اگر ارث بردن را شرط کرده باشند هر کس ارث بردن وی شرط شده، ارث می برد.
مسأله 2435: همسر موقّت اگر نداند که حقّ خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحیح است و برای آن که نمی دانسته، حقّی به شوهر پیدا نمی کند.
مسأله 2436: زنی که صیغه شده، می تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود، ولی اگر به واسطه بیرون رفتن حقّ شوهر از بین می رود، بیرون رفتن او حرام است.
مسأله 2437: اگر زنی مردی را وکیل کند که به مدّت و مبلغ معیّن او را برای خود صیغه نماید، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد، یا به غیر از مدّت یا مبلغی که معیّن شده او را صیغه کند وقتی آن زن فهمید، اگر پیش از آن که عقد انجام شده را رد کند، رضایت خود را به آن ابراز کند عقد صحیح وگرنه باطل است.
مسأله 2438: پدر یا جدّ پدری برای محرم شدن می تواند زنی را به عقد پسر نابالغ خود درآورد و نیز می تواند دختر نابالغ خود را برای محرم شدن به عقد کسی درآورد ولی در هر دو صورت باید پسر یا دختر نابالغ صلاحیت بهره گیری جنسی داشته باشند یا مدّت عقد را به اندازه ای قرار دهند که صلاحیت پیدا کنند.
مسأله 2439: اگر پدر یا جدّ پدری، طفل خود را که در محلّ دیگریست و نمی داند زنده است یا مرده، برای محرم شدن به عقد کسی درآورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می شود و چنانچه بعداً معلوم شود که در موقع عقد، آن فرزند زنده نبوده، عقد باطل است و کسانی که به واسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند، نامحرمند.
مسأله 2440: اگر مرد مدّت صیغه زن را ببخشد، چنانچه با او نزدیکی کرده، باید تمام مهری را که قرار گذاشته اند به او بدهد، بلکه بنا بر احتیاط اگر نزدیکی هم نکرده تمام آن را بدهد.
مسأله 2441: مرد نمی تواند زنی را که در ازدواج موقت ویست به عقد دائم درآورد مگر آن که بقیه مدت ازدواج موقّت را ببخشد و بعد از تمام شدن یا بخشیدن مدّت متعه می تواند او را به عقد دائم خود درآورد هر چند هنوز عده اش تمام نشده باشد.
احکام نگاه کردن
مسأله 2442: نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم که نه سالش تمام شده و به موی آنان چه با قصد لذّت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها تا مچ اگر به قصد لذّت باشد یا بترسد به حرام بیفتد حرام است و احتیاط مستحبّ آن است که بدون این دو هم به آنها نگاه نکند. نگاه کردن زن بدون قصد لذّت به مواضعی از بدن مرد که معمولاً پوشیده است بنا بر احتیاط واجب حرام است و نگاه کردن به قصد لذّت به تمام مواضع مرد حرام است. لازم به توضیح است که مراد از لذّت در مسائل این فصل، لذّت شهوانی و جنسی است، که مرتبه شدید آن معمولاً در مقدّمات نزدیکی برای انسان پدید می آید، نه لذّتیست که مثل پدر و مادر از نگاه کردن به فرزند می برند و یا لذّتی که از نگاه کردن به بناهای زیبا یا سبزه زار و گلستان و مانند آن برای انسان پدید می آید.
مسأله 2443: اگر انسان بدون قصد لذّت به صورت و دستها و موی زنان اهل کتاب مثل یهود و نصاری بلکه هر زن کافری نگاه کند، در صورتی که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد و احتیاط واجب آن است که به دیگر اعضای آنان نگاه نکند.
مسأله 2444: زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند و احتیاط مستحبّ آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد بپوشاند. لخت شدن زن مسلمان در نزد زن اهل کتاب جایز نیست.
مسأله 2445: نگاه کردن به عورت دیگری حتّی به عورت بچه ممیّزی که خوب و بد را می فهمد حرام است، اگر چه از پشت شیشه یا در آینه یا آب صاف و مانند اینها باشد ولی زن و شوهر و کسانی که در حکم آنها هستند می توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.
مسأله 2446: مرد و زنی که با یکدیگر محرمند بدون قصد لذّت می توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.
مسأله 2447: مرد نباید با قصد لذّت به بدن مرد دیگر نگاه کند و نگاه کردن زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذّت حرام است.
مسأله 2448: عکس برداشتن مرد از زن نامحرم اگر همراه با کار حرامی همچون نگاه کردن به غیر از وجه و کفین و دست زدن به بدن، یا نگاه کردن با لذّت یا خوف وقوع در حرام نباشد حرام نیست و اگر زن نامحرمی را بشناسد نباید به عکس او نگاه کند مگر به وجه و کفین یا به زنهای بی حجابی که از آشکار شدن پرهیز ندارند که نگاه کردن به عکس بدون لذّت و خوف وقوع در حرام جایز است.
مسأله 2449: اگر زن بخواهد در صورت ضرورت زن دیگر یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه کند یا عورت او را آب بکشد، باید چیزی در دست کند که دست او به عورت آن مرد نرسد و همچنین است اگر مرد بخواهد در صورت ضرورت مرد دیگری یا زنی غیر از زن خود را تنقیه کند یا عورت او را آب بکشد.
مسأله 2450: اگر زنی برای معالجه ناچار باشد به مرد نامحرم مراجعه کند و مرد برای معالجه زن نامحرم ناچار باشد که او را نگاه کند و دست به بدن او بزند اشکال ندارد، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند نباید دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند نباید او را نگاه کند، همچنین اگر معالجه منحصر به پزشک نامحرم نباشد ولی زن در اثر بی اطلاعی از پزشک معالج زن یا محرم، ناچار باشد که به مرد نامحرم مراجعه کند، در صورتی که معالجه مرد بدون دست زدن یا نگاه کردن به قسمتهای محرّم از اعضای زن امکان پذیر نباشد و مرد بداند که معالجه به مثل او منحصر نیست، جایز نیست معالجه کند.
مسأله 2451: اگر انسان برای معالجه غیر همسر خود ناچار باشد که به عورت او نگاه کند، بنا بر احتیاط مستحبّ آینه ای را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند، ولی اگر چاره ای جز نگاه کردن به عورت نباشد بدون تردید اشکال ندارد.
مسائل متفرّقه زناشوئی
مسأله 2452: کسی که به واسطه نداشتن زن بی اختیار به حرام می افتد، واجب است زن بگیرد.
مسأله 2453: اگر شوهر در عقد شرط کرده باشد که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود باکره نبوده، می تواند عقد را به هم بزند.
مسأله 2454: ماندن مرد و زن نامحرم در محلّ خلوتی که خطر ارتکاب حرام باشد حرام است.
مسأله 2455: اگر مرد مهر زن خود را در عقد معیّن کند و قصدش این باشد که آن را ندهد، عقد صحیح است و باید مهر او را بدهد.
مسأله 2456: مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ می شود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار می کند و شبهه ای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار می آید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
مسأله 2457: اگر زن پیش از آن که شوهرش با او نزدیکی کند یا در زمان یائسگی مرتدّ شود عقد او باطل است، ولی در موارد دیگر که باید به دستوری که در احکام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، اگر در بین عدّه به اسلام بازگردد عقد باقی و اگر تا آخر عدّه مرتدّ بماند عقد باطل است.
مسأله 2458: مردی که پدر یا مادرش هنگام انعقاد نطفه او مسلمان بوده اند اگر مرتدّ شود عقد زن مسلمانش باطل می شود و باید زن وی مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه وفات نگهدارد.
مسأله 2459: مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده، اگر قبل از نزدیکی یا در زمان یائسگی زن مرتدّ شود، عقد وی باطل می شود و اگر بعد از نزدیکی و قبل از یائسگی زن، مرتدّ شود، باید زن وی به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه طلاق نگهدارد، پس اگر پیش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود عقد باقی وگرنه باطل است.
مسأله 2460: اگر زن با مرد شرط کند که او را از شهری بیرون نبرد و مرد هم قبول کند، نباید زن را بدون رضایت او از آن شهر بیرون ببرد.
مسأله 2461: اگر زن انسان از شوهر دیگرش دختری داشته باشد، انسان می تواند آن دختر را برای پسر خود که از آن زن نیست عقد کند و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد کند، می تواند با مادر آن دختر ازدواج کند.
مسأله 2462: اگر زنی از زنا هم آبستن شود، جایز نیست بچه را سقط کند.
مسأله 2463: اگر کسی با زنی که شوهر ندارد و در عدّه کسی هم نیست زنا کند چنانچه بعد او را عقد کند و بچه ای از آنان پیدا شود، در صورتی که ندانند از نطفه حلال است یا حرام، آن بچه حلال زاده است.
مسأله 2464: اگر مرد و زن ندانند که زن در عدّه است، یا ندانند که عقد در حال عدّه باطل است و با یکدیگر ازدواج کنند و بچه ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است و تمام احکام اولاد را دارا می باشد، همچنین اگر یکی از مرد و زن نداند که زن در عدّه است یا نداند که عقد در حال عدّه باطل است، بین او و بچه ای که بدنیا می آید تمام احکام اولاد جاری است، ولی دیگری که می دانسته که زن در عدّه است و عقد در حال عدّه باطل است، از بچه ارث نمی برد و بچه هم از وی ارث نمی برد ولی این دو به هم محرمند و احکام محرمیت را دارا می باشند، لذا می توانند همچون دیگر محرمها به همدیگر نگاه کنند و ازدواج آنها با یکدیگر جایز نیست و همانند دیگر فرزندان حقّ نفقه دارد و در هر دو صورت عقد زن و شوهر باطل است و اگر در حال عدّه نزدیکی شده باشد به یکدیگر حرام ابدی می باشند.
مسأله 2465: اگر زن بگوید یائسه ام و به درستی گفتار او اطمینان نباشد نباید حرف او را قبول کرد، ولی اگر بگوید شوهر ندارم یا در عدّه نیستم، تا اطمینان به بطلان گفته او نباشد حرف او قبول می شود.
مسأله 2466: اگر بعد از آن که انسان با زنی ازدواج کرد، کسی بگوید آن زن شوهر داشته و زن بگوید نداشتم، چنانچه شرعاً ثابت نشود که زن شوهر داشته، باید حرف زن را قبول کرد.
مسأله 2467: تا هفت سال قمری پسر یا دختر تمام نشده، پدر نمی تواند او را از مادرش جدا کند ولی مادر باید در نحوه تربیت و اداره فرزند نظر پدر را رعایت کند، در دوران شیردهی، زن حقّ دارد فرزند خود را شیر بدهد، مگر آن که کس دیگری یافت شود که حاضر باشد مجّانی یا با مزد کمتری بچه را شیر دهد، در این صورت پدر می تواند بچه را از مادر جدا سازد، هر چند مستحبّ است که چنین کاری را نکند و فرزند را در نزد مادر خود باقی بگذارد. در این زمان هم رعایت نظر پدر در تربیت و اداره فرزند بر مادر وی لازم است.
مسأله 2468: مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
مسأله 2469: اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن دیگری نگیرد، احتیاط واجب آن است که زن مهر را نگیرد و شوهر هم با زن دیگری ازدواج نکند.
مسأله 2470: کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچه ای پیدا کند، آن بچه حلال زاده است.
مسأله 2471: هر گاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض زن با او نزدیکی کند معصیت کرده، ولی اگر بچه ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است.
مسأله 2472: زنی که یقین دارد شوهرش مرده، اگر بعد از عدّه وفات که مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شد، شوهر کند و بعد معلوم شود که شوهرش نمرده، باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است؛ ولی اگر شوهر دوم با او نزدیکی کرده باشد، زن باید عدّه وطی شبهه که مقدار آن همچون مقدار عدّه طلاق است، نگهدارد و در دوران عدّه، شوهر اوّل نباید با او نزدیکی کند ولی دیگر بهره گیری های جنسی جایز است و نفقه او بر شوهر اوّل است. آغاز عدّه وطی شبهه، از آخرین نزدیکی شوهر دوم با زن می باشد و شوهر دوم به جهت نزدیکی با وی باید مهر او را بدهد و اگر مهر المسمّی (یعنی مهری که در عقد تعیین شده) با مهر المثل (یعنی مهر زنانی که همچون وی می باشند) تفاوت دارد، در تفاوت آن بنا بر احتیاط با هم مصالحه کنند.
احکام شیر دادن
[برخی احکام]
مسأله 2473: اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مسأله (2483) و بعد از آن، گفته خواهد شد شیر دهد، رابطه های رضاعی زیر پدید می آید، این روابط که نسبی آنها موجب محرمیت می شود رضاعی آنها نیز سبب محرمیت می گردد: 1 - آن زن مادر رضاعی کودک می شود. 2 - شوهر آن زن که شیر از اوست، پدر رضاعی کودک می شود. 3 - پدر و مادر آن مرد و اجداد او - اگر چه رضاعی باشند - جدّ و جدّه پدری رضاعی آن کودک می شوند. 4 - پدر و مادر آن زن و اجداد او - اگر چه رضاعی باشند - جدّ و جدّه مادری رضاعی آن کودک می شوند. 5 - پسران - نسبی و رضاعی - آن مرد یا زن، برادران رضاعی کودک و دختران - نسبی و رضاعی - آنها خواهران رضاعی او می شوند. 6 - نوادگان - نسبی و رضاعی - آن مرد یا زن، برادرزادگان و خواهر زادگان رضاعی کودک می شوند. 7 - برادر - نسبی و رضاعی - آن مرد عموی رضاعی و خواهر - نسبی و رضاعی - او عمه رضاعی کودک می شوند. 8 - برادر - نسبی و رضاعی - آن زن دایی رضاعی و خواهر - نسبی و رضاعی - او خاله رضاعی کودک می شوند. 9 - عمو و عمه و دایی و خاله آن مرد - هر چند با واسطه باشند - به ترتیب عمو و عمه و دایی و خاله پدر رضاعی کودک می شوند. 10 - عمو و عمه و دایی و خاله آن زن - هر چند با واسطه باشند - به ترتیب عمو و عمه و دایی و خاله مادر رضاعی کودک می شوند.
مسأله 2474: اگر زنی بچه را با شرایطی که در مسأله (2483) و بعد از آن گفته می شود شیر دهد، پدر آن بچه - اگر چه رضاعی باشد - نمی تواند با دخترها و نوه های نسبی آن زن ازدواج کند؛ ولی ازدواج او با دخترها و نوه های رضاعی آن زن، مانعی ندارد و همچنان پدر آن بچه نمی تواند با دخترها و نوه های شوهری که شیر از اوست - اگر چه رضاعی باشند - ازدواج نماید؛ بلکه بنا بر احتیاط واجب مادر آن بچه نیز نمی تواند با اولاد مردی که شیر از اوست - اگر چه با واسطه باشند - یا با اولاد نسبی زن شیر دهنده - اگر چه با واسطه باشند - ازدواج کند، همچنان که نباید در نگاه کردن و دست دادن و مانند آن، آنها را محرم بداند.
مسأله 2475: اگر زنی کودکی را با شرایطی که در مسأله (2483) و بعد از آن گفته می شود شیر دهد، شوهر آن زن که شیر از اوست، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند با اولاد - نسبی و رضاعی - پدر آن کودک - هر چند با واسطه باشند - و با اولاد نسبی مادر آن کودک ازدواج نماید، همچنان که در نگاه کردن و دست دادن و سایر احکام محرمیت نمی تواند مانند یکی از محارم رفتار کند؛ ولی ازدواج خویشان شوهر با خواهر و برادر آن بچه مانعی ندارد.
مسأله 2476: اگر زنی کودکی را شیر کامل بدهد، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند با اولاد نسبی و رضاعی پدر آن کودک - اگر چه با واسطه باشند - و با اولاد نسبی مادر آن کودک ازدواج نماید. همچنان که در نگاه کردن و دست دادن و دیگر احکام محرمیت نمی تواند مانند یکی از محارم رفتار نماید؛ ولی ازدواج خویشان آن زن با برادر و خواهر آن بچه مانعی ندارد.
مسأله 2477: اگر انسان با زنی که کودکی را شیر کامل داده، ازدواج کند و با آن زن نزدیکی نماید دیگر نمی تواند دختر آن زن و اولاد و نوادگانش را - ولو رضاعی باشند - برای خود عقد کند؛ هر چند آن زن از زوجیت او خارج شود.
مسأله 2478: اگر انسان با زنی ازدواج کند، دیگر نمی تواند با زنی که آن همسر را شیر کامل داده و با مادر و مادربزرگ آن زن - اگر چه رضاعی باشند - ازدواج نماید؛ هر چند هنوز با آن همسر نزدیکی نکرده باشد.
مسأله 2479: انسان نمی تواند با زنی که مادر یا مادربزرگش او را شیر کامل داده، ازدواج کند، همچنین زن نمی تواند با مردی که مادر یا مادربزرگش او را شیر کامل داده، ازدواج نماید و نیز اگر زن پدر یا زن پدربزرگ انسان از شیر پدر یا پدربزرگ بچه ای را شیر داد انسان نمی تواند با آن بچه ازدواج نماید. و اگر کسی دختر یا پسر شیرخواری را برای خود عقد کند، بعد از عقد مادر یا مادربزرگ او یا زن پدر او از شیر پدر یا زن پدربزرگ او از شیر پدربزرگ، بچه را شیر کامل دهد، عقد آنها باطل می شود. حکم ازدواج با زنی که مادر رضاعی انسان او را شیر کامل داده است در مسائل 2485 و 2486 خواهد آمد.
مسأله 2480: با زن و مردی که خواهر، یا زن برادر انسان از شیر برادر، او را شیر کامل داده اند، نمی شود ازدواج کرد، اگر چه خواهر یا برادر رضاعی باشند. همچنین است اگر خواهرزاده یا برادرزاده یا نوه خواهر یا نوه برادر انسان یا همسران آنها از شیر خواهرزاده و برادرزاده او را شیر کامل داده باشند. اگر دختر یا پسر شیرخواری را برای خود عقد کند و بعد یکی از این افرادی که گفته شد او را شیر کامل بدهد، عقد باطل می شود.
مسأله 2481: اگر زنی فرزند دختر نسبی خود را شیر کامل دهد، آن دختر بر پدر آن بچه - هر چند رضاعی باشد - حرام می گردد و همچنین است اگر بچه ای را که شوهر دخترش از زن دیگر دارد - هر چند رضاعی باشد - شیر دهد، بلکه بنا بر احتیاط واجب اگر مادربزرگ نوه پسری - نسبی - خود را شیر دهد، عروسش که مادر آن طفل شیرخوار است، بر پسرش حرام می شود؛ و همچنین است اگر بچه ای را که عروسش از شوهر دیگر دارد، شیر دهد.
مسأله 2482: اگر زن پدر دختری، بچه شوهر آن دختر را از شیر آن پدر شیر کامل دهد، آن دختر بر شوهر خود حرام می شود؛ خواه بچه از همان دختر باشد یا از زن دیگر شوهر او.
شرایط شیر دادنی که علّت محرم شدن است
مسأله 2483: شیر دادنی که علّت محرم شدن است ده شرط دارد: 1 - شیر، شیر کودک دایه باشد؛ پس اگر بدون بارداری شیر در سینه زنی جمع شود یا بر اثر بارداری شیر پیدا شده ولی کودک او به حدی نرسیده که از این شیر تغذیه کند یا تغذیه او مشکوک است، این شیر سبب محرمیت نمی شود؛ ولی اگر نزدیک تولد کودک است و حمل از آن تغذیه می کند به طوری که عرفاً این شیر، شیر آن کودک به حساب می آید، موجب محرمیت می شود. 2 - بچه شیر زن زنده را بخورد؛ پس اگر مقداری از رضاع معتبر را از پستان زنی که مرده است شیر بخورد، فایده ندارد. 3 - شیر آن زن از زنا نباشد؛ پس اگر شیر بچه ای را که از زنا به دنیا آمده به بچه دیگری بدهند، به واسطه آن شیر بچه به کسی محرم نمی شود؛ ولی شیر مباشرت به شبهه و مباشرتی که از جهت دیگر حرام است؛ مانند مباشرت در حال احرام یا ضرر شدید یا حیض، سبب محرم شدن می شود. 4 - بچه شیر را مستقیم از سینه زن بنوشد؛ پس اگر شیر را بدوشند و به کودک بنوشانند، کافی نیست. 5 - باید شیر در دهان کودک از شیر بودن خارج نشود؛ پس اگر با مایعی مخلوط شود به طوری که دیگر به آن شیر نگویند، سبب محرمیت نمی شود. 6 - مقدار شیری که سبب محرمیت است از یک شوهر باشد؛ پس اگر زنی بچه ای را از شیر مردی هفت مرتبه شیر بدهد و از شوهرش طلاق گرفته با مرد دیگری ازدواج کند و از شیر شوهر دوم هشت مرتبه به همان کودک شیر بدهد، آن بچه به کسی محرم نمی شود؛ اگر چه در این بین کودک از شیر زن دیگری تغذیه نکرده باشد. 7 - شیردهنده یک زن باشد؛ پس اگر مردی دو زن داشته باشد و یکی از آنها کودکی را مثلاً هفت مرتبه و دیگری هشت مرتبه شیر بدهد، آن بچه به کسی محرم نمی شود؛ اگر چه تمام شیرها مال یک شوهر باشد. 8 - بچه مقداری از شیر معتبر را قی نکند؛ ولی اگر کودک بعد از سیر شدن اضافه بخورد و آن اضافه را قی کند، مانعی ندارد. 9 - شیری که کودک می خورد در رشد او تأثیر محسوسی بگذارد به طوری که متعارف مردم بگویند از آن شیر استخوان او محکم شده و گوشت در بدنش روییده است، یا پانزده مرتبه کامل یا یک شبانه روز به طوری که در مسأله بعد گفته می شود، شیر بخورد؛ بلی اگر ده مرتبه به او شیر دهند و در بین آن، زن دیگری او را شیر ندهد، احتیاط مستحبّ آن است که کسانی که به واسطه شیر خوردن به او محرم می شوند، با او ازدواج نکنند و در نگاه کردن و دست دادن و مانند آن او را محرم ندانند. 10 - از ابتدای شیر خوردن بچه دو سال نگذشته باشد؛ بنابراین کودکی که در ابتدای ماه دوم تولد شروع به شیر خوردن کرده، چنانچه مقداری از شیر خوردن او بعد از ورود در ماه بیست و ششم از بدو تولد واقع شود، به کسی محرم نمی شود و اگر تمام مقدار معتبر را در ماه بیست و پنجم یا جلوتر بخورد محرم می شود. این امر در فرزند زن شیرده یا پیدایش شیر زن معتبر نیست؛ پس چنانچه از شروع شیر زن یا از شروع شیر خوردن کودک او بیش از دو سال گذشته باشد و با آن شیر کودک دیگری را با شرایط معتبر شیر بدهد، باعث محرمیت می گردد.
مسأله 2484: گفته شد که اگر کودکی یک شبانه روز شیر زنی را بخورد، باعث محرمیت می شود، این شیر خوردن باید به طور کامل باشد (یعنی در این مدت کودک گرسنه نماند و هر گاه نیاز به شیر خوردن داشت شیر بنوشد) و در این امر فرقی نمی کند که در هر بار به مقدار کامل بخورد یا شیر مورد نیاز را در چندین دفعه بخورد (یعنی مقداری شیر خورده و بعد از بازی یا استراحت یا خواب مختصر شیر خوردن خود را کامل کند) ولی باید در بین یک شبانه روز غذا یا شیر کس دیگری را نخورد. البتّه چیزهایی که خوردن آن در مدت شیر خوردن متعارف است؛ مثلاً مقدار مختصری عرق نعناع که برای جلوگیری از نفخ معده به کودک می دهند، اشکال ندارد. معیار دیگری که برای مقدار شیر خوردن گفته شد، پانزده مرتبه کامل بود، کودک نباید در بین پانزده مرتبه شیر زن دیگری را - ولو به طور ناقص - بخورد؛ ولی تغذیه های دیگر مانعی ندارد و در مورد معیار دیگر (یعنی شیر خوردن به مقداری که به طور محسوس موجب رشد گوشت کودک و محکم شدن استخوان او شود) خوردن غذاها یا شیر زن دیگر در اثنا مانعی ندارد.
مسأله 2485: اگر کودک با شرایطی که در مسائل قبل گفته شد از زنی شیر بخورد، آن زن مادر رضاعی او و مردی که شیر از اوست پدر رضاعی کودک و آن کودک فرزند رضاعی آنها شده، با اولاد نسبی آن زن و مرد، برادر و خواهر می شوند؛ ولی چنانچه آن مرد یا زن فرزند رضاعی دیگری داشته باشند، این کودک در صورتی با آنها برادر و خواهر می شود که تمام شیرها از یک مرد باشد؛ پس اگر زن از شیر شوهر خود پسری را پانزده مرتبه شیر بدهد و بعد شوهر دیگر کند و از شیر آن شوهر هم دختری را پانزده مرتبه شیر دهد، آن دو بچه با یکدیگر برادر و خواهر نمی شوند، هر چند فرزندان رضاعی زن شیردهنده و مرد صاحب شیر هستند.
مسأله 2486: اگر زنی از شیر یک شوهر چندین بچه را شیر بدهد، همه آنان به یکدیگر و به شوهر و به زنی که آنها را شیر داده، محرم می شوند.
مسأله 2487: اگر کسی دو زن داشته باشد و یکی از آنها با شرایط معتبر پسر بچه ای را شیر کامل بدهد و دیگری دختر بچه ای را، آن بچه ها به یکدیگر و به آن مرد و به آن زنها محرم می شوند؛ و همچنین است در بیشتر از دو زن.
مسأله 2488: اگر زنی از شیر یک شوهر، پسر و دختری را شیر کامل بدهد، خواهر و برادر آن دختر، به برادر و خواهر آن پسر محرم نمی شوند، لیکن زن شیردهنده و مردی که شیر از اوست، بنا بر احتیاط واجب نباید با اولاد - نسبی و رضاعی - پدر آن پسر و دختر و با اولاد نسبی مادر آنها ازدواج کنند؛ همچنان که نباید در نگاه کردن و مانند آن، آنها را محرم بدانند.
مسأله 2489: انسان نمی تواند بدون اذن زن خود با زنهایی که به واسطه شیر خوردن، خواهرزاده یا برادرزاده زن او شده اند، ازدواج کند؛ ولی اگر قبلاً با یکی از آنها ازدواج کرده، ازدواج عمه و خاله صحیح است و اگر از عقد قبلی اطلاع پیدا کنند، حقّ به هم زدن عقد آنها را ندارند.
مسأله 2490: اگر مردی با کودک یا نوجوانی که در اوائل سنین بلوغ است - العیاذ باللَّه - لواط کند، نمی تواند بعد از آن با خواهر یا دختر یا نوه یا مادر یا مادربزرگ آن شخص اگر چه رضاعی باشند (همانند اقوام نسبی) ازدواج نماید، بلکه اگر با کسی که از اوائل سنین بلوغ گذشته است لواط کند، بنا بر احتیاط این حکم جاریست و اگر در زمان کودکی شخص لواط کرده باشد، بنا بر احتیاط مستحبّ مؤکّد از ازدواج با کسانی که ذکر شد اجتناب نماید و در هر حال هیچ کدام از بستگان لواط کننده بر لواط دهنده حرام نمی شوند. و اگر این کار - العیاذ باللَّه - پس از ازدواج صورت گرفته باشد، چنانچه با برادر رضاعی زن باشد - همانند برادر نسبی - عقد آنان باطل می گردد و بر یکدیگر حرام ابدی می شوند و اگر با غیر او باشد، باعث بطلان عقد و حرمت ابدی نمی شود.
مسأله 2491: بنا بر احتیاط واجب انسان نباید با زنی که برادر انسان را شیر کامل داده ازدواج کند، همچنان که نباید مانند یکی از محارم با او رفتار کند؛ مثلاً به موی او نگاه کند یا به او دست بزند.
مسأله 2492: انسان نمی تواند در یک زمان با دو خواهر اگر چه رضاعی باشند - یعنی بواسطه شیر خوردن خواهر یکدیگر شده باشند - ازدواج کند و چنانچه دو زن را عقد کند و بعد بفهمد خواهر بوده اند، در صورتی که زوجیت هر دو با یک صیغه نکاح خوانده شده است، هر دو عقد باطل است و اگر با دو صیغه باشد چنانچه در دو زمان بوده، عقد اول صحیح و عقد دوم باطل است و اگر در یک زمان هر دو عقد خوانده شده باشد، شوهر مخیر است هر کدام را بخواهد انتخاب نماید.
مسأله 2493: اگر زن از شیر شوهر خود این افراد را شیر دهد شوهرش بر او حرام نمی شود، اگر چه بهتر است این کار را نکند: 1 - برادر یا خواهر خود. 2 - نوه - با واسطه و بی واسطه - خود. 3 - عمو یا عمه یا دایی یا خاله - با واسطه و بی واسطه - خود. 4 - اولاد بی واسطه عمو یا دایی خود. 5 - اولاد بی واسطه برادر خود یا نوه پسری - با واسطه و بی واسطه - او.
مسأله 2494: اگر زنی یکی از خویشان مردی را به تفصیلی که گفته می شود شیر دهد - هر چند از شیر آن مرد نباشد - احتیاط مستحبّ آن است که از ازدواج با آن مرد خودداری کند و اگر قبل از شیر دادن همسر آن مرد بوده، این شیر دادن زن را بر او حرام نمی کند؛ ولی بهتر است این کار را نکند: 1 - برادر یا خواهر مرد. 2 - نوه - با واسطه و بی واسطه - شوهر خود را، هر چند از زن دیگر باشد. 3 - عمو یا عمه یا دایی یا خاله - با واسطه و بی واسطه - مرد. 4 - اولاد بی واسطه عمه یا خاله مرد. 5 - اولاد بی واسطه خواهر مرد یا نوه دختری - با واسطه و بی واسطه - او.
مسأله 2495: مردی که دو زن دارد اگر یکی از آن دو زن از شیر شوهرش یکی از خویشان زن دیگر را - به تفصیلی که در مسأله 2493 گفته شد - شیر دهد، زن دوّم به شوهرش حرام نمی شود، ولی بهتر است این کار را نکند؛ پس بهتر است برادر یا خواهر زن دیگر، یا عمو یا عمه یا دایی یا خاله او را شیر ندهد.
آداب شیر دادن
مسأله 2496: برای شیر دادن بچه، بهتر از هر کس مادر اوست و در روایتی از وجود مبارک حضرت امیر المؤمنین علیه السلام آمده است که: «برکتی که در شیر مادر است در شیر هیچکس نیست» و این شیر دادن حقّ مادر اوست و می تواند برای آن از پدر بچه مزد بگیرد و پدر حقّ ندارد شیر دادن کودک را به دیگری واگذار کند مگر آن که مادرش بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد و مادر می تواند بابت شیرهایی که به درخواست شوهرش قبلاً به کودک داده از پدر بچه مزد بگیرد؛ مگر در چهار صورت: 1 - در وقت شیر دادن، با آگاهی از استحقاق مزد قصد مجانیت کرده باشد. 2 - از استحقاق مزد مطلع نبوده، ولی به طور مطلق قصد مجانیت کرده باشد (یعنی قصد داشته به طور مجّانی شیر بدهد، خواه حقّ مزد گرفتن داشته باشد یا خیر). 3 - بعد از شیر دادن حقّ مزد خود را اسقاط کرده باشد. 4 - پدر کودک قصد مجانی بودن داشته و درخواست وی ظاهر در این معنا باشد.
مسأله 2497: مستحبّ است دایه ای که برای طفل می گیرند دوازده امامی و دارای اخلاق و رفتار پسندیده و واجد ویژگیهای یک همسر خوب باشد و گرفتن دایه کم عقل یا ناصبی یا کافر یا زنازاده مکروه است و نیز مکروه است شیر دایه از زنا باشد یا دایه از غذای حرام (مانند شراب و گوشت خوک و میته و مال غصبی) تغذیه کند.
مسائل متفرّقه شیر دادن
مسأله 2498: خوب است زنها هر بچه ای را شیر ندهند زیرا ممکن است فراموش شود که به چه کسانی شیر داده اند و بعداً دو نفر محرم با یکدیگر ازدواج نمایند.
مسأله 2499: کسانی که به واسطه شیر خوردن، خویشی پیدا می کنند از یکدیگر ارث نمی برند و حقّ های خویشاوندی که انسان با خویشان خود دارد برای آنان نیست.
مسأله 2500: در صورت امکان باید بچه را بیست و یک ماه تمام شیر بدهند و مستحبّ است او را به مقدار کامل؛ یعنی بیست و چهار ماه تمام، شیر بدهند و زودتر از آن او را از شیر نگیرند. بلی، چنانچه پدر و مادر کودک این امر را صلاح دانسته و به آن راضی باشند، می توانند قبل از بیست و چهار ماه بلکه قبل از بیست و یک ماه کودک را از شیر بگیرند؛ هر چند صورت اخیر خلاف احتیاط استحبابیست و بنا بر احتیاط کودک را بیش از دو سال شیر ندهند و شیری که بعد از آن داده می شود، باعث حرمت ابدی نبوده و به خاطر آن مادر حقّ مزد گرفتن ندارد.
مسأله 2501: اگر به واسطه شیر دادن حقّ شوهر از بین نرود، زن می تواند بدون اجازه شوهرش بچه کس دیگری را شیر بدهد و جایز نیست بدون هدف عقلایی یا به قصد اذیت مؤمن بچه ای را شیر کامل دهد که به واسطه آن شیر دادن به آن بچه، همسری به شوهر خود حرام شود؛ مگر آن که زوجین به این امر راضی باشند، لذا جایز نیست مادربزرگ بدون غرض عقلایی یا برای اذیت دختر یا دامادش فرزند آنها را شیر کامل دهد؛ مگر آن که آنها راضی باشند.
مسأله 2502: هر گاه مردی بخواهد زن برادرش به او محرم شود، می تواند دختر شیرخواری را با اجازه ولیّ او و رعایت شرایط دیگر به عقد موقّت خود درآورد و در همان حال زن برادرش آن دختر را شیر کامل دهد؛ ولی بنا بر احتیاط واجب باید مدت عقد موقّت به قدری باشد که دختر به حد قابلیت بهره گیری جنسی برسد، پس از تکمیل شیر، زن برادر به او محرم می شود و اگر شیری که داده از شیر برادرش باشد، علاوه بر حصول محرمیت عقد دختر نیز باطل می شود.
مسأله 2503: اگر مردی پیش از آن که زنی را برای خود عقد کند، بگوید آن زن محرم اوست یا به امری که موجب محرمیت می شود اعتراف نماید؛ مثلاً بگوید شیر مادر او را خورده است، وظیفه شخصی او تغییر نمی کند؛ پس چنانچه به محرم بودن او واقعاً معتقد است نباید با او ازدواج کند و اگر شک دارد به وظیفه شاک عمل می نماید و اما اشخاص دیگر - حاکم شرع و غیر او - چنانچه خلاف گفته او برای آنها ثابت نشود، باید مطابق اقرارش عمل نمایند. اگر بعد از عقد چنین اعترافی بنماید باز وظیفه شخصی او تغییر نمی کند امّا وظیفه دیگران، چنانچه به حسب ضوابط قضائی حرف او اثبات شود؛ (مثلاً برای حرفش بیّنه داشته باشد، یا زن نیز حرف او را قبول داشته باشد و نظایر این دو راه) کسانی که احتمال صحت این کلام را می دهند، باید حرف او را بپذیرند و ازدواجش با این زن را باطل بدانند و در غیر این صورت باید ازدواجش را صحیح بدانند. امّا در مورد مهریه اگر با زن نزدیکی نشده یا زن وقت نزدیکی معتقد به جواز شرعی آن نبوده - خواه خود را محرم می دانسته یا در آن تردید داشته است - استحقاق مهریه ندارد و اگر زن با اعتقاد به این که مباشرت آنها شرعاً جایز است به نزدیکی رضایت داده، مستحق مهریه است و از نظر مقدار اگر مهر قرار داده شده با مهر المثل او تفاوت دارد، بنا بر احتیاط در مقدار تفاوت با یکدیگر مصالحه کنند.
مسأله 2504: اگر زن پیش از آنکه با مردی ازدواج کند، بگوید که محرم اوست یا بعد از عقد چنین اعترافی نماید، مانند اعتراف مرد است که در مسأله قبل گذشت.
مسأله 2505: شیر دادنی که علّت محرم شدن است به چند راه ثابت می شود: 1 - اطّلاع داشتن خود شخص مانند اطّلاع خود زن شیردهنده یا مردی که شیر از اوست. 2 - خبر دادن عدّه ای که انسان از گفته آنها یقین یا اطمینان پیدا کند. 3 - شهادت دو مرد عادل یا یک مرد و دو زن عادل یا چهار زن که عادل باشند. 4 - اعتراف زن یا مرد به محرمیت برای کسانی که احتمال می دهند این اعتراف صحیح باشد. در این سه راه اخیر لازم نیست خبردهنده یا شاهد یا اعتراف کننده خصوصیات شیر دادن را به طور کامل بیان کنند، همچنین لازم نیست بدانیم که عقیده ما با عقیده آنها یکی است، بلکه همین مقدار که احتمال دهیم که عقیده آنها در شرایط شیر دادنی که علّت محرمیت می شود با ما یکسان است و در خصوصیاتی که در شیر دادن لازم است، اشتباه نکرده اند، کفایت می کند.
مسأله 2506: اگر شک کنند بچه به مقداری که علّت محرم شدن است، شیر خورده یا نه و هیچ یک از راههایی که در مسأله قبل گفته شد نبود، رابطه رضاعی ثابت نمی شود، اگر چه گمان داشته باشند که به مقدار معتبر شیر خورده است؛ ولی بهتر آن است که احتیاط کنند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم