شهد سخن 9: زندگی به سبک امیر (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام دهه دوم ماه مبارک رمضان 1436 ه ق) صفحه 12

صفحه 12

«می خواهم به کوفه بروم،» (پس از مدتی سر دو راهی رسیدند و مرد ذمی به مقصد دیگری می رفت.) چون راه ذمی جدا شد، حضرت نیز همراه او به آن راه رفت.

مرد ذمّی گفت: «مگر نمی خواستی که به کوفه بروی؟»

فرمود: «چرا!» ذمی گفت: «راه کوفه را رها کردی!»

فرمود: «می دانم!» ذمی گفت: «پس چرا با اینکه می دانی به راه من آمدی؟»

امام فرمود: «این از به کامل کردن خوش رفاقتی است که مرد، رفیقِ راهش را در هنگام جدائی چند گامی بدرقه کند؛ و این گونه پیغمبر ما به ما دستور داده است.»

ذمّی گفت: «این گونه دستور داده؟» حضرت فرمود: «آری!» ذمّی گفت: «پس به طور مسلّم هر که پیرویش کرده به خاطر همین کردارهای بزرگوارانه ی او بوده؛ و من تو را گواه می گیرم که پیرو دین تو و بر کیش شمایم.» و مرد ذمّی با حضرت برگشت و همین که او را شناخت مسلمان شد.(1)

پرورش احساس

نقل شده است در هنگامه ی جنگ صفین، زمانی که حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) آگاه شد حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق، آشکارا اهل شام را لعن می کنند، کسی را نزد آن ها فرستاد تا به آن ها بگوید که از این کار دست بردارند. آن ها [با


1- محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج 2، ص: 670
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه