شرح بر صد کلمه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام صفحه 286

صفحه 286

1- 33) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه(چاپ مصر جلد 2 صفحه 176-175)در شرح خطبه ای که عبارات زیر از جمله عبارات آن است گوید:«پس از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست نپرسید از من چیزهایی که بین شما و قیامت است و نه از گروهی که صد نفرشان هدایت می یابند و صد نفرشان گمراه می شوند جز آن که از خواننده و کشاننده و رانندۀ آن گروه و از محل خواباندن شتران و بار اندازهایشان و این که چند نفر آنها کشته می شوند و چند نفرشان می میرند،همه را به شما خبر می دهم». «و باید بدانی که امام علیه السلام در این خطبه به خدایی که جانش در قبضۀ قدرت اوست سوگند یاد کرده که آنان از حضرت نپرسند از امری که بین آنها و قیامت روی می دهد مگر این که به آنها خبر می دهد و این که آن حضرت سؤال نشد از گروهی مردم که صد نفرشان هدایت می شوند و صد نفرشان گمراه می گردند جز این که از آنها خبر خواهد داد اگر از خواننده و رهبر و کشاننده و راننده و جای فرود آمدن بارشان و اسبهایشان و کسانی که از آنها کشته می شوند و به آنهایی که می میرند سؤال شود و این ادّعا ادّعای ربوبیّت و نبوت نمی باشد لیکن آن حضرت می فرمود:رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به او خبر داده است و ما خبرهای او را آزمودیم و آنها را مطابق و درست یافتیم لذا بدانها استدلال کردیم که ادعای آن بزرگوار صادق است مانند خبر دادن او از ضربتی که به سرش زده می شود و محاسنش به خون رنگین می گردد،و خبر دادن از شهادت فرزندش حسین علیهما السلام و آنچه در هنگام عبور از کربلا فرمود،و خبر دادن او از این که بعد از او معاویه سلطنت می کند،و خبر دادنش از حجاج و یوسف بن عمر،و آنچه در مورد خوارج نهروان خبر داد و آنچه در مورد اصحابش خبر داد که چه کسانی از آنان کشته می شوند و چه کسانی بردار می روند،و خبر دادن آن حضرت از جنگ با ناکثین(اصحاب جمل)قاسطین(معاویه و اتباعش)مارقین،(خوارج)و خبر دادن او از شماره لشکری که از کوفه به او ملحق می شود وقتی که به منظور جنگ با اهل بصره به طرف آن شهر حرکت خواهد کرد و خبر دادن او از عبد اله بن زبیر و گفتارش در مورد او: فریبکار و حریص،کاری را قصد می کند و به آن نمی رسد،دام دین را برای شکار کردن دنیا نصب می کند و پس از آن بردار رفتۀ قریش می شود،و مانند خبر دادن آن حضرت از نابودی بصره با غرق شدن و نابودی دوباره اش به وسیله زنگیان و همان است که جمعی تصحیف کرده و اخبار آن حضرت از(زنج)را اخبار از(ریح)دانسته اند و مانند خبر دادن آن حضرت از ظاهر شدن علمهای سیاه از خراسان و تصریح کردن او به جمعی از اهل خراسان که معروف به(بنی رزیق)با جلو آوردن (را)ی بدون نقطه و آنان خاندان مصعب اند که طاهر بن حسین و فرزندش و اسحاق بن ابراهیم از آنها می باشند و آنان و پیشینیانشان از داعیان دوست عباسی بودند،و مانند خبر دادن آن حضرت از پیشوایانی که از اولاد او در طبرستان ظاهر می شوند مانند ناصر و داعی و دیگران در گفتاری که فرمود:آل محمد(صلی الله علیه و آله)را در طالقان گنجی است که هر گاه خدا بخواهد بزودی آن را آشکار می سازد،دعوتش حق است به اذن خدا قیام می کند و به دین خدا فرا می خواند،و مانند خبر دادن او از کشته شدن نفس زکیّه در مدینه،و گفتار آن حضرت(علیه السلام)که:نفس زکیّه در احجار زیت که محلی است در مکّه کشته می شود،و گفتار آن حضرت در بارۀ برادر نفس زکیّه یعنی ابراهیم در(باخمری)پس از آنی که قیام می کند و پیاپی مغلوب می گردد و نیز گفتارش در بارۀ ابراهیم که:بر او تیری عجیب می آید که موجب مرگش می شود بدا بحال آن تیرانداز دستش شل و بازویش سست باد،و مانند خبر دادن او از کشته های(وج)و این که در بارۀ آنان فرمود:آنان بهترین مردم روی زمین اند،و خبر دادنش از حکومت علویان در مغرب و تصریح کردن به ذکر کتامه،و آنان کسانی بودند که ابو عبد اله داعی معلّم را یاری کردند،و مانند گفتارش در حالی که به ابو عبد الله المهدی اشاره می کرد و می فرمود:او نخستین نفر می باشد سپس صاحب قیروان زیبا روی لاغر اندام دارای نسب خالص ظاهر می شود که برگزیده از نسل ذی البد است و به عبا پیچیده خواهد شد و عبید اله مهدی سفید،لب شیرین،متمایل به سرخی نرم تن(تار الاطراف)،و ذو البداء اسماعیل بن جعفر بن محمد علیهما السلام است و همان است که به عبا پیچیده شده چون پدرش امام صادق(علیه السلام)پس از مرگ او را به عبایش پیچید و بزرگان شیعه را بر محل جنازه اش داخل کرد تا او را مشاهده کنند و به مرگش یقین نمایند و در بارۀ اسماعیل تردیدشان بر طرف شود،و مانند خبر دادن حضرت امیر(علیه السلام)از اولاد(بویه)و گفتارش راجع به آنان:فرزندان شکارچی از دیلمان خروج می کنند و اشاره به آل بویه است که پدرشان با دست خود شکار ماهی می کرد و با پول آن خود و عیالش امرار معاش می کردند و خداوند متعال از فرزندان صلبی او سه پادشاه بیرون آورد و ذریّه آنان پراکنده شدند تا آن جا که حکومت آنان ضرب المثل شد،و مانند گفتار آن حضرت در بارۀ همانها:سپس کارشان بزرگ و مهم می شود تا آن جا که زورا،را تصاحب می نمایند و خلفا را از خلافت خلع می کنند پس گوینده ای به حضرت عرض کرد:ای امیر مؤمنان مدّت دولت آنها چه قدر است؟فرمود:صد سال یا کمی زیادتر،و مانند گفتارش در بارۀ همان سلسله که:مترف بن اجذم را پسر عمویش در دجله می کشد و آن اشاره به عزّ الدوله بختیار بن معزّ الدوله ابو الحسین می باشد و معزّ الدوله دست بریده بود و دستش بر اثر فرار از جنگ بریده شد و پسرش عزّ الدوله بختیار اهل رفاه و لهو و لعب و طرب بود و او را عضد الدوله فنا خسرو پسر عمویش در قصر کجکاری که در دجله بود در جنگ بکشت و حکومت را از او گرفت. امّا این که خلفا را خلع کردند به این جهت است که معزّ الدوله(المستکفی)را خلع کرد و بجای او المطیع را گماشت،و بهاء الدوله ابو نصر بن عضد الدوله(الطائع)را خلع کرد و به جای او القادر را گماشت، و مدّت حکومتشان همان اندازه شد که علی علیه السلام خبر داده بود،و مانند خبر دادن آن حضرت به عبد اله بن عباس (ره)به این که خلافت به اولادش منتقل می شود زیرا پس از متولّد شدن علی بن عبد اله پدرش عبد اله او را نزد علی علیه السلام برد حضرت او را گرفت و آب دهان در دهانش افکند و خرمایی در دهانش نهاد که آن را جوید و به طرف حضرت انداخت حضرت فرمود:ابو الاملاک(پدر پادشاهان)را بگیر،روایت صحیح چنین است و این روایت همان است که ابو العباس مبرد در کتاب الکامل خود نقل کرده است و روایتی که در آن عدد ذکر شده صحیح نمی باشد و در هیچ کتاب مورد اعتمادی نقل نشده است.و چه بسیار است خبرهای غیبی که نظیر اینهاست که اگر بخواهیم بر شماریم باید کتابهای بسیاری سفارش دهیم(تألیف کنیم)و در کتابهای سیره و شرح حال بطور مشروح آمده است.اگر کسی اشکال کند که:چرا مردم در بارۀ امیر مؤمنان(علیه السلام)غلوّ کرده و به خاطر خبرهای غیبی که داده و درستی آن را مشاهده کرده اند نسبت به او ادّعای الوهیّت کرده اند و نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله)غلوّ نکرده و او را خدا ندانسته اند با آن که از خبرهای غیبی درست و راست خبر داده و آنان شنیدند و به یقین بر آنها آگاه شدند و آن حضرت به الوهیّت سزاوارتر بود چون اصلی که علی از او پیروی می کرد پیامبر(صلی الله علیه و آله)بود و معجزات او بزرگتر و خبرهای غیبی او بیشتر بود؟جواب می دهیم که:آنان که با پیامبر(صلی الله علیه و آله)همنشین و مصاحب بودند و معجزات او را دیدند و خبرهای غیبی صادق او را به عیان شنیدند از نظر رای و بردباری بیشتر و از نظر عقل برتر از آن جمعی بودند که علی(علیه السلام)را در آخر عمرش می دیدند و عقلهایشان ضعیف و فاسد بود مانند عبد اله بن سبا و یارانش زیرا ضعف بینش آنها به گونه ای بود که شهرت دارد.پس از افرادی مانند آنها شگفتی نیست که معجزات،آنان را سبک و خوار گرداند و معتقد شوند که جوهر الوهیت در صاحب آن معجزات حلول کرده است چون عقیده شان بر این بود که این کارها از بشر سر نمی زند مگر خدا در او حلول کرده باشد».محدّث ارموی گوید:سخن ابن ابی الحدید دنباله دارد طالبان به آن جا رجوع کنند،و علامّۀ مجلسی(ره)در نهم بحار باب معجزات سخن حضرت و خبرهای غیبی او(چاپ امین الضرب صفحه 594-593)این مطلب را نقل کرده و بر آنچه ما نقل کردیم فزونی دارد،پس هر گاه مطلب چنان باشد پس فرو رفتن در نقل این معجزات نظیر تحصیل حاصل و توضیح امری واضح و روشن می باشد پس سزاوارتر آن است که به اشاره بسنده کنیم بویژه در چنین کتابهای مختصری چنان که شارح(ابن میثم)(ره)بدان بسنده کرده است.

نقل کردیم کفایت می کند.

بحث دوّم در توضیح توانایی آن حضرت بر کارهای خارق العاده

اشاره

که ده نشانه از آن را یاد می کنیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه