- مقدمه مترجم 1
- قسمت اول 6
- 1ادبیات علی « ع » 6
- مرزهای خرد و بینش 6
- قسمت دوم 14
- وحدت وجودی 22
- قسمت اول 22
- قسمت دوم 31
- قسمت اول 40
- روش سخنوری علی ( ع ) 40
- قسمت دوم 48
- تساوی وجودی 57
- قسمت اول 57
- 2 علی « ع » نمایشگر عدالت جهانی 57
- قسمت دوم 65
- قسمت سوم 73
- قسمت چهارم 79
- محبت عمیق 87
- قسمت اول 97
- راستی حیات 97
- قسمت دوم 104
- قسمت اول 110
- خیر وجود و انقلاب حیات 110
- قسمت دوم 117
- قسمت سوم 124
- 3 علی « ع » در آغاز سخن 133
- پرستش آزادگان 138
- 4 پاره ای از نامه ها ، خطبه ها ، عهدها و وصایای علی « ع » 138
- سخنی با ابوذر 141
- اطمینان به دنیا 142
- درود بر تو ای پیامبر خدا 143
- بهترین و بدترین مردم 143
- استبداد و خودکامی عثمان 145
- من یکی از افراد شما هستم 146
- حق باطل شدنی نیست 147
- پست ترین شما بمقام والاترین شما باز می گردد 149
- خدا گذشته ها را می بخشد 150
- رشوه 151
- اگر پایدار نباشید 152
- با مردم از روی انصاف رفتار کنید 152
- آیا پیروزی را در سایه ظلم جستجو کنیم ؟ 153
- مردم در حقوق با یکدیگر برابرند 154
- بسوی اصحاب جمل 155
- از لانه ات بیرون بیا 156
- اتمام حجت 157
- من همراه آنان خواهم بود 159
- او خواست مغالطه کند 159
- با چه چیز پاسخ داده می شود ؟ 160
- در میان امواج کوه پیکر دریا 162
- آنان را با نیرنگ کشتند 162
- کسانی که با من جنگیدند 163
- سخن میگوئید اما لال هستید 164
- هرگز از دشمن انتقام نگیرید 165
- زمامداران ننگین 167
- زنان 167
- گشاده گلو 168
- خانه و خیمه ای باقی نمی ماند 168
- حرص توانگران 169
- بسوی حق 169
- خرما به « هجر » بردن 170
- از خدا بترس 171
- فریب دادن کودک 172
- گروهی را هلاک ساختی 172
- شگفتا 173
- بهای بیعت 174
- گناه و نیرنگ 174
- رشوه خواران 174
- دنیا و آخرت خود را به باد دادی 175
- از معاویه بر حذر باش 176
- بر تو سخت خواهم گرفت 176
- در خوشگذرانی غلطانی 176
- مردم نزد ما برابرند 177
- ای مرد مانندها . . . 178
- آیا ندانسته سخن میگوئید 180
- اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم 180
- شما را با فاسد ساختن خود اصلاح نمی کنم 181
- بنظر من باید صبر کرد 182
- از سرزنش شما خسته شدم 183
- بقای حکومت 184
- یک سفارش ارزنده 187
- صلح بهتر است 187
- خدایا پیروزی یافته را از ستمگری دور گردان 188
- خدایا میان ما و آنان را اصلاح کن 189
- با زبانهای آنان سخن گفت 189
- آنان را بر مردم حکومت دادند 190
- دو دسته 191
- پیشوایان دادگر 192
- اگر هفت اقلیم را به من بدهند . . . 193
- پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده 194
- بادهای تند آن را نمی جنباند 194
- نیرنگ بازان 196
- تو و برادر انسانت 197
- به سخنم گوش فرا دهید . . . 200
- من شما را میترسانم 203
- کجا هستند عمالقه ؟ 204
- کجاست عمار ؟ 205
- خودبینی ، تعصب ، ستمگری 206
- دنیا از پی شما پیچیده میشود 209
- قسمت اول 210
- قانون اساسی حکمرانان 210
- قسمت دوم 218
- حدود مالیات 226
- رشوه خواری در قضاوت 228
- بیخردان و تبهکاران 228
- مال مردم 230
- امانت 230
- با شمشیرم ترا می زنم 231
- حکمران و رشوه 232
- بال خود را فرود آور 234
- حکمران و تمایلات بیجا 234
- نادان را بیاموز 235
- اخلاق پاک 236
- حکمران خائن 236
- طمعکاران و تنگدستان 237
- قاضی نادان 238
- به رأی خود قضاوت میکند 239
- دانشمندشان منافق است 240
- اشتباه کاری میکنند 240
- خودداری 241
- بپرهیز 242
- خشنودی و خشم 242
- دوروئی و ستم 243
- خویشاوندان 244
- سرشت انسان 245
- اصناف مردم 246
- روزگار و مردم آن 246
- با هر بادی میروند 248
- بسا کوچکی که بر بزرگ پیروزی یافته است 249
- چراغ شبش ماه بود 249
- به روش مسیح 250
- آنچه نمی دانید مگوئید 251
- گفتارشان توأم با راستی است 252
- منافقان 254
- برای آنان همیشگی است 255
- به ترس و وحشت مبتلا می سازند 256
- عمر آنان طولانی تر بود 257
- وای بر خیابانهای آباد شما 258
- خدایا کوههای ما شکافته شده 259
- بدگوئی مردم 260
- امروز می گذرد و فردا فرا می رسد 261
- آه از دوری سفر 262
- طبیعت وجود 262
- ماه تابانی در آن به جریان انداخت 263
- خروش آب 264
- آفرینش شبکور 264
- آفرینش طاووس 266
- آفرینش مورچه 268
- آفرینش ملخ 269
- خدایا ، مرا بیامرز 270
- او را ببخشید 271
- ستمدیده 271
- چه دیدم ؟ 271
- گاوهای سه گانه 272
- 5 پاره ای از سخنان حکمت آمیز علی « ع » 274
- قسمت اول 274
- قسمت دوم 283
- قسمت سوم 291
- قسمت چهارم 299
حلقه ی بینی اش می کشم تا او را بسر چشمه حق وارد سازم اگر چه از آن کراهت داشته باشد
مال مردم
هنگامی که عبد الله بن زمعه که یکی از یاران علی « ع » بشمار می رفت ، در زمان خلافت حضرت نزد وی آمد و از او مالی درخواست کرد ، حضرت با این سخن زیبا به او پاسخ گفت :
این مال نه اختصاص به من دارد و نه اختصاص به تو چیده ی دستهای آنان [ 1 ] برای دهانهای دیگران نمی باشد
امانت
نامه ای است که امام « ع » آن را به اشعث بن قیس ، فرماندار آذربایجان نوشته است :
عمل تو غذا و خوراک نیست [ 2 ] ولی در گردن تو امانتی است . تو
[ 1 ] یعنی دستهای مردم .
[ 2 ] منظور از عمل ، حکمرانی و سرپرستی شئون مردم است .