انقلاب، اصلاح و احیای دینی، رفورم
سه واژه «انقلاب»، «اصلاح»، و «رفورم»، از جهت ایما و اذعان به عدم رضامندی از وضع موجود و اهتمام به تبدیل و تحول به وضع دیگر، مشترک اند، اما این سه واژه از جهات گوناگون با هم تفاوت هایی دارند؛ از جمله اینکه، انقلاب به «تحول دفعی و تند توده یی» اطلاق می شود اما در متن اصلاح و رفورم چنین ویژگی یی موجود نیست، کما اینکه میان اصلاح و رفورم نیز تفاوت هایی از لحاظ مبانی و روشگان وجود دارد.
واژه اصلاح مصدر باب اَفعال از ماده «صلح» است و معنا و کاربرد آن در حوزه های مختلف، متفاوت است. این واژه در محاورات اجتماعی به بهسازی و فساد زدایی در شئون اجتماعی اطلاق می شود. وقتی از اصلاح سخن می گوییم به طور ضمنی اعتراف می کنیم که یک سلسله کژی ها و کاستی هایی در جامعه رخ نموده است که برای دفع و رفع آنها باید اقدام شود.
در فرهنگ غربی، نوعا «اصلاح» با پسوند «دینی» به کار می رود و ایجاد تحول و تغییر در باورداشت ها و برداشت های دینی از آن مراد می شود؛ اما در فرهنگ و و متون و آثار اسلامی، اصلاح هرگز نمی تواند متوجه متن دین باشد چون ذات و اساس دین اصولاً فساد و کژی بر نمی تابد؛ هرچند ممکن است در عرصه فهم و معرفت دین و همچنین در افعالی که «فعل دینی» انگاشته می شود فساد راه یابد، که لاجرم نیازمند تصحیح و تهذیب است. بنابراین، اصلاح در جامعه اسلامی معطوف به تصحیح فکر
و فعل مسلمان است، نه تأویل دین و تغییر سنت و سیره کسانی که سیره و سخن آنان جزو منابع دین تلقی می شود.
رفورمیسم در غرب، بعد از رنسانس و اساساً در قلمرو دین بروز و ظهور کرد، لذا در غرب «اصلاح دینی» اصطلاح پذیرفته و جا افتاده یی است. مراد و مطلوب مدعیان از این تعبیر، ایجاد دگرگونی در فهم و تفسیر دین است. پس، در ادبیات غربی وقتی سخن از اصلاح و اصلاح طلبی به زبان می رانیم، ذهن ها متوجه «اصلاح دینی» می شود. «اصلاح دینی» هم درست به معنای اصلاح دین است __ یعنی دین مضافٌ الیه واژه اصلاح است و نه صفت واژه اصلاح __ و «اصلاح از نوع دینی» منظور نیست. منظور این نیست که به متن دین مراجعه کنیم و ببینیم دین چه چیزی را فساد و چه چیزی را صلاح می انگارد و به چه روش هایی صلاح را جایگزین فساد می کند تا ما نیز چنان کنیم؛ بلکه در تفکر غربی، اصلاح دینی درست به معنای اصلاح دین است. اصلاحی که مصب و موضوع آن خود دین است. مصداقی که در ذهنیت تاریخی غرب ثبت شده ظهور پروتستانتیسم است و پروتستانتیسم نوعی دستکاری دین رسمی، یعنی «مسیحیت غربی»، بوده است.
در فرهنگ و متون و آثار اسلامی به جای اصطلاح «اصلاح دینی»، «احیا گری دینی» به معنای «احیای تفکر دینی» و «تصحیح دینداری» مطرح و مصطلح است و معنی آن این است که ما از ساحت دین صلاح و اصلاح جامعه را طلب کنیم، چه در حوزه فکر و فهم و چه در حیطه عمل و فعل.
که در آن، هم مضمون و هم روش از متن دین استخراج و صید می شود و این تلقی مبتنی بر این پیشگمانه است که دین همواره راهنما و معیار درست اندیشیدن و صحیح رفتار کردن است، و ذات دین و متن دیانت هرگز دچار فساد و فتور نمی شود.
اکنون نیز دو تلقی کلان از اصلاحات و دو جریان مدعی اصلاح طلبی در جامعه ما مطرح است: یکی، اصلاح گرایی لیبرالی با الگو گیری از سنت های غربی و جریان دیگر، اصلاحگری دینی یا اصلاحگری بر مبنای دین و اصول انقلاب و در چارچوب قانون اساسی، که خود برگرفته از متن دین است. مشی و مدعای جریان دوم با آنچه در اصلاحات از منظر امیرالمؤمنین (ع) سراغ داریم شباهت تام دارد.