بانک جامع اشعار غدیرستان صفحه 245

صفحه 245

فدای محسن او صدهزار چون پسرم

تمام هستی خود را فروختم دیروز

که نذرآمدنش قد کعبه گل بخرم

دوباره زائر میخانه ی نجف شده ام

فتاد باردگر سوی صحن اوگذرم

بخاطر همه چیز ازخدام ممنونم

که یاعلیست نمازم دعای هرسحرم

بدون راه نجاتی به برکت مولا

خدا گواست در آماج کوهی ازخطرم

گه ولادت من باطنین یاحیدر

گره زده دل من را به صحن او پدرم

امام حضرت زهرا امیر ملک ولا

فدای اینهمه لطف و صفات چشم ترم

شبی که برلب من ذکر حیدری دادند

همین که گفتم علی حکم نوکری دادند

مهدی نظری

قاسم نعمتی

به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد

میان سینه ی او شعله های غم آمد

دخیل بست به دامان صاحب خانه

به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد

صدا زد ای که مرا میهمان خود کردی

بگیر روی مرا، لحظه کرم آمد

همین که دل نگران شد خدا اجابت کرد

صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد

قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس

شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد

میان خانه چه ها شد کسی نمی داند

فقط سلام ملک بود دم به دم آمد

سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز

زمان جلوه نمایی دلبرم آمد

میان صورت او هر چه نور منجلی است

همین بس است ز مدحش که نام او علی است

ز داغی لب ساقی خرابمان کردند

میان کوزه چهل شب شرابمان کردند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه