اهل بیت علیه‌السلام در آیه تطهیر صفحه 9

صفحه 9

جبر الهی عذر بدتر از گناه

بیهقی و دیگران روایت کرده‌اند: از عایشه درباره امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب - رضی الله عنه - سؤال شد. او پاسخ داد: میل نداشتم که درباره‌اش چیزی بگویم. او محبوب‌ترین مردمان نزد رسول خدا(ص) بود. دیدم که رسول‌خدا(ص) عبای خود را بر سر علی، فاطمه، حسن و حسین کشید و گفت: اینان اهل‌بیت من هستند. خدایا! پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را پاکیزه‌گردان.به او گفتند: پس چرا به جنگ او رفتی؟پاسخ داد: من پشیمان هستم. آن کار مقدر شده بود. [123] .ام المؤمنین با جبر الهی سرزنش را از خود دور می‌سازد و به گمان خود توانسته بدین وسیله خویشتن را تبرئه یا دست کم تا حد زیادی از گناه خویش‌بکاهد. بسیاری از افراد در مسائلی که نتوانسته‌اند برایش توجیه معقول و قابل قبولی دست و پا کنند، به جبر الهی استدلال نموده و بدین‌وسیله کار خود را به خداوند سبحان حواله داده و تهمت را مستقیماً به ذات حق متوجه ساخته‌اند.عقیده جبر از بقایای عقیده اهل کتاب است که کتاب‌های آنان بدان تصریح دارد. در تورات به صورت کاملاً آشکار و در تلمود و انجیل هم آمده‌است. [124] .خداوند سبحان این عقیده را از یهود حکایت کرده می‌فرماید:وَقالَتِ الْیَهُوْدُ یَدُ اللّهِ مَغْلُوْلَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوْا بِما قالُوْا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ [125] ؛یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، این گفتار دروغ است، دست آنها بسته شده به لعن خدا گرفتار گردیدند، بلکه دو دست خدا (دست قدرت و رحمت او) گشاده است و هرگونه بخواهد انفاق می‌کند.آن‌گاه این اعتقاد را از مشرکان هم حکایت می‌کند:سَیَقُوْلُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ مَا أَشْرَکْنا و لا آباؤنا وَلا حَرَّمْنا مِنْ شَی‌ء کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ؛ [126] .آنان که شرک آوردند خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست ما و پدران ما مشرک نمی‌شدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم (بدین گفتار جاهلانه جبریان) پیشینیان آنان تکذیب رسل کردند.پس از آن هم به رغم مبارزه جدی اسلام با این عقیده و تلاش‌های ستودنی، این دین جاودانی در جهت ریشه کن کردن آن از عقل و اندیشه انسان عرب که مغلوب اهل کتاب و متأثر از رسوبات شرک بود، هم‌چنان بر تفکر و اندیشه بسیاری از مردمانی که به اسلام گراییدند، حاکم ماند. امّا این کار ساده و آسان نبود. این عقیده به حیات خود ادامه داد و در موضع‌گیری‌ها و تصریحات، بسیاری از آنان آشکار گشت، حتی نزد کسانی هم که سهمی در حکومت و سلطنت داشتند و بلکه نزد بالاترین رده رهبری که زمام حکومت پس از رسول خدا(ص) را به دست گرفته بودند، ظهور یافت. به علاوه این عقیده در بسیاری از مواضع و سخنان خلفای پس از پیامبر(ص) به استثنای علی(ع) و آن‌گاه در سخنان معاویه، عایشه، خالد بن ولید، عمربن سعد، منصور و افراد بسیار دیگری آشکار شد که با مراجعه به متون تاریخی روشن می‌شود.این عقیده همان کلید جادویی بود که به وسیله آن رمزها باز و گنج‌ها گشوده و تمامی اعتراضات دفع و کلیه نقاط نفوذ بسته می‌شد. همین عقیده بود که عثمان، تمسک خویش به حکومت را توجیه کرد تا این که کشته شد. عایشه هم خروج خود را برای جنگ با امیرالمؤمنین علی(ع)، و معاویه در بیعت برای فرزند شراب‌خوار و فاجرش برای خلافت بدان احتجاج کرد. عمربن سعد هم برای کشتن امام حسین(ع) سرور جوانان اهل بهشت و ارتکاب فاجعه کربلا بدان استدلال کرد. خالد بن ولید هم در قتل مالک بن نویره و یاران مسلمانش بدان احتجاج نمود. همین عقیده بود که معاویه و منصور عباسی، بازداشتن مردمان از رسیدن به حقوق خود از بیت المال را بدان توجیه کردند. موارد فراوان دیگری هم هست که ما در این مختصر مجال برشمردن و تتبع آن را نداریم و با مراجعه به منابع موجود در پاورقی معلوم می‌شود. کار به همین جا ختم نشد، بلکه احادیث فراوانی هم در تأیید این عقیده و تأکید، ترویج و نشر آن از زبان پیامبر اکرم(ص) ساخته شد. با مراجعه به منابع، گوشه‌ای از آنچه بیان کردیم معلوم می‌شود. [127] .امیرالمؤمنین علی(ع) با این عقاید فاسد وارداتی مبارزه کرد و در مقابل آن ایستاد. خطبه‌ها و سخنان آن حضرت سرشار از مطالبی است که بر تباهی و فساد این عقیده دلالت می‌کند. شهرت این اقدام علی(ع) و این که او پرچم‌دار این مبارزه بود، ما را از بیان شواهد فراوان آن بی‌نیاز می‌گرداند.

نقد و بررسی

دلیل ضعیف

اشاره

از دو زاویه به دلیل ضعیف نگریسته می‌شود: 1. منشأ؛ 2. اثر. می‌کوشیم این دو زاویه را توضیح دهیم:1. ضعف دلیل از جهت منشأ: گاهی اوقات سبب ضعف دلیل، قصور و یا تقصیر استدلال کننده است و آن هنگامی است که وی در علم، کم مایه بوده و یا از محدودیت یا قصور در فهم و یا از تتبع اندک در مسائلی که نیاز به پژوهش و تتبع دارد رنج می‌برد. گاهی اوقات هم این ضعف ناشیاز سوء نیت و بدی طینت است و آن هنگامی است که می‌خواهد مخالفان فکری خود را به عنوان کسانی مطرح کند که به هر علف هرز و به هر آنچه که از تار عنکبوت سست‌تر است چنگ می‌زنند. از این جهت، از روی مکر و نیرنگ و بی‌انصافی و ستم پیشگی علیه آنان به دلایلی بیهوده و واهی استدلال می‌کند. ممکن است هدف وی از این استدلال و تعلیلی که برای مخالفان خود ردیف می‌کند این باشد که آنان را به چیزی ملتزم کند که بدان ملتزم نیستند و آن را نمی‌پذیرند و با اصول تفکرات و عقاید آنان تناسب ندارد.2. ضعف دلیل از جهت اثر: این ضعف هنگامی است که استدلال ضعیف و سخیف سبب می‌شود تا انسان غافل، اطمینان خویش را به پایه‌های علمی خود ازدست داده آن را به کناری نهد و به دنبال جایگزینی برای آن برآید. این‌جاست که به گمراهی و سرگردانی دچار می‌شود و آنان که در کمین او هستندبه عنوان نجات دهنده و رهایی بخش به سراغش آمده او را به تاریکی‌های خود وارد و در دریای ترّهات و نادانی‌های خویش غرق و با مطالب گمراه کننده و سخنان بی پایه او را نابود می‌سازند. او را دیگر راه رهایی از این منجلاب نباشد و نداند که چگونه و کی خویشتن را از آن خلاص‌کند.از این رو لازم است که دست به کار شده در جست و جوی حق و نابودی و رسوایی باطل برآید تا خداوند حق را با کلمات خود پایدار سازد.بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفُوْنَ؛ [128] .بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می‌گردانیم تا باطل را محو ونابود سازد. وای بر شما مردم جاهل که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متّصف می‌گردانید.در این جا به بیان نمونه‌هایی چند از استدلال‌های ضعیفی می‌پردازیم که دانشمندان آزاده ما به آنها توجه و التفاتی نکرده‌اند. چون هدف این ادله را می‌دانستند.

قرابت

بعضی دخول علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را در اهل‌بیت از جهت قرابت آنان با پیامبر (ص) و ارتباط نسبی با وی تعلیل کرده‌اند. آن گاه روایات‌پیشین را - که تصریح دارد اینان اهل‌بیت پیامبر(ص) و سبب نزول آیه‌تطهیرند - مؤید این استدلال خویش قرار داده‌اند. [129] در ردّ این استدلال‌می‌گوییم:1. اگر قرابت نسبی علت آن بود، می‌بایست پیامبر(ص) عمویش عباس را با آنان وارد می‌کرد؛ زیرا عمو از پسرعمو - که علی(ع) باشد نزدیک‌تر است. هم‌چنین عقیل و فرزندان عباس و جعفر هم در قرابت با علی(ع) در یک رتبه‌اند. پس چرا فقط علی(ع) را داخل کرد نه آنان را؟2. اگر قرابت نسبی معیار بود باید فاسقان و مشرکانی هم که به هاشم نسبت می‌برند، از اهل‌بیت باشند؟! در حالی که بعضی از ایشان تا زمان فتح مکه اسلام نیاورده بودند، مانند عتبه و معتب پسران ابولهب.

معاشرت

بعضی دخول علی(ع) در اهل کساء را به خاطر معاشرت وی با فاطمه دختر پیامبر(ص) و ملازمت و معاشرت با خود آن حضرت(ص) دانسته‌اند. [130] پاسخ استدلال وی این است:1. ما نمی‌دانیم که از کی صِرف معاشرت سبب استحقاق این نشان بزرگ گردیده که بالاترین آرزوها و نهایت بلندپروازی‌هاست.2. روایاتی که در فصل پیش آوردیم بر خروج زنان پیامبر(ص) تصریح دارد، با این که معاشرت آنان با پیامبر(ص) و حضور دائمی آنان در خانه‌اش چیزی است که احدی در آن تردید ندارد. از سوی دیگر در قرآن آمده:ونادی نُوْحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وأَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِیْنَ قالَ یا نُوْحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ؛ [131] .نوح به درگاه خدا عرض کرد: بار پروردگارا! فرزند من از اهل‌بیت من است و وعده تو هم حتمی است که تو قادرترین حکمفرمایانی، خدا به نوح خطاب کرد که فرزند تو هرگز از اهل تو نیست، او را عملی بسیار ناشایسته است.در حقیقت هدف از طرح ادعاهایی از قبیل: قرابت و معاشرت، برای بازداشتن انظار از حقیقت امتیاز این برگزیدگان بر دیگراندر فضایل و خصال نیک و در تمام خوبی‌ها و زیبایی هاست.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه