یک حرف از هزاران صفحه 163

صفحه 163

و در شعر دیگری می گوید :

لوْ أنّ الْمُرْتضی أبدی محلّهُ

لصار النّاسُ طُرّآ سُجّدآ لهُ

کفی فی فضْل موْلانا علیٌّ

وُقُوعُ الشّکّ فیه أنّهُ اللهُ

و مات الشّافعی و لیْس یدْری

علیٌّ ربُّهُ أمْ ربُّهُ الله(1)

«اگر مقام و منزلت علی(علیه السلام) آشکار می شد و مردم آن حضرت را می شناختند، همه در مقابلش به سجده می افتادند.

و در فضیلت مولایمان علی(علیه السلام) همین بس، که در مورد خدا بودن او شکّ وجود است.

و شافعی در حالی مُرد که ندانست و نفهمید که علی علیه السلام خدای اوست یا الله خدای اوست.»

سخن چهاردهم

عمر بن عبدالعزیز می گوید :

«پدرم فرماندار مدینه و از گویندگان توانا و سخن سرایان نیرومند بود و خطبه نماز را با کمال فصاحت و بلاغت ایراد می کرد، ولی از آن جا که طبق بخشنامه حکومت شام، ناچار بود در میان خطبه نماز، علی(علیه السلام) و خاندان او را لعن کند، هنگامی که سخن به این مرحله می رسید، ناگهان، در بیان خود دچار لکنت می شد و چهره او دگرگون می گشت و سلاست سخن را از دست می داد. من از پدرم علّت را پرسیدم، گفت: "اگر آنچه را که من از علی(علیه السلام) می دانم، دیگران نیز می دانستند، کسی از ما پیروی نمی کرد و من با توجّه به مقام منیع علی به او ناسزا می گویم؛ زیرا برای حفظ موقعیّت آل مروان ناچارم چنین کنم".»(2)


1- . مناقب مرتضوی (صالح کشفی حنفی)، ص 15.
2- . فروغ ولایت (سبحانی)، ص 35، به نقل از: شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج 13، ص 221.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه