روایت حضور (متون ادبی ویژه فاطمه زهرا(س)، مهدی موعود(عج) و شهیدان ) صفحه 32

صفحه 32

خمیده ای را گرفتم. بوی بهشت را بر پیچ زلفِ نگاهم حس کردم. دستی به نشانه نسیم سحر کشیدم و پیچیده در سبوی زمان، به دنبال قبری گم شده در بقیع گشتم، شاید در خلوتِ خویش، با اشک نامه ای، عشقْ تازه کنم.

سرمست از تلاوتِ آیه های نور به بالِ دعا پر کشیدم و پُر از بهانه دریا شدن، در کوچه های مدینه قدم زدم. اشک امانم نداد. بی اختیار نگریستم به این آیه: اِنّما یُرید اللّه لِیُذهِبَ عنکم الْرِجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ و یُطّهرکم تطهیرا.

بدر سپهر عشق...

بدر سپهر عشق...

سلام بر نسیم دلگشای صبح بطحا، از هر چیز غیر از خدا مُبرّا، لا اله الاّ اللّه، گل یاس بوستانِ طاها، حضرتِ زهرا.

سلام بر او که دو چشمش بسان آفتاب بود و رُخ منیرش، بدر سپهر عشق. عزیز و پاره تن رسول، اُمّ ابیها، اسوه عصمت و تقوا و در یک کلام، آیینه حلم و شکیبایی، الگوی زنانِ عالم در عشق و دین داری، زکیّه، فاطمه، عذرا، بتول، مطهره حورا و صدیقه کبرا.

بانوی آیینه و نور! حجم بی تابِ دلم را در فصل سوگِ تو به آتش کشیدم. بنگر که آشفته حالم و در هجر تو مرهمی نیست بر زخم بالم. بانوی من! تا صبح محشر مگذار با زخم هایم بنالم. چلّه نشین شمیم کوی تواَم. یک جرعه از عشق تو و نیم نگاهی ما را بس تا نور بپاشد بر دل ما.

هم سفر

هم سفر

در غُربت کبوترانه خویش، نگاهم به پرواز پرستویی است که عاشقانه ترین غزل ها را به سمت بقیع می سراید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه