روایت حضور (متون ادبی ویژه فاطمه زهرا(س)، مهدی موعود(عج) و شهیدان ) صفحه 74

صفحه 74

می آفریند و عالمی را در ملال فراق می سوزاند. ای که بالِ رحمتت بر سر ما سایه افکنده! چرا آشیانت از ما پنهان است؟ قسم به جان عزیزت که ما همه ره پویان راهِ توییم. تا کی در فراق تو با غم هجران بسازیم.

ای لطیف تر از بوی گل! بی تو نسیمِ سحرگاه بر ما نمی وزد. راه امید بسته شده و روزهامان چون شب، تاریک گشته. دیگر بر فراز کلبه هامان ماه نمی تابد. بیش از این مخواه که بر خرمنِ کاهِ عشقمان آتش ببارد. ای راهنمای هدایت! بی تو کی عقل به سیر الی اللّه می رسد. جلوه ای، تا که دلِ تیره ما منوّر گردد. قدمی، تا که بزمِ روحمان با وجود تو معطّر شود. بیا تا به تن رنجورمان تاب و توان برگردد.

ای دریای عنایت شیعه! هجرانِ تو ما را در به در کرده و صبر از کف ما ربوده است. به امید نگاهت، مسِ قلبمان را کیمیا می زنیم تا دیوانه تر گردیم. سرشک از دیده مان ببارد تا شاید ناله و فغان اثر بخشد، بلکه نخلِ امیدِ وصالت به ثمر بنشیند. از عشق تو شیدا شویم و چون مور به پای سلیمان افتیم تا شاید خورشیدِ جمالت را نظاره کنیم، تا شاید چشم های ما به دیدار تو روشن گردد.

یوسفِ کنعانی ما! تا کی در پرده غیبت نهانی و از دیده مان پنهان؟ گلِ عمرمان پژمرده و دیده هامان خون فشان گردید. بهارمان خزان شد، بال و پرمان در قفس شکست، ولی تو نیامدی.

ای کبریایی! همه منتظر به راهند، به امید دادخواهی تو و این که از در درآیی و به جهان پُر از آشوب و فتنه، از سرِ صفا، صلایی بزنی و بگویی که فلاح این جاست.

از کجا باید سراغ تو را بگیرم

از کجا باید سراغ تو را بگیرم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه