روایت حضور (متون ادبی ویژه فاطمه زهرا(س)، مهدی موعود(عج) و شهیدان ) صفحه 84

صفحه 84

می دهد، این قلعه دود اندود انتظار را بگشاید.

در عصر یخ بندان دل ها، در دنیای آهن و آدم و ماشین؛ در انتظار آمدنت، به احترام زانو زده ام. تو را دلارام! می خوانم با دهانی چون آتشفشان و در روشنای چشمه اضداد. در تنهایی، با دلی پُر از فریاد، در زمان دشنه و لبخند، در خلسه بی کسی، تو را صدا می زنم.

بیا و این سکوتِ سخت را بشکن. بیا و بر دلِ شکسته ما مرهمی باش. ای مهدی! هر شب بی تو بر چینه های شب کمند انداختم، بالین فراهم ساختم و خون نامه ام را بر صخره های باران زده دل نوشتم، به امید این که شاید فردا برگردی و با نخستین فریاد رعدآسا بنویسی: «باران» و باز هم از پونه و پروانه و سیب و پرواز بگویی. در یک آدینه بارانی بیایی، قلبِ زمین بشکافد. دستی بر حجمِ مشوّش و توفان زده زمین بکشی و روحِ مرا که شبی کبوترِ هوایی تو بود، در بسیطِ چشم هایم به هم بریزی. بساطِ نور بگسترانی و در باورِ تنهایی من، با لهجه آفتابی بنویسی: اَلَیْسَ الصبحُ بِقریبٍ.

بر بلندای نور

بر بلندای نور

سلام بر غروبِ دلگیر جمعه. سلام بر دل های شکسته، سلام بر حنجره های فریادآلود از دردِ هجران، سلام بر دعای سمات، سلام بر او که بر بلندای نور در چشمه های یقین نشسته و از دریچه های نجات، هزار پنجره پرواز را به سوی اوج می گشاید. بر او که دجله داغ فراقش و فرات غمِ هجرش، در سینه های انتظار جاری است.

امام همه دل ها، مهدی جان! بیا که با آمدنت روزهامان سرشار امید گردد. چشم هامان به حقیقت و عدالت آشنا شود. دل هامان به یاد خدای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه