با دخترم زهرا سلام الله علیها صفحه 25

صفحه 25

آن گاه پدرت دستش را به پهلوی علی نهاد و فرمود: علی جان، این نهر از آنِ من و تو و دوستداران تو، پس از من است. (1)

اما کوثر مصادیق دیگری هم دارد :

مگر این که پدرت پیامبر بزرگ خداست، خیر کثیر نیست؟

مگر قرآنی که بر پدرت نازل شده و می شود، خیر کثیر نیست؟

مگر دانش بی کرانی که خداوند به پدرت داده است و می دهد، خیر کثیر نیست؟

مگر یاران وفاداری که چون علی دارد، خیر کثیر نیست؟

مگر این که روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده می شود، خیر کثیر نیست؟

مگر مقام والای شفاعت که خداوند روز قیامت به پدرت ارزانی می فرماید، خیر کثیر نیست؟ (2)

تمامی این ها که برشمردم، البته خیر کثیرند؛ اما دخترم، آن کافر بدکیش، در پی مرگ عبدالله، به پدرت طعنه زد و او را « ابتر» نامی د. پندار پوچ او چنان بود که نسل پدرت منقطع می شود و پس از مرگ او دیگر نام و یادی از او نمی ماند. پس بی تردید یکی دیگر از مصادیق خیر کثیر، نسلی است که از پیامبر باقی می ماند و فراوان می شود.

دخترم، به دلم افتاده است که یکی از برترین و والاترین مصادیق خیر کثیر تو هستی.

به دلم افتاده است که خداوند به وسیله ی تو، نسل پدرت را فزونی می بخشد. آری دخترم، کوثر تویی!

حادثه ی بزرگ بعثت

دخترم، هم سخنی با تو چقدر شیرین است. زبان خوش و مهربانِ تو، به من آرامش می بخشد. لذّت انس با تو، وحشت تنهایی را از من گرفته است. همدمی تو اوقات مرا خوش و شیرین کرده است؛ به طوری که من هرگز نه احساس تنهایی می کنم و نه به هیچ رو حاضرم خلوت انس با تو را به هم بزنم. با تو که مونس عزیز و همدم مهربان و شیرین سخن من هستی، روزگار شیرینی را می گذرانم. البته چه بسا تو دختر عزیز من، خیلی از این حرف را هم بدانی؛ ولی من با سخنانی که به تو می گویم و سخنانی که از تو می شنوم، آرام می شوم؛ دلشاد می گردم و از غم و ناراحتیم کاسته می شود.

برایت گفتم زنان قریش چگونه از من رنجیدند و کم کم از من دوری گزیدند. اما اتّفاق دیگری جرم مرا نزد آنان سنگین تر کرد. شاید گذشت زمان، رابطه ی سرد زنان قوم و قبیله ام را با من بهبود می بخشید؛ اما آن حادثه باعث شد تا آنان گناه ناکرده ی مرا بزرگتر ببینند و مرا تنهاتر بگذارند.

دخترم، آنان می پندارند گناه پدر تو بسیار بزرگتر از گناه من است. مدّتی است که همسرم آشکارا آیین پدران و پیشینیان قریش را مردود می داند.

او با شرک و بت پرستی که همه ی هستی این مردم است، در افتاده است؛


1- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قالَ: لَمّا نَزَلَ عَلی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله « إنّا أعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ » قالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ: ما هُوَ الْکَوْثَرُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: نَهَرٌ أکْرَمَنِی اللَّهُ بِهِ. قالَ عَلِیٌّ: إنَّ هَذَا النَّهَرَ شَرِیفٌ، فَانْعَتْهُ لَنا یا رَسُولَ اللّهِ. قالَ: نَعَمْ یَا عَلِیُّ. الْکَوْثَرُ نَهَرٌ یَجْرِی تَحْتَ عَرْشِ اللّهِ تَعالی؛ مَاوُهُ أشَدُّ بَیاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أحْلی مِنَ الْعَسَلِ وَ ألْیَنُ مِنَ الزُّبْدِ، وَ حَصَاهُ [ حَصْبَاوُهُ ] الزَّبَرْجَدُ وَ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ؛ حَشِیشُهُ الزَّعْفَرانُ، تُرابُهُ الْمِسْکُ الأذْفَرُ، قَوَاعِدُهُ تَحْتَ عَرْشِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ثُمَّ ضَرَبَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ فِی جَنْبِ عَلِیٍّ أمِیرِ الْمُوْمِنِینَ علیه السلام وَ قالَ: یَا عَلِیُّ، إنَّ هَذَا النَّهَرَ لِی وَ لَکَ وَ لِمُحِبِّیکَ مِنْ بَعْدِی. امالی مفید : 294 و امالی طوسی: 69؛ بحارالانوار:8 18 و :39 299 و نیز: تفسیر فرات: 609؛ بحارالانوار:8 27.
2- موارد برشمرده، برگرفته از تفاسیر است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه