جنة العاصمة صفحه 172

صفحه 172

ترجمه منقبت 02

یعنی فرمود- چون تزویج کرد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فاطمه را با علی علیهماالسلام فرمود هر که بر نکاح علی حاضر بوده باید به طعام او حاضر شود- منافقین خندیدند و گفتند اینهائی که در مجلس عقد حاضر بودند گروه بسیاری از مردمان بوده‌اند و محمّد طعامی می‌سازد که برای ده نفر کافی نیست و محمّد امروز رسوا می‌شود

این سخن به گوش پیغمبر رسید- پس دو عموی خود عباس و حمزه را طلبید و آنها را بر دَرِ خانه خود برپا داشت و به آنها فرمود ده نفر ده نفر مردمان را داخل کنند و علی علیه‌السلام را با عقیل به نزد خود خواند و دو برد یمانی را بر ایشان ازار کرد و فرمود تا برای اهل توحید یعنی مسلمانان آب ببرند و به علی علیه‌السلام فرمود ای برادر خدمت کردن تو به مسلمانان برتری دارد از اکرام کردن به ایشان- پس مردمان ده نفر ده نفر وارد می‌شدند و طعام می‌خوردند و بیرون می‌رفتند و تا سه روز مردمان را اطعام کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در این سه روز میان نماز ظهر و عصر و میان مغرب و نماز عشا جمع می‌فرمود پس عموی خود عباس را به نزد خود خواند و فرمود چنین می‌بینم که مردمان بیرون می‌روند و برنمی‌گردند

عباس گفت پسر برادرم در مدینه هیچ مؤمنی باقی نمانده که طعام نخورده باشد تا این اندازه که جمعی هم که مؤمن نبودند با ایشان داخل شدند که ما دوست نداشتیم آنها را منع کنیم تا ببینند منزلت بزرگ و درجه بلندی را که خدای تعالی به تو عطا فرموده

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود که آیا شماره کسانی که طعام خوردند میدانی- عباس گفت نمی‌دانم ولیکن اگر بخواهی شماره آنها را بدانی از عمویت حمزه سؤال کن

پس آن حضرت حمزه را خواست حمزه آمد در حالی که شمشیر خود را به زمین می‌کشید و هیچگاه برای یاری دین خدا آن را از خود جدا نمی‌کرد- چون آمد پیغمبر را خندان دید آن حضرت به او فرمود ای عمو چرا می‌بینم که مردمان بیرون می‌روند و برنمی‌گردند گفت به جهت گرامی بودن تست در نزد پروردگارت که همه آنها از طعام تو خوردند تا اندازه‌ای که هیچ موحّد و ملحدی نماند که طعام نخورده باشد

حضرت فرمود- که عدد آنهائی که طعام خوردند می‌دانی حمزه گفت این طعامی که این سه روز داده شد برای احدی کم نیامد و در این سه روز سه هزار مسلمان و سیصد نفر منافق از آن طعام خوردند پس پیغمبر چنان خنده‌ای کرد که دندانهای نواجد او ظاهر شد- و قدحهای بزرگی را طلبیدند و آنها را پر از طعام می‌کرد و عبدالله پسر زبیر و عبدالله پسر عُقْبه آنها را در خانه‌های بیوه زنان و اشخاص ناتوان و گدایان مردهای مسلمان و زنهای ایشان و مردهائی که با مسلمانان پیمان بسته بودند و مسلمان نبودند و زنهای آنها می‌بردند تا اندازه‌ای که باقی نماند در مدینه خانه و منزلی که از طعام آن حضرت در آن داخل نشده باشد صلی الله علیه و آله

پس پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود- آیا کسی در میان شما هست که اشخاص منافق را بشناسد مردمان جواب نگفتند

پس فرمود کجا است حذیفه پسر یمانی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه