جنة العاصمة صفحه 24

سیب نفع می‌دهد از خصلتهایی از سحر و جادو و سم و چشم بد و صرع و جن‌زدگی که عارض شود از اهل زمین و از غالب شدن بلغم و نیست چیزی که منفعتش سریع‌تر از آن باشد

و در کتاب محاسن برقی به سند خود از حضرت صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرمود کل التفاح فانه یطفی الحرارة و یبرّد الجوف و یذهب بالحمّی و فی حدیث آخر یذهب بالوباء

یعنی بخور سیب را برای اینکه حرارت را فرومی‌نشاند و اندرون را خنک می‌کند و تب را می‌برد و در حدیث دیگر وباء را می‌برد

در کتاب وسائل الشیعه از طب الائمه حسین بن بسطام از ابوبصیر روایت کرده که گفت سمعت الباقر علیه‌السّلام یقول اذا اردت اکل التفاح فشمّه ثم کله فانک اذا فعلت ذلک اخرج من جسدک کلّ داءٍ و غایلة و علّة و سکن ما یوجد من قبل الارواح کلّها

بیان مراد از ارواح در این حدیث جنّ و اخلاط چهارگانه بدن همه آنها است یا صفرا و سودای بخصوص زیرا که در اخبار اطلاق بر هر دو شده است و این اظهر است چنانچه مجلسی علیه‌الرحمة فرموده و فرموده است نیز که علّت آن این است که استیلاء جن غالباً از ضعف قلب و دماغ است و خوردن و بوئیدن سیب تقویت می‌کند هر دو را و دلیل بر اینکه مراد از ارواح جن است کلام ابن اثیر است در نهایة در حدیث ضمام که انّی اعالج هذه الارواح ارواح در اینجا کنایه از جنّ است و آنها را ارواح گفتند برای اینکه دیده نمی‌شوند

الحاصل ظاهر معنای حدیث اینست که ابوبصیر گفت شنیدم از حضرت باقر علیه‌السلام که فرمود هر وقت خواستید سیب را بخورید اول آن را بو کن و بعد بخور چون این کار را کردی بیرون می‌رود از جسد تو هر درد و شدت و علتی که باشد و ساکن می‌کند آنچه را که از قبل جن یا اخلاط چهارگانه باشد همه آنها را

در کافی و وسائل

مسنداً از حضرت صادق علیه‌السلام روایت کرده‌اند که راوی مقابل آن حضرت سیبهای سبزی را دید گفت به آن حضرت عرض کردم اتاکل من هذا والناس یکرهونه فقال وعکت فی لیلة هذه فبعثت فاتیت به فاکلته و هو یقلع الحمّی و یسکن الحراق

یعنی گفتم آیا می‌خوری از این سیبهای سبز و حال آنکه مردمان کراهت دارند از خوردن آن فرمود در این شب تب کرده بودم فرستادم اینها را برایم آوردند و خوردم تب را می‌برد و سوزش را ساکن می‌کند

و در کتاب محاسن برقی

به اسناد خود از درست بن ابی‌منصور روایت کرده که گفت مفضل بن عمر مرا فرستاد به سوی ابی‌عبدالله علیه‌السلام با هدیه‌هائی در بهار روزی که در مقابل آن حضرت طبقی بود از سیب سبز یعنی نرسیده به خدا سوگند که نتوانستم صبر کنم تا اینکه گفتم جعلت فداک