جنة العاصمة صفحه 254

صفحه 254

مگر اینکه در منزل او آمد و حق خود را به یاد آنها آورد و آنها را به یاری خود دعوت کرد اجابت دعوت او را نکردند مگر چهل و چهار نفر پس آنها را امر فرمود که چون صبح شود سرهای خود را بتراشند و سلاحهای خود را بردارند برای بیعت کردن با او به مردن بیرون آیند چون صبح شد احدی از آنها به عهد خود وفا نکرد مگر چهار نفر از ایشان پس به سلمان گفتم که آن چهار نفر کیانند گفت من بودم و ابوذر و مقداد و زبیر بن العوّام باز چون شب شد علی علیه‌السلام به نزدشان آمد و آنها را سوگند داد گفتند صبح خواهیم آمد چون صبح شد احدی نیامد غیر از ما باز علی شب سوّم را به نزد آنها رفت غیر از ما کسی نیامد چون علی عذر آوردن و بی‌وفائی آنها را دید ملازم خانه خود شد و به جمع کردن قرآن پرداخت و از خانه بیرون نیامد تا قرآن را جمع‌آوری کرد که آن متفرق بود روی چوبها و کتفها و پاره‌ها پس همه آنها را جمع کرد و به دست خود نوشت تنزیل و تاویل آن و ناسخ و منسوخ از آن را- ابوبکر به طلب آن حضرت فرستاد که بیرون بیا و بیعت کن آن حضرت برای او پیغام داد که من به جمع کردن قرآن مشغولم و سوگند یاد کرده‌ام بر خود که تا قرآن را جمع نکنم رداء به دوش نگیرم مگر برای نماز- چند روزی را سکوت کردند تا آن حضرت همه قرآن را جمع کرد در یک جامه‌ای و آن را مهر زد و بیرون آمد به سوی مردمان که همه آنها با ابوبکر جمع بودند در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله پس علی به صدای بلند صدا زد و فرمود ای گروه مردمان من از زمانی که پیغمبر از دنیا رفته به غسل دادن او مشغول بودم و پس از آن به جمع کردن قرآن پرداختم تا اینکه همه آن را جمع کردم و در این جامه جای دادم فرو نفرستاده است خدا بر رسول خود آیه‌ای از آن را مگر آنکه آن را جمع کرده‌ام و نیست آیه‌ای از آن مگر اینکه رسول خدا برای من خواند و تاویل آن را به من تعلیم داد

پس علی علیه‌السلام فرمود تا اینکه فردا نگوئید ما از این غافل بودیم بعد از آن فرمود به ایشان که نگوئید روز قیامت که من شما را به یاری خود دعوت نکردم و حق خود را به یاد شما نیاوردم و شما را به کتاب خدا از فاتحه تا خاتمه دعوت نکردم- عمر گفت ما به آنچه از قرآن در دست داریم از قرآن تو بی‌نیازیم و احتیاجی نداریم که تو ما را به آن دعوت کنی پس علی داخل خانه خود شد

گفتگوی عمر با ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی و فرستادن آنها به طلب علی برای اخذ بیعت

پس عمر به ابی‌بکر گفت بفرست به طلب علی باید بیعت کند که اگر بیعت نکند ما در هیچ چیزی ایمن از او نیستیم و اگر بیعت کند ایمن خواهیم بود- ابوبکر به طلب آن حضرت فرستاد که اجابت کن خلیفه رسول خدا را چون فرستاده او این پیغام را به علی علیه‌السلام رسانید به فرستاده او گفت سبحان‌اللّه چقدر شتاب کردید به دروغ بستن شما بر رسول خدا او می‌داند و آنهائی هم که در اطراف او هستند می‌دانند که خدا و رسولش غیر از من کسی را خلیفه قرار ندادند فرستاده رفت و به او خبر داد آنچه را که حضرت فرمود ابوبکر گفت برگرد و به او بگو اجابت کن امیرالمؤمنین ابوبکر را آمد و به آن حضرت خبر داد آنچه را که ابوبکر گفته بود علی علیه‌السلام فرمود سبحان‌اللّه به ذات خدا سوگند که هنوز طول نکشیده

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه