جنة العاصمة صفحه 315

صفحه 315

الساغب به معنای گرسنه است مانند سَغبان و آن سَغَبَ است مانند لَقَبَ- لَبان: بانَ الامر به معنای ظَهَرَ و وَضَحَ- بمعجزین به معنای فوت شوندگان از باب اعجزه الشی‌ء ای فاته- هَلُمَّ: اسم فعل است به معنای تعال یعنی بیا گفته که اصل آن هاء تنبیه است و لُمَّ امر است از لُمَّ اللّه شَعثه یعنی جمع الله و ضمّه و الف هاء حذف شده برای کثرت استعمال- و گفته شده است اصل آن هل امَّ به معنای قَصَدَ است حرکت لام حرکت همزه است که به آن نقل شده و همزه ساقط شده و آن یک کلمه شده و برای خواندن استعمال شده و اهل حجاز به این کلمه ندا می‌کنند بر یک لفظ برای مذکر و مؤنث و مفرد و جمع و در لغت اهل نجد ضمیرها به آن ملحق می‌شود و مطابقه می‌کند چنانچه گفته می‌شود هلمَّا و هلمّوا و هلمّی و هلمنَ و در لازم استعمال می‌شود مثل هلّم الینا یعنی بیا به سوی ما و در متعدی هم استعمال می‌شود مثل هُلَّم شهداءَکم یعنی حاضر کنید گواهان خود را اینست خلاصه آنچه در مصباح گفته و از کشف‌الغمّه نقل شده اَلا هَلُمنَّ فاسْمعنَ وَ ما عِشتُنَّ اَراکنَّ الدّهر عجباً بنابراین نسخه هلمنّ جمع مؤنث است و خطاب به زنها است و در بعضی از نسخه‌ها به صیغه مفرد است مثل سایر نسخه‌ها

فاسمع: در مصباح است سمعته و سمعت له و تسمّعت واستمعت و همه اینها متعدی بنفس و حرف هر دو می‌شود به یک معنی واستمع به قصد استعمال می‌شود و سماع به قصد و بدون قصد هر دو استعمال می‌شود

فما بالهم: بال به معنای شأن و حال است یعنی چگونه است حال شما

واحتنکوا: در صحاح است و احتنک الجراد الارض یعنی خورد ملخ آنچه را که در زمین است و قول خدای تعالی که از ابلیس حکایت کرده لاحتنکنّ ذریّته یعنی استیلاء پیدا می‌کنم البته بر ایشان

المولی: برای آن معنی‌هائی است مالک و صاحب و همسایه و ولی و ناصر و محبّ و جلیس و غیر اینها و در اینجا به مقتضی مقام مراد زمامداری است- عشیر: بر وزن امیر نزدیک و رفیق را می‌گویند و در اینجا مراد صَدیق و رفیق است

وجوه اعراب سخنان آن حضرت

قولها: لَردَّهَمُ الَیْها وَ حَمَلَهُمْ عَلَیها: ضمیر مجرور راجع به راه و طریق است و در دوم به سوی حجّت است و سخن در این هنگام به طریق لف و نشر است و ممکن است که هر دو ضمیر راجع به محجه باشد در این صورت فقره ثانیه تاکید است برای فقره اولی- و جواب شرط ثانی به قرینه مقام حذف شده یا آنکه دو فقره جواب دو شرط است با هم لفظا و معناً

لاعتلقه: ضمیر فاعل راجع به ابی‌الحسن علیه‌السلام است و ضمیر مفعول راجع به زمام است و احتمال دارد که برعکس باشد- لساربهم: باء برای تعدیه است یعنی لَسَیّرَهَمُ

لا یَکْلم خشاشه: خشاش مرفوع است بر فاعلیّت و مفعول محذوف است ای موضعه مِنْ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه