بانک جامع حضرت زهرا سلام الله علیها صفحه 2083

صفحه 2083

برخی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله از سخنان آن حضرت در مورد فاطمه علیهاالسلام که اختیارش در دست پروردگار می باشد ، چنین دریافتند که شاید نظر پیامبر صلی الله علیه و آله به علی باشد ، و علت این که علی دست به این کار نزده ممکن است فقر و تنگدستی بوده باشد .

از این رو ابوبکر به نزد سعد بن معاذ رفته و اظهار داشت آیا دوست دارید تا به نزد علی رفته و از او در خواست کنیم تا از فاطمه علیهاالسلام خواستگاری کند و اگر چنان چه دستش خالی بود او را کمک کنیم ؟ با اظهار موافقت سعد و استقبال از این پیشنهاد هر سه به سراغ علی رفته و او را در باغ یکی از انصار در حال کشیدن آب از چاه یافتند .

چون نگاه علی علیه السلام به آن ها افتاد از روی تعجب پرسید : خبر تازه ای هست ؟ برای چه به این جا آمده اید ؟ ابوبکر گفت : ای ابوالحسن هیچ خصلت خوبی نیست مگر آن که در تو بوده باشد و جایگاه خودت را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بهتر از ما می دانی ؟ مقصود ما از آمدن به سوی تو این است که می بینیم اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری دخت پیامبر صلی الله علیه آله خدمت آن حضرت رفته اند ، اما پاسخ رد شنیده اند و می گوید اختیار فاطمه علیهاالسلام در دست خدایش می باشد . علی جان چرا به نزد او نمی روی و فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری نمی کنی امید این است که خداوند فاطمه علیهاالسلام را برای تو نگه داشته باشد .

گوید : چشمان علی پر از اشک شد و فرمود : ای ابوبکر مرا به یاد چیزی انداختی که تا کنون در فکر آن نبودم ؛ بخدا قسم ، من فاطمه علیهاالسلام را می خواهم و من کسی نیستم که از مثل فاطمه دخت پیامبر صرف نظر کنم و هیچ چیز جز تنگدستی تا کنون مانع این کار نشده و آن گاه دست از کشیدن آب برداشته ، به طرف خانه پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت کرد .

خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام

علی به طرف حجره ام سلمه که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن روز در آن جا بود رفته ، درب را کوبید . پیامبر صلی الله علیه و آله به ام سلمه فرمود : علی علیه السلام آمده است ، درب را باز کن تا وارد شود . امام علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد گشته و پس از سلام به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله در حالیکه سر خود را به پایین انداخته بود ، لحظاتی نشست و همانند کسی که برای کاری آمده ولی شرم از اظهار آن را دارد ، به زمین خیره شده چیزی نمی گوید .

ام سلمه گوید : پیامبر صلی الله علیه و آله دانست که در قلب علی علیه السلام چه گذشته و چه می گذرد . از این رو فرمود : ای ابوالحسن گویا می بینم برای کاری آمده ای ! هر چه می خواهی بگو که برایت انجام خواهم داد .

علی علیه السلام فرمود : پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا ، تو خود بهتر می دانی که خودت مرا از عمویت ابو طالب و از خانه فاطمه بنت اسد گرفتی در حالی که من کودکی بیش نبودم ، مرا به غذای روحیت تغذیه کردی و به آدابت تاءدیب نمودی و در نزد من از نظر شفقت و مهربانی از پدر و مادرم برتر بودی ، خداوند مرا بر دست تو هدایت فرمود . . . اینک دوست دارم حال که خداوند بازوی مرا به وسیله تو محکم گردانیده ، خانه و زندگی و همسری داشته باشم که در کنارش آرامش داشته باشم .

و من بدین جهت این جا آمده ام تا فاطمه علیهاالسلام را از تو خواستگاری کنم . آیا او را به من تزویج می کنی ؟ ام سلمه گوید : دیدم که چهره پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار شادمان گشته و تبسمی در چهره علی کرد . . . (21)

شیخ طوسی در امالی از علی علیه السلام روایت کرده وقتی که خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله سابقه و قرابت و خویشی خود را گفتم حضرت فرمود ، یا علی ؛ راست گفتی ، تو برتر از آن هستی که ذکر شود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه