آئینه عفاف صفحه 21

صفحه 21

از آن رو خوانده احمد نور چشم و چشمه ی نورش

که پیش از آفرینش نور بود آن چشم بینا را

نقاب افکند بر چهرش فلک چون دید این کوکب

برد از جلوه رونق آفتاب عالم آرا را

پیمبر داشتی مهرش به اوصافی که در چهرش

تعالی الله عیان دیدی جمال حق تعالی را

سزاوار است گر مرگ کنیزش را کنیز آید

و یا بهر غلامش گر غلام آرد مسیحا را

صدف

عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گیتی عرض است و این گهر جوهر اوست

در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق

احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه