آئینه عفاف صفحه 432

صفحه 432

محمدعلی مردانی

آشیان فاطمه

عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه

پر گرفت از آشیان مرغ روان فاطمه

گر بسوزد عالمی از این مصیبت نی عجب

سوخته یکسر ز آتش کین آشیان فاطمه

وامصیبت بعد مرگ احمد ختمی مآب

دادن جان بود هر دم آرمان فاطمه

آه از آن ساعت که دشمن بهر آزار علی

کرد از راه ستم آزرده جان فاطمه

آسمان شد نیلگون چون دید نیلی روی او

خرد شد از ضربت در استخوان فاطمه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه