آئینه عفاف صفحه 459

صفحه 459

شب هر جمعه آئی بر مزارم

به خاطر آوری احوال زارم

به جای من پسر عم تا توانی

بکن با کودکانم مهربانی

که بعد از مرگ من دایم فکارند

یتیمند و به سر مادر ندارند

اختر من

بعد مرگ پدر از شدت غم خیر نسا

داشت این ناله ی جانسوز بهر صبح و مسا

تا ز مرگ تو سیه کرد فلک معجر من

شد جهان یکسره تاریک به چشم تر من

در بر خلق جهان عزت من گشت تمام

رفت تا سایه ات ای جان پدر از سر من

کاش می بود کنون مادرم اما چه کنم

رفته پیش از تو از این دار فنا مادر من

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه