آئینه عفاف صفحه 93

صفحه 93

سید محمد حسین «شهریار»

راز شب

ماه آن شب خموش و سرگردان

روی صحرا و دشت می تابید

نور غمرنگ و خون پرور ماه

همه جا را نموده بود سپید

دانه دانه ستاره بر رخ چرخ

همچو اشک یتیم می لرزید

خواب گسترده بود خاموشی

بر جهان پرده ی فراموشی

مرغ شب آرمیده بود آرام

چشم ایام رفته بود به خواب

سایه ی نخلها به چهره ی نور

از سیاهی کشیده بود حجاب

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه