فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت صفحه 397

صفحه 397

ابوبکر پاسخ داد: گواهانت را بر این سخن بیاور تا در آنچه صورت گرفته است دگرباره تصمیم بگیرم و حکم مصادره را باطل اعلان کنم.

پس از این سخن «ام ایمن» آمد و گفت: ای «ابوبکر»! من پیش از آنکه سخن پیامبر را در مورد خویشتن یادآوری کنم و دیدگاه شما را در مورد آن نشنوم، گواهی نخواهم داد. آنگاه افزود: «ابوبکر»! تو را به خدای سوگند که آیا این سخن پیامبر در مورد مرا شنیده ای و می دانی که فرمود: «ام ایمن بانویی از بانوان بهشت است؟»

«ابوبکر» پاسخ داد: چرا، می دانم درست است.

«ام ایمن» گفت: اینک من گواهی می دهم که خدای جهان آفرین به پیامبر خویش وحی فرمود که: فات ذالقربی حقه... و پیامبر نیز در انجام فرمان خدا، فاطمه علیهاالسلام را خواست و فدک را به دستور خدا به او بخشید.

پس از او امیر مومنان نیز نزد «ابوبکر» آمد و همینگونه گواهی داد:

از این رو «ابوبکر» بناگزیر نامه نوشت و با لغو حکم مصادره، فدک را به فاطمه علیهاالسلام بازگردانید و نامه را به آن حضرت داد.

هنوز «فاطمه» از نزد ابوبکر نرفته بود که «عمر» وارد شد و با دیدن نامه، از «ابوبکر» پرسید که چه نوشته است؟

«ابوبکر» پاسخ داد: «فاطمه» بر این مطلب پای می فشارد که «فدک» ار آن اوست و پیامبر آن را به دستور خدا به او بخشیده است. «علی» و «ام ایمن» نیز بر خواسته ی او گواهی کرده اند و من بناگزیر نامه ای در حقانیت موضع او نوشته و به او داده ام.

«عمر» گام به پیش نهاد و نامه را برگرفت و در برابر دیدگان همه به نامه ی خلیفه آب دهان افکند و آن را پاره پاره کرد. (1) .

«ابوبکر» به او چیزی نگفت و دخت فرزانه ی پیامبر با حالت گریه از آنجا خارج شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه