- مقدمه 1
- سلام بر سؤلهای بزرگ ! 2
- دختری در جستجوی پدر 6
- دین را با آتش حفظ میکنم ! 8
- این خانه را ترک کنید 11
- هرگز حرف بدون سند نزنید 13
- خلیفه چهارم مرا بشناسید 16
- من چنین و چنان خواهم کرد 17
- قرار نبود که تو دروغگو شوی ! 19
- ای کاش آن دستور را نمیدادم ! 23
- وقتی دخترم را میبینم 26
- ای خلیفه نفرین شده 30
- چرا یقه آن بیحیا را نمیگیری ! 32
- سکوت تو چقدر قیمت دارد؟ 39
- مردمی که رنگ عوض کردند 41
- کوچه و بازار را پر از آدم کنید 44
- چرا سنگ در دست خود گرفتهاید ! 46
- در جستجوی حقیقت آمدهام 50
- نمیگذارم کفر و بتپرستی برگردد 54
- مدال غیرت عربی را به چه کسی بدهم؟ 56
- آفرین بر این قانون تو 60
- چوب درخت عرعر را ببین ! 64
- من این حرف را سه بار گفتهام 67
- تابوتی برای دل مهتاب 69
- انتخاب اسم فقط با هماهنگی حکومت 72
- امروز درِ خانه خود را میبندم 78
- آیا دوست داری حدیث شناس شوی؟ 80
- به دنبال دوستان خود هستی 84
- منابع تحقیق 94
- اشاره 112
- نویسنده، کتب، ناشر 112
- سامانه پیامکوتاه 30004569 113
- رمان مذهبی 114
- کتب نویسنده 114
- کتب فارسی 114
- آموزههای دینی 117
- کتب عربی 119
- نشر وثوق 120
- خرید کتابهای فارسی نویسنده 121
- همراه: 39 58 252 0912 121
- سامانه پیام کوتاه نشر وثوق 30004657735700 121
- تلفکس: 700 35 77-0253 121
مقدمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ
آن شب، سؤل مهمّی را از من پرسیدی، سؤلی که مرا به فکر واداشت. تو رو به من کردی و گفتی: بهترین سرمایهای که خدا به تو داده است، چیست؟ من میخواهم همان را از خدا طلب کنم.
نمیدانم سکوت من چقدر طول کشید، به من نگاه میکردی، در فکر بودم. من باید حقیقت را به تو میگفتم، این شرط رفاقت بود.
جواب را یافتم، سرم را بالا گرفتم و گفتم: «عشق فاطمه(س)، بهترین سرمایه من است. خدا هر چه را از من میخواهد بگیرد، بگیرد، امّا این عشق را هرگز از من نگیرد!».
چند شب از رفتن تو گذشت، خبردار شدم که عدّهای در مورد شهادت فاطمه(س) سؤلهایی را مطرح کردهاند و اینگونه خواستهاند شهادت آن حضرت را انکار کنند.
قلم را در دست گرفتم، میخواستم از مظلومیّت فاطمه(س) دفاع کنم، باید مطالعه و تحقیق میکردم، باید مینوشتم، آری! همان سرمایهای که خدا در قلبم قرار داده بود، راه را برایم آسان نمود و به راستی چه شکوهی دارد این نوشتن برای فاطمه(س)!
مهدی خُدّامیان آرانی
دی ماه 1390