- مقدمه 1
- سلام بر سؤلهای بزرگ ! 2
- دختری در جستجوی پدر 6
- دین را با آتش حفظ میکنم ! 8
- این خانه را ترک کنید 11
- هرگز حرف بدون سند نزنید 13
- خلیفه چهارم مرا بشناسید 16
- من چنین و چنان خواهم کرد 17
- قرار نبود که تو دروغگو شوی ! 19
- ای کاش آن دستور را نمیدادم ! 23
- وقتی دخترم را میبینم 26
- ای خلیفه نفرین شده 30
- چرا یقه آن بیحیا را نمیگیری ! 32
- سکوت تو چقدر قیمت دارد؟ 39
- مردمی که رنگ عوض کردند 41
- کوچه و بازار را پر از آدم کنید 44
- چرا سنگ در دست خود گرفتهاید ! 46
- در جستجوی حقیقت آمدهام 50
- نمیگذارم کفر و بتپرستی برگردد 54
- مدال غیرت عربی را به چه کسی بدهم؟ 56
- آفرین بر این قانون تو 60
- چوب درخت عرعر را ببین ! 64
- من این حرف را سه بار گفتهام 67
- تابوتی برای دل مهتاب 69
- انتخاب اسم فقط با هماهنگی حکومت 72
- امروز درِ خانه خود را میبندم 78
- آیا دوست داری حدیث شناس شوی؟ 80
- به دنبال دوستان خود هستی 84
- منابع تحقیق 94
- نویسنده، کتب، ناشر 112
- اشاره 112
- سامانه پیامکوتاه 30004569 113
- کتب فارسی 114
- رمان مذهبی 114
- کتب نویسنده 114
- آموزههای دینی 117
- کتب عربی 119
- نشر وثوق 120
- سامانه پیام کوتاه نشر وثوق 30004657735700 121
- تلفکس: 700 35 77-0253 121
- همراه: 39 58 252 0912 121
- خرید کتابهای فارسی نویسنده 121
* * *
در کتاب علامه اندُلسی چنین میخوانم: «مردم با ابوبکر بیعت کردند، امّا علی از بیعت کردن با ابوبکر خوداری کرد به خانهاش رفت. یک روز، عُمَر علی را دید و به او گفت: چرا از خانه بیرون نمیآیی و با ابوبکر بیعت نمیکنی؟ علی گفت: من قسم خوردهام تا زمانی که قرآن را به صورت کامل جمع آوری نکردهام، جز برای نماز، از خانهام خارج نشوم... مدّتی گذشت، به عُمَر خبر رسید که یکی از یاران علی به خانه علی میرود. اینجا بود که عُمَر نزد فاطمه آمد و گفت: ای دختر پیامبر! ما به تو و پدر تو احترام میگذاریم. به من خبر رسیده است که یاران علی در خانه تو جمع میشوند، به خدا قسم اگر آنان یک بار دیگر به اینجا بیایند، من چنین و چنان خواهم کرد».24
من با خود میگویم که عُمَر تصمیم داشت چه کاری انجام بدهد؟ چرا علامه اندلسی، سخن عُمَر را آشکارا بیان نمیکند، چرا فقط کلمه «چنین و چنان» را آورده است؟
آیا علامه اندُلسی اینگونه میخواهد مظلومیّت فاطمه(س) را رقم بزند؟ چرا او مثل بسیاری از نویسندگان اهلسنّت، تلاش میکند همه حقیقت را نگوید؟
به هر حال، از سخن علامه اندُلسی میتوان فهمید که عُمَر فاطمه(س) را تهدید کرده است.25
قرار نبود که تو دروغگو شوی !
برادر سُنّی! من سخن تو را خواندم، سعی کردم زود در مورد آن قضاوت نکنم. به من یاد دادهاند که سخنهای مختلف را بشنوم و بهترین آن را انتخاب کنم، من عهد کردم که هرگز با تعصّب با سخن تو برخورد نکنم.
راستش را بخواهی اوّل خیال میکردم که تو میخواهی با دروغگویی، مبارزه کنی، تا اینجا با تو موافق هستم و خوشحالم که تو آرمانی چنین زیبا داشته باشی! آری! هیچ چیز برای یک جامعه بدتر از دروغ نیست. تو گفتی که بعد وفات پیامبر، همه چیز در صلح و صفا بوده است، برای فاطمه(س) هیچ حادثهای روی نداده است و کسی به خانه او هجوم نبرده است.
اکنون از تو میپرسم چرا شش نفر از دانشمندان بزرگ شما به ماجرای هجوم به خانه فاطمه(س) اشاره کردهاند؟
من نام آنها را بار دیگر ذکر میکنم و سال وفات آنها را میگویم تا بدانی به بیش از هزار سال قبل باز میگردد: