رنج‌های زهرا علیهاالسلام صفحه 551

صفحه 551

اسد بماند، و چون مدّت مذکور به پایان رسید، عمار بن یاسر را به نزد خدیجه فرستاد تا به او بگوید: «خدیجه! گمان مبر که دوری من از تو... پس چون شب فرارسید، در را فراز کن...

خدیجه گفت: به تنهایی عادت کرده بودم. شب که می‌شد، سرم را می‌پوشاندم و پرده‌ای می‌انداختم و در را می‌بستم... پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمد، در زد.، گفتم: کیست که حلقه‌ای را می‌زند که جز محمّد نمی‌زند؟

پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله با کلام رسا و سخن شیرینش گفت: خدیجه! در را باز کن. محمد هستم.

خدیجه گفت: شاد و مسرور از آمدن پیامبر، برخاستم و در را باز کردم...». [947] .


10- در حدیث اسلام عمر و رفتن وی به خانه خواهرش آمده که گفت: «غضبناک رفتم، در زدم... کسی گفت: کیست؟ چون خواهرم در را برایم باز کرد، گفتم: ای دشمن خودت...». سپس به این سخن که خود تعابیر فراوانی از این قبیل دارد، ادامه می‌دهد. [948] .

در کعبه

بدون تردید در این دوره کعبه دری داشته که آن را به موقع لزوم باز می‌کردند و می‌بستند. روایات زیر بر این مطلب دلالت دارد:


1- داستان ولادت علی علیه‌السلام در کعبه؛ پس از آنکه فاطمه بنت اسد از شکافی که در دیوار کعبه برایش باز شد، وارد خانه خدا شد، گفتند: «خواستیم در کعبه را
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه