- فاطمه(علیها السلام) از ولادت تا بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) 1
- بسم الله الرحمن الرحیم 1
- «اِذَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّةِ قَبَّلْتُ نَحْرَ فاطِمَةَ;(1) هنگامی که شوق بهشت در دلم پیدا می شود گلوی فاطمه را می بوسم». 2
- «اِنَّ اَوَّلَ شَخْص یَدْخُلُ عَلَیَّ الْجَنَّةَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد;(1) نخستین کسی که در بهشت بر من وارد می شود، فاطمه دختر محمد است». 3
- «لَو لَمْ یُخْلَقْ عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ لِفاطِمَةَ کُفْوٌ;(1) هرگاه علی آفریده نمی شد، کسی که لایق همسری فاطمه باشد وجود نداشت». 3
- کمالات فوق العاده فاطمه(علیها السلام) از یکسو، و انتسابش به شخص پیامبر از سوی دیگر، و شرافت خانوادگی او نیز از دیگر سوی; سبب شد که مردان زیادی از بزرگان یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خواستگاری او بیایند، اما همه جواب رد شنیدند. 4
- اکنون ببینیم مهریّه فاطمه چه بود؟ 4
- همیشه «مهریه» و «جهیزیه» و «تشریفات عروسی» سه مشکل بزرگ بر سر راه خانواده ها در مسأله ازدواج بوده است، مشکلاتی که گاهی تمام دوران حیات ازدواج را می پوشاند و آثار نکبت بارش تا پایان عمر دو همسر باقی می ماند. 4
- فضایل حضرت زهرا(علیها السلام) 5
- «ما زالَتْ بَعْدَ اَبِیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باکِیَةَ الْعَیْنِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ;(1) بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانی گریان و قلبی سوزان داشت». 5
- پیغمبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در این مراسمی که برای تشکیل خانواده ای بود که بخش مهمی از تاریخ اسلام را دگرگون ساخت و جانشینان معصوم پیامبر(علیه السلام) همگی از آن به وجود آمدند، آنچنان برنامه ای اجرا نمود که دشمنان را خشمگین و دوستان را سربلند و دورافتادگان را وادار به تفکّر نمود. 5
- ارزش انسان ها مسلّماً یکسان نیست، بعضی افراد از مقرّب ترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده ترین حیوانات پایین تر، و آنچه به این انسان ارزش می دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان علم و ایمان و تقوا و ملکات فاضله انسانی است. 6
- نخستین سنگ بنای وجود انسان، انعقاد نطفه اوست، چرا که به هر حال نطفه است که قسمت مهمی از ارزش های وجودی انسان را در بر دارد، و به همین دلیل در روایات اسلامی دستورهای زیادی وارد شده که این سنگ زیر بنا درست نهاده شود. 7
- محبّت و عشق، قوی ترین جاذبه در میان دو موجود است. 7
- می دانیم بالاترین مرحله قرب «فنا» است. 9
- با توجه به این که حبّ دنیا سرچشمه همه گناهان است، چنانکه در حدیث معروف نبوی آمده «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» و همه تجربیات و مشاهدات ما نیز نشان می دهد که تمام تجاوزها، جنایت ها، ظلمت ها، و ستم ها، دروغ ها، خیانت ها به خاطر همین دلبستگی شدید به مال، مقام و شهوت صورت می گیرد، روشن می شود که زهد و وارستگی پایه اصلی تقوا و پاکی و صلاح است. 9
- محبّت اولیای خداوند نسبت به افراد، یک محبّت ساده نیست، حتماً از عواملی سرچشمه می گیرد که مهم ترین آنها علم و ایمان و تقواست، علاقه فوق العاده پیامبر(صلی الله علیه وآله) به دخترش فاطمه زهرا، دلیلی است بر وجود این امتیازات بزرگ در این بانوی نمونه جهان. 10
- هنگامی که روح انسان قوی شود، و پرتوی از صفات الهی در جان او بیفتد، و به مقام قرب او نائل گردد، اراده اش به فرمان خدا در جهان تکوین اثر می گذارد و آنچه را او می خواهد همان می شود. 10
- ورود در بهشت، آن کانون عظیم رحمت الهی، دلیل روشنی بر سعادت یک انسان است، و اگر کسی پیش از همه وارد شود برترین فضیلت برای او اثبات می شود. 11
- هر نامی معمولا بیانگر چگونگی صاحب آن است، البته اگر نامگذاری بوسیله شخص حکیمی انجام گیرد. 12
- غیر از هدایای فوق العاده معنوی که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به دخترش فاطمه زهرا(علیها السلام) داد که هر کدام از دیگری گرانبهاتر و پرارزش تر بود که بعضی از آنها در تاریخ ضبط شده مانند تسبیح حضرت زهرا(علیها السلام)و بعضی را می نمی دانیم. یک هدیه به ظاهر مادی نیز به او داد و عجب این که این هدیه نیز به فرمان خدا صورت گرفت چنانکه در حدیث زیر آمده است: 13
- «فدک» بطوری که بسیاری از مورّخان و ارباب لغت نوشته اند: قریه ای آباد و حاصلخیزی بود در سرزمین حجاز نزدیک «خیبر» که میان آن و مدینه دو یا سه روز راه بود، بعضی این فاصله را یکصد و چهل کیلومتر نوشته اند، و در آن چشمه ای جوشان و نخل های فراوانی بود(1) و بعد از خیبر نقطه اتکای یهودیان در حجاز به شمار می رفت. 13
- داستان فدک یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستان های زندگی فاطمه بانوی اسلام(علیها السلام)خصوصاً، و اهل بیت(علیهم السلام) عموماً و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با توطئه های سیاسی، و فراز و نشیب های فراوانی می باشد و دریچه ای است برای حل قسمتی از معماهای مهم تاریخ صدر اسلام. 13
- گرفتن «فدک» از بانوی اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) مسأله ساده ای نبود که تنها مربوط به جنبه مالی باشد، بلکه جنبه اقتصادی آن تحت الشعاع مسائل سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)بود، در حقیقت موضوع فدک را نمی توان از سایر حوادث آن عصر جدا نمود، بلکه حلقه ای است از یک زنجیر بزرگ، و پدیده ای است از یک جریان کلّی و فراگیر! 14
- چگونه فدک به اهل بیت(علیهم السلام) بازگشت؟ 14
- از مسائل بسیار قابل توجه این که هیچ یک از امامان اهل بیت بعد از غصب نخستین، هرگز در امر فدک دخالت نکردند، نه علی(علیه السلام) در دوران حکومتش در این امر دخالتی کرد و نه امامان دیگر، و افرادی مانند عمر بن عبدالعزیز و یا حتی مأمون خلیفه عباسی، پیشنهاد کردند که به یکی از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) بازگردانده شود، و این واقعاً سؤال انگیز است که این موضعگیری در برابر مسأله فدک به چه علت بود؟ 15
- فدک ـ چنانکه گفتیم ـ در زمان رسول الله(صلی الله علیه وآله) طبق آیه (وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ) از سوی پیغمبر(صلی الله علیه وآله) به فاطمه زهرا(علیها السلام)واگذار شد، این مطلبی است که نه تنها مفسّران شیعه بلکه جمعی از علمای اهل سنّت نیز از صحابی معروف ابوسعید خدری نقل کرده اند که اسناد آن را قبلا بیان کردیم. 15
- داستان غم انگیز فدک و طوفان هایی که این روستای ظاهراً کوچک را در طول تاریخ اسلام در برگرفته، به خوبی نشان می دهد که توطئه بزرگی برای کنار زدن اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از متن حکومت و خلافت اسلامی و نادیده گرفتن مقام ولایت و امامت در جریان بود، توطئه ای حساب شده و در تمام ابعاد. 16
- فدک ـ همان گونه که گفتیم ـ ظاهراً روستایی بود در نزدیکی خیبر، خرّم و سرسبز و حدود آن چیزی نبود که بر کسی مخفی و پوشیده باشد اما عجب این که هنگامی که هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(علیه السلام) عرض می کند: 16
- بعد از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود، سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط می کرد منتقل شد، از جمله حکم صادره سرزمین فدک ـ که از سوی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به دخترش فاطمه(علیها السلام) روی مصالح مهمی واگذار شده بود ـ از طرف نظام حاکم صادر شد.(1) 17
- بعد از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود، سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط می کرد منتقل شد، از جمله حکم صادره سرزمین فدک ـ که از سوی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به دخترش فاطمه(علیها السلام) روی مصالح مهمی واگذار شده بود ـ از طرف نظام حاکم صادر شد.(1) 17
- «اَلْحَمْدُ للهِِ عَلی ما اَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَم ابْتَدَأها، وَ سُبُوغِ آلاء اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَن والاها! 18
- این خطبه از خطبه های مشهوری است که علمای بزرگ شیعه و اهل سنّت با سلسله سندهای بسیار آن را نقل کرده اند، و برخلاف آنچه بعضی خیال می کنند، هرگز خبر واحد نیست، و از جمله منابعی که این خطبه در آن آمده است منابع زیر است: 18
- این خطبه غرّا و کم نظیر در حقیقت از هفت بخش تشکیل می شود و بر هفت محور دور می زند که هر کدام هدف روشنی را تعقیب می کند و باید جداگانه مورد توجه قرار گیرد: 18
- «ثُمَّ الْتَفَتَتْ عَلَیْهَا السَّلامُ اِلی اَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قالَتْ: 19
- «وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اخْتارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمّاه قَبْلَ اَنِ اجْتَبَلَهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنِ ابْتَعَثَهُ، اِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الاَْهاوِیلَ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ. 19
- «ثُمَّ قالَتْ : اَیُّهَا النّاسُ! اعْلَمُوا اَنِّی فاطِمَةُ، وَ اَبِی مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله) اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً وَ لا اَقُولُ ما اَقُولْ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً. 20
- «فَلَمَّا اخْتارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَتْ فیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوِینَ، وَ نَبَغَ حامِلُ الاَْقَلِّینَ، وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَر فِی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِکُمْ، فَاَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِیهِ مُلاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَ اَوْرَدْتُمْ غَیْرَ شِرْبِکُمْ، هذا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ، وَ الْکَلْمُ رَحِیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمّا یَنْدَمِلْ، وَ الرَّسُولُ لَمّا یُقْبَرْ. 20
- «ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلاّ رَیْثَ (اِلی رَیْثَ) اَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُها، وَیَسْلَسَ قِیادُها، ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِیِّ وَ اِطْفاءِ اَنْوارِ الدِّینِ الْجَلِیِّ وَ اِخْمادِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ. 21
- «ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها نَحْوَ الاَْنصارِ فَقالَتْ: 22
- دومین خطبه بانوی اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) 23
- این خطبه در منابع مختلفی نقل شده است، هم در کتب عامه و هم در کتب خاصه، و از جمله هفت منبع زیر قابل توجه است: 24
- «وَیْحَهُمْ اَنّی زَعْزَعُوها عَنْ رَواسِی الرِّسالَةِ وَ قَواعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلالَةِ، وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الاَْمِینَ وَ الطّبِینِ بِاُمُورِ الدُّنْیا وَ الدِّینِ (أَلاَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ).(1) 25
- «اَلا هَلُمَّ فَاسْتَمِعْ وَ مَا عِشْتَ اَرَاکَ الدَّهْرُ عَجَباً، وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ. 25
- «لَمّا مَرِضَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) الْمَرضَةَ الَّتِی تُوَفِّیَتْ فیِها اجْتَمَعَ اِلَیْها نِساءُ الْمُهاجِرینَ وَ الاَْنْصارِ، یَعُدْنَها، فَقُلْنَ لَها: کَیْفَ اَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَابْنَةَ رَسُولِ اللهِ؟ 25
- «اَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقَحَتْ، فَنَظِرَةٌ رَیْثَما تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلاَْ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً، وَ ذُعافاً مُبِیداً، هُنالِکَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ یَعْرِف التّالُونَ غِبَّ ما اَسَّسَ الاَْوَّلُونَ، ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دُنْیاکُمْ اَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً. 26
- «قالَ سُوَیْدُ بْنُ غَفْلَة: فَاَعادَتِ النِّساءُ قَوْلَها(علیها السلام) عَلی رِجالِهِنَّ فَجاءَ اِلَیْها قَوْمٌ مِنْ وُجُوهِ الْمُهاجِرِینَ وَ الاَْنْصارِ مُعْتَذِرِینَ وَ قالُوا: 27
- در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که این خطبه گرچه در مقطع خاصی ایراد شده و ناظر به مسأله ولایت علی(علیه السلام) می باشد، ولی درسی است برای همه مسلمان ها در تمام قرون و اعصار، که در مسائل مربوط به حکومت اسلامی سستی و بی تفاوتی نشان ندهند و از در سازشکاری با افراد نااهل در نیایند، با این مسأله، سطحی برخورد نکنند، و در انتخاب افراد برای پست های حساس ترجیح «مرجوح» بر «راجح» ندهند، و اگر چنین کنند باید در انتظار نتیجه شوم اعمالشان باشند، و بدانند که عواقب دردناک حکومت های ناصالح و خودکامه و طاغوت ها را با تمام وجود خود لمس می کنند سپس بر کوتاهی و تقصیر خود اشک حسرت می ریزند. 27
بسم الله الرحمن الرحیم
«کانَتْ مَرْیَمُ سَیِّدَةَ نِساءِ زَمانِها، اَمَّا ابْنَتِی فاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الاَْوَّلِینَ وَ الاْخِرِینَ». مریم بانوی زنان عصر خود بود، اما دخترم فاطمه بانوی همه زنان جهان از اوّلین و آخرین است. (پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)) * * * زنان در طول تاریخ سرگذشت دردناکی داشتند، و از آن جا که از نظر جسمانی نسبت به جنس خشن ـ مردان ـ کمی ضعیف تر بودند، به همین دلیل زورگویان و ظالمان در طول تاریخ سعی داشتند شخصیت انسانی آنها را لگدمال کنند، و چه جنایاتی که در این راه نکردند، به خصوص در محیط عربستان و در عصر جاهلیّت هر چند تمام دنیا در آن زمان در جاهلیّت فرو رفته بود ـ بیش از همه جا شخصیت زن پایمال شده بود، تا آن جا که زن را همچون کالایی مبادله می کردند; سهمی از ارث مردان برای آنها قائل نبودند; تولد دختر را ننگ می پنداشتند، و چنانکه می دانیم دختران را زنده به گور می کردند، و عجب این که حتی قوانین طبیعی را در این زمینه نادیده گرفته و می گفتند: «بچه های دختران ما فرزندان ما نیستند، فرزندان ما تنها بچه های پسران ما می باشند» و این شعر از آن زمان بر اساس همین تفکر به یادگار مانده است: بَنُونا، بَنُو اَبْنائِنا; وَ بَناتُنا *** بَنُوهُنَّ اَبْناءُ الرِّجالِ الاَْباعِدِ!(1) اما اسلام که برای احیای ارزش های انسانی و الهی گام به میدان گذارده بود، سخت با این تفکّر جاهلی به مبارزه برخاست و برای احیای شخصیت از دست رفته زن، قیام کرد: از طریق موعظه و اندرز و آموزش های فرهنگی. از طریق وضع قوانین به نفع زنان و شرکت دادن آنها در مسائل مختلف و سرانجام از طریق شدت عمل در مقابل کسانی که حاضر نبودند در برابر این حقایق تسلیم شوند. در حدیث آمده است: اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب با شوهرش از حبشه بازگشت و به دیدن همسران پیامبر آمد، از جمله سؤالاتی که مطرح کرد این بود: آیا چیزی از آیات قرآن درباره زنان نازل شده است؟ آنها اظهار بی اطلاعی کردند! اسماء به خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد، عرض کرد: ای رسول خدا! جنس زن گرفتار خسران و زیان است؟ (و شاید حق داشت این سخن را بگوید چون سالها از مبدأ وحی دور مانده بود، و گمان می کرد اصولی که بر جامعه جاهلیّت حاکم بود بقایایش هنوز باقی مانده است). پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: چرا؟ عرض کرد: بخاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتی درباره آنها همانند مردان نیامده است! با این که سال پنجم هجرت بود و هیجده سال از طلوع اسلام می گذشت، و درباره احیای شخصیت زن در قرآن و احادیث مطالب فراوانی وارد شده بود، ولی باز برای تأکید بیشتر آیه 35 سوره احزاب نازل شد، آیه ای که در حقیقت بیانگر همه ارزشهاست، ارزش هایی که در زنان و مردان یکسان است، و از برترین موقعیت برخوردار می باشد. ارزش هایی که در ده بخش خلاصه شده است. می فرماید: (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ) به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، (وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ) و مردان با ایمان و زنان با ایمان، (وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ) و مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، (وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ) و مردان راستگو و زنان راستگو، (وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ) و مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، (وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ) و مردان با خشوع و زنان با خشوع، (وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ) و مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، (وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ) و مردان روزه دار و زنان روزه دار، (وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ) و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، (وَالذَّاکِرِینَ اللهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ) و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، (أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً). خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. و به این ترتیب اسلام آخرین سخن را در این زمینه بیان کرد، و نشان داد که زنان و مردان دوش به دوش یکدیگر در مسیر زندگی به سوی خدا، و به سوی ارزش های انسانی گام بر می دارند، در صورتی که از شرایط یکسانی در این مسیر برخوردارند. بعضی تعجب می کنند چگونه اسلام به زنان حق داده است در برابر شیردادن فرزندان خود مطالبه اجرت کنند! «(فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ);(2) و اگر برای شما (فرزند را) شیر می دهند، پاداش آنها را بپردازید». کدام زن است که برای شیردادن به فرزند دلبندش مخصوصاً موقعی که با مرد زندگی مشترک دارد، اجر و مزدی مطالبه کند؟ ولی نباید فراموش کرد که این دستورات بخاطر آن است که اسلام بگوید نه تنها زن یک انسان است و دارای همه حقوق انسانی; نه تنها او در مورد اموالش حق تصمیم گیری دارد، و مرد نمی تواند بی رضای او، حق او را زیر پا بگذارد، بلکه اگر بخواهد در برابر شیر دادن هم حقش را مطالبه کند، می تواند و این دستور در آن محیط چه تأثیر عمیقی داشت! کوتاه سخن این که اسلام حق بزرگی بر زنان جهان دارد، زیرا آنها را از چنگال ظلم ظالمان تاریخ نجات داد، به شرط آن که دستورات اسلام در این زمینه مو به مو به کار گرفته شود.
-------------------------------------------------------------------------------- 1 . پسران ما، پسرانِ پسران ما می باشند; و پسرانِ دختران ما، پسرانِ مردان دور از ما هستند.
2 . طلاق، آیه 6 .
فاطمه(علیها السلام) از ولادت تا بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ ثَمَرَةُ فُؤادِی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِیَ الْحَوْراءُ الاِْنْسِیَّةُ;(1) فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم، و روح من است و او حوریِ انسان صفت است».
* * * پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سخت ترین شرایط و حالات به سر می برد. اسلام منزوی بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار; محیط مکّه بر اثر شرک و بت پرستی و جهل و خرافات و جنگ های قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوایی توده های مردم، تیره و تار بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آینده می اندیشید، آینده ای درخشان از پشت این ابرهای سیاه و ظلمانی، آینده ای که با توجه به اسباب عادی و ظاهری بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود. در همین سال حادثه بزرگی در زندگی پیامبر رخ داد، به فرمان خدا برای مشاهده ملکوت آسمان ها به معراج رفت، و به مصداق (لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا)(2) آیات عظیم پروردگار را در پهنه بلند آسمان با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتی سنگین تر توأم با امید بیشتر. در روایتی ـ که اهل سنّت و شیعه هر دو بر آن تأکید دارند ـ می خوانیم: پیامبر(صلی الله علیه وآله) در شب معراج از بهشت عبور می کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبی به آن حضرت داد، و هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا(علیها السلام) از آن میوه بهشتی منعقد شد. لذا در حدیث می خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فاطمه(علیها السلام) را بسیار می بوسید، روزی همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت که چرا این همه دخترت را می بوسی؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) در جواب فرمود: «من هر زمان فاطمه را می بوسم، بوی بهشت برین را از او استشمام می کنم».(3) و به این ترتیب این مولود بزرگ ازعصاره پاک میوه های بهشتی و از پدری همچون پیامبر(صلی الله علیه وآله)، و مادر ایثارگر و فداکاری همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادی الثانی گام به این دنیا نهاد، و طعن و سرزنش های مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» می پنداشتند، همگی نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان برای ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدی و خیر فراوان در طول قرون و اعصار تا روز قیامت شد. این بانوی بهشتی نُه نام داشت که هر کدام از دیگری پر معناتر و بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت اوست: 1ـ فاطمه 2ـ صدّیقه 3ـ طاهره 4ـ مبارکه 5ـ زکیّه 6ـ راضیه 7ـ مرضیّه 8ـ محدّثه 9ـ زهرا همین بس که در نام معروفش «فاطمه» بزرگترین بشارت برای پیروان مکتبش نهفته است، چرا که «فاطمه» از ماده «فطم» به معنای جدا شدن، یا بازگرفتن از شیر است، و طبق حدیثی که از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) روایت شده به امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود: می دانی چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟ عرض کرد: بفرمایید. فرمود: برای آن که او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده اند.(4) از میان نام های او نام «زهرا» نیز درخشندگی و فروغ خاصی دارد، از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: چرا فاطمه را «زهرا» می نامند؟ فرمود: زیرا زهرا به معنای درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت می ایستاد نور او برای اهل آسمان ها پرتوافکن می شد، همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین (پرتو افکن است)، لذا زهرا نام نهاده شد. هنگامی که «خدیجه» که زنی با شخصیت و معروف به بزرگی بود، با پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ازدواج کرد زنان مکه از او قطع رابطه کردند، و گفتند: او با جوان تهیدست و یتیمی ازدواج کرده و شخصیت خود را پایین آورده است! این وضع همچنان ادامه یافت تا این که خدیجه باردار شد و جنینش کسی جز فاطمه زهرا نبود. به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آنها خواست که در این ساعات حساس و پر درد و رنج به یاری او بیایند و تنهایش نگذارند، اما با این پاسخ سرد و دردآلود روبه رو شد که : تو سخن ما را گوش نکردی، با یتیم ابوطالب که مالی نداشت ازدواج نمودی، ما نیز به کمک تو نخواهیم شتافت! خدیجه با ایمان، از این پیام زشت و بی معنا سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدی درخشید که خدایش او را در این حال تنها نخواهد گذاشت. لحظات سخت و بحرانی وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، و زنی که او را کمک کند وجود نداشت، قلب او فشرده تر می شد، و امواج خروشان بی مهری های مردم روح پاکش را آزار می داد. ناگهان برقی در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد، یکی از آن چهار زن صدا زد: نترس و غمگین مباش! پروردگار مهربانت ما را به یاری تو فرستاده است، ما خواهران تو ایم، من ساره ام; و این آسیه همسر فرعون است که از دوستان تو در بهشت خواهد بود; آن دیگر مریم دختر عمران; و این چهارمی را که می بینی دختر موسی بن عمران، کلثوم است. ما آمده ایم که در این ساعت یار و یاور تو باشیم. و نزد او ماندند تا فاطمه بانوی اسلام دیده به جهان گشود.(5) آری به مصداق: «(إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا);(6) به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: نترسید و غمگین مباشید». در این جا نیز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصیت جهان به یاری خدیجه با ایمان و پر استقامت شتافتند. تولّد این مولود خجسته آنچنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) را خشنود کرد که زبان به مدح و ثنای پروردگار گشود، و زبان بدخواهان که او را «ابتر» ـ بریده نسل و بی عقب ـ می خواندند، برای همیشه کوتاه شد. خداوند مژده این مولود پربرکت را در سوره کوثر به پیامبرش داد و فرمود: (إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ) ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم! (فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ) پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن! (إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَرُ). و (بدان) دشمن تو قطعاً بریده نسل و بی عقب است!
-------------------------------------------------------------------------------- 1 . ریاحین الشریعة، جلد 1، صفحه 21 .
2 . اسراء، آیه 1. ترجمه : «تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم».