فاطمه در حدیث دیگران صفحه 3

صفحه 3

ابن مسعود، از اصحاب بزرگ رسول خدا، می گوید: من در این وقت در مسجدالحرام بودم و این منظره را می دیدم اما جرات نداشتم جلو بروم و آن بچه دان شتر را از روی شانه مبارک پیامبر (ص) بردارم از این جهت در گوشه ای منتظر ماندم تا ببینم جریان به کجا ختم می شود؟

پیامبر همچنان در سجده بود! تا اینکه کسی جریان را به اطلاع فاطمه (س) رساند. او وارد مسجدالحرام شد و در حالی که از شنیدن این خبر بسیار نگران شده بود جلو آمد و بچه دان شتر را از شانه آن حضرت برداشت و سپس رو به عاملان این اهانت کرد و با زبان رسا آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد!

رسم پیامبر بر این بود که در هنگام نفرین یا دعا، سه مرتبه جمله را بیان می فرمود در این مورد نیز پس از سلام نماز، سه مرتبه با صدای بلند فرمود: اللهم علیک بقریش، خدایا این قریشیان را نابود کن!

به مجرد اینکه صدای حضرت به گوش ناشنوای آنان (ابوجهل و همدستانش) رسید مجلس بزمشان به مجلس دلهره و اضطراب مبدل شد.

ابن مسعود می گوید: پیامبر (ص) هفت نفر را به نام، نفرین کرد و همگی آنان در روز جنگ بدر به هلاکت رسیدند و بدنهای آلوده آنان در چاه بدر انداخته شد. [4] .

آری، در شرایطی که مردان دلاور و بزرگ مانند ابن مسعود، جمع کننده قرآن، جرات دفاع از پیامبر (ص) را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال رسول الله (ص) بود که به حمایت پدر مظلوم

خود برخاست.

در میدان نبرد

او تنها اهل عبادت و نشستن در منزل نبود. در میدان نبرد نیز شرکت می کرد و به یاری پدر می شتافت.

مردی از سهل بن سعد (از اصحاب رسول خدا (ص)سؤال کرد: در جنگ احد چه جراحتهایی بر بدن پیامبر (ص) وارد شد؟ جواب داد: آن روز، رخسار مبارکش آسیب دیده دندان و کلاهخود حضرت شکست. در آن روز فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) خونها را از سر و صورت آن حضرت می شست و علی بن ابیطالب (ع) با سپر آب می آورد. ولی هنگامی که مشاهده کرد ریختن آب باعث خون ریزی بیشتر می گردد قطعه حصیری را سوزاند و خاکستر آن را به روی زخم قرار داد تا خون بند آمد. [5] .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه