حدیث لوح ائمه هدی در لوح فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها صفحه 1

صفحه 1

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیمصلی الله علیک یا صاحب العصر و الزمان شناخت، تصدیق و اقتدا به امام الهی، به عنوان بنیادی ترین پایه دین نبوی صلی الله علیه و آله، از جانب پروردگار حکیم وضع گردیده است و انحراف از مسیر معرفت حجت ربوبی در هر دوران، سر آغاز گام نهادن در وادی ظلمت، گمراهی و انحراف از مسیر حق و حقیقت می باشد. عن سلیم بن قیس الهلالی، عن امیر المومنین علیه السلام، قال: قلت له: ما ادنی ما یکون به الرجل ضالا؟ قال: ان لا تعرف من [ صفحه 8] امر الله بطاعته، و فرض ولایته، و جعله حجه فی ارضه، و شاهده علی خلقه، قلت: فمن هم یا امیر المومنین؟ فقال: الذین قرنهم الله بنفسه و نبیه، فقال: (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) [1] ، قال: فقبلت راسه و قلت: اوضحت لی و فرجت عنی و اذهبت کل شک کان فی قلبی. [2] از سلیم بن قیس هلالی، از امیر مومنان علیه السلام روایت شده است که سلیم بن حضرت عرض کرد: نزدیکترین امر که سبب گمراهی آدمیان می گردد چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه کسانی را شناسد که حق تعالی فرمان به فرمانبرداری از آنان داده و ولایتشان را واجب فرموده و آنها را به عنوان حجت بر روی زمین و شاهدی بر آفریدگان قرار داده است. سلیم گوید: عرضه داشتم: ای امیر مومنان! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: اینان همانانی هستند که پروردگار سبحان آنان را قرین نفس [ صفحه 9] خود و رسولش قرار داده است. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: ای کسانی که ایمان آورده اید! معبود تعالی و رسول و صاحبان امر را فرمان برید. سلیم گوید: در این هنگام سر مبارک حضرت را بوسیدم و گفتم: برایم روشن نمودی، و گشایشی برایم حاصل فرمودی و هر گونه شک و ریبی را از قلبم زدودی. آری! اگر کسی انسان هادی [3] را نشناسد و نداند که برای امکان گام نهادن در مسیر عبودیت و رسیدن به سعادت، از چه کسی باید اطاعت کند و ولایتش را بپذیرد، مسلما پیروی از آن حجت الهی برایش میسر نخواهد شد و به قطع و یقین در مسیر زندگی گرفتار امامان ضلالت و گمراهی می شود. آنان که او را به سوی آتش می خوانند و از مسیر حق منحرفش می سازند. عن ابی جعفر علیه السلام، قال: لما نزلت هذه الایه: [ صفحه 10] (یوم ندعوا کل اناس بامامهم) [4] ، قال المسلمون: یا رسول الله! ا لست امام الناس کلهم اجمعین؟ قال: فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: انا رسول الله الی الناس اجمعین، و لکن سیکون من بعدی ائمه علی الناس من الله من اهل بیتی یقومون فی الناس، فیکذبون و یظلمهم ائمه الکفر و الضلال و اشیاعهم، فمن والاهم و اتبعهم و صدقهم فهو منی و معی و سیلقانی، الا و من ظلمهم و کذبهم فلیس منی، و لا معی، و انا منه بری‌ء. [5] امام باقر علیه السلام فرمود: چون آیه روزی که هر دسته از مردم را به امامشان خوانیم نازل شد، مسلمانان به پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشتند: ای فرستاده پروردگار! مگر شما امام بر تمامی مردم نیستید؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من از جانب الهی به سوی همه مردم فرستاده شدم ام، ولی بعد از من امامانی از [ صفحه 11] خاندانم بر مردم منصوب شوند، ایشان در میان مردم قیام نمایند و مردم آنها را تکذیب کنند و امامان کفر و گمراهی و پیروانشان بر ایشان ستم کنند، هر که آنها را دوست دارد و از آنها پیروی کند و تصدیقشان نماید، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد. آگاه باشید! کسی که به ایشان ستم کند و تکذیبشان نماید، از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم. عن ابی عبد الله علیه السلام، قال: قال ان الائمه فی کتاب الله عز و جل امامان: قال الله تبارک و تعالی: (و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا) [6] لا بامر الناس. یقدمون امر الله قبل امرهم، و حکم الله قبل حکمهم. قال: (و جعلناهم ائمه یدعون الی النار). [7] یقدمون امرهم قبل امر الله، و حکمهم قبل حکم الله، و یاخذون باهوائهم خلاف ما فی کتاب الله عز و جل. [8] . [ صفحه 12] امام صادق علیه السلام فرمود: امامان در کتاب حضرت حق جل و علا دو دسته اند: 1 - معبود تبارک و تعالی می فرماید: و آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند، نه به امر مردم. امر الهی را بر امر مردم مقدم دارند و حکمش را پیش از حکم مردم دانند. 2- و باز فرموده است: آنها را امامانی قرار دادیم که به سوی دوزخ بخوانند. ایشان امر مردم را بر امر الهی مقدم دارند و حکم مردم را پیش از حکمش دانند و بر خلاف آنچه در قرآن کریم است، مطابق هوس خویش رفتار کنند. [9] .حق تعالی اتمام و اکمال دینش [10] - که شامل [ صفحه 13] کلیه دستورات الهی در راه نیل به سعادت ابدی است - را منوط و مشروط به تمسک به امامت ولی و حجتش بر بندگان نموده است. عن جعفر علیه السلام، عن ابیه علیه السلام، عن علی علیه السلام، او الحسن بن علی علیهما السلام، قال: ان الله افترض خمسا و لم یفترض الا حسنا جمیلا: الصلاه و الزکاه و الحج و الصیام و ولایتنا اهل البیت، فعمل الناس باربع و استخفوا بالخامسه، و الله لا یستکملوا الاربع حتی یستکملوها بالخامسه. [11] . [ صفحه 14] امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام، از امام سجاد علیه السلام، یا امام حسن مجتبی علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود: حق تعالی پنج امر را واجب شمرده است و این در حالی است که او واجب نفرموده مگر امر نیکو و زیبا را. آن پنج امر عبارتند از: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت ما اهل بیت نبوت. مردم به چهار امر نخستین عمل می کنند و پنجمین آنها را سبک می شمرند. به حق سوگند، چهار امر نخست کامل نگردید مگر اینکه امر پنجم آنها را کامل گردانید. زیرا تنها معبود متعال است که باب هدایت را به روی بندگان می گشاید و راه ادب ورزی به ساحت قدسش را در پیش روی سالکان طریقتش می نهد. از امام صادق علیه السلام منقول است که: عبد الله حبر من احبار بنی اسرائیل حتی صار مثل الخلال، فاوحی الله عز و جل الی نبی زمانه: قل له: و عزتی و جلالی و جبروتی، لو انک عبدتنی حتی تذوب کما تذوب الالیه فی القدر، ما قبلته منک حتی تاتینی من الباب الذی امرتک. [12] . [ صفحه 15] دانشمندی از دانشمندان بنی اسرائیل معبود عز و جل را آن چنان عبادت کرد که چون چوب خلال لاغر و نحیف گشت. پس پروردگار با فر و شکوه به پیامبر زمانش وحی فرمود: به او بگو: به شکوه و جلال و جبروتم سوگند، اگر تو مرا آن چنان بندگی کنی که بسان دنبه در دیگ جوشان ذوب شوی، عبادتت را نمی پذیرم مگر اینکه از بابی که تو را بدان امر کرده ام وارد شوی. از این روست که عبادت ربوبی تنها از طریق ورود به باب معرفت و ولایت امام الهی محقق گشته و اعمال مقبول [13] درگاه حضرتش می گردند. عن محمد بن مسلم، قال: سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول: کل من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول و هو ضال متحیر و الله شانی‌ء لاعماله.... [14] . [ صفحه 16] محمد بن مسلم گوید: شنیدم که امام باقر علیه السلام می فرمود: هر که دینداری حضرت سبحان کند با عبادتی که خود را در آن به زحمت افکند، ولی پیشوایی از جانب الهی برای خود نگرفته باشد، کوشش او پذیرفته نیست و او گمراه است و سرگردان، و حق تعالی کردار او را ناپسند دارد. عن ابی عبد الله علیه السلام فی قول الله عز و جل: (الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه): [15] ولایتنا اهل البیت - و اهوی بیده الی صدره - فمن لم یتولنا لم یرفع الله له عملا. [16] .امام صادق علیه السلام راجع به گفتار پروردگار با فر و شکوه که می فرماید: سخنان پاک به سوی او بالا رود و کار شایسته را بالا برد فرمود: ولایت ما خانواده مقصود است، و با دست اشاره به سینه [ صفحه 17] خود نمود و فرمود کسی که ولایت ما را نداشته باشد، حضرت احدیت هیچ عملی را از او بالا نبرد.بنابراین هر کس بمیرید و عارف به آن امام الهی که تصدیق امامتش موجب هدایت، ائتمامش راه سعادت و ورود از باب ولایتش، عامل قبول عبادت است نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است؛ هر چند که در تمام عمر بی حاصلش از ظاهر اسلام و قرآن، روزه و نماز، مسجد و محراب، حج و زکات و جهاد جدایی نداشته باشد. [17] چنین فردی مصداق این حدیث [ صفحه 18] شریف است که می فرماید: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه. [18] . [ صفحه 19] هر کس بمیرد و عارف به امام زمانش نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است. این حدیث شریف از احادیث متواتری [19] است که مورد اتفاق شیعه و عامه است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بدان تفوه نموده اند. در نتیجه، بر اساس مفاد این روایت اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد و امامت وی را تصدیق نکرده و ولایتش را نپذیرد، به مرگ جاهلیت مرده است، که مقصود از مردن به گونه جاهلی، مردن به آن حالتی است که مردمان دوران جاهلیت مرده اند و آن مردن در حالت کفر و الحاد است. [20] . [ صفحه 20] در نتیجه، بر ماست تا امام و حجت الهی دره ر دوران را بشناسیم و امامتش را پذیرا باشیم، تا عارف به امام زمان خود بوده و به مقام ایمان نایل شویم.عن فضیل: قال سمعت أبا جعفر (ع) یقول: من مات و لیس له امام فموته میتة جاهلیة، و لا یعذر الناس حتی یعرفوا امامهم، [21] و من مات و هو عارف لامامه لا یضره تقدم هذا الامر و تاخره، و من مات عارفا لامامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه. [22] . [ صفحه 21] از فضیل روایت شده است که گفت از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: هر کس بمیرد و او را امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است و مردم عذری ندراند مگر آنکه امامشان را بشناسند. (یا به عبارت دقیق تر پس از معرفی امام خویش را به امامت و حصول شناخت برای بندگان امامتش را پذیرا و تصدیق گر باشند). و هر کس بمیرد و امامش را بشناسد مقدم شدن امر ظهرو و با تاخیرش وی را زیانی نمی رساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را بشناسد بسان کسی است که با قائم در خیمه و خرگاهش باشد.در این مقوله نصوص و روایات فراوانی از جانب قدس احدیت و رسول اکرم (ص) و عترت طاهرین (ع) در تصریح به نام یکایک ائمه و معرفی آن بزرگواران (ع) رسیده است آن گونه که از شمارش خارج می باشد. [23] . [ صفحه 22] این روایات، راه هدایت را به روشنی در پیش روی طالبان حقیقت گشوده است، تا با دلایل و براهین آشکار و مستحکم، امامان الهی را بشناسند، امامتشان را پذیرا باشند و در نور ولایتشان وارد شوند، تا رستگار گردند. در میان این نصوص گرانقدر، حدیث شریف لوح از جمله احادیث قدسی و والا مقامی است که دلالت تام بر معرفی امامان الهی علیهم السلام دارد و همچون چراغی فروزان در تاریکی جهل و گمراهی، هدایت کننده رهروان به نور ایمان و خارج کننده آنان از ظلمت کفر، ضلالت و نفاق می باشد، تا در این دوران سرگشتگی غیبت، قوت قلبی برای شیعیان امام عصر علیه السلام - این ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله - و راهگشایی برای جستجوگران هدایت گردد. [ صفحه 23]

مأخذ حدیث لوح


1 - ثقه الاسلام کلینی قدس سره، ابوجعفر محمد بن یعقوب (م 328 یا 329 ق): الاصول من الکافی، ج 1: ص 572 / ح 3.2 - مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی (م 346 ق): اثبات الوصیه، ص 260.3 - شیخ صدوق قدس سره، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (م 381 ق): کمال الدین و تمام النعمه، ج 1: ص 308 / ح 1.4 - همو: عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1: ص 42 / ح 2.5 - همو: الامامه و التبصره، ص 103 / ح 3.6 - نعمانی رحمه الله، ابن ابی زینب محمد بن ابراهیم (از اعلام قرن چهارم): کتاب الغیبه، ص 62 / ح 5. 7 - معلم الامه، شیخ مفید قدس سره، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان حارثی عکبری (م 413 ق): الاختصاص ص 205. [ صفحه 24] 8 - شیخ الطائفه طوسی ابوجعفر محمد بن حسن (460 ق) کتاب الغیبة ص 93.9 - طبرسی ابو علی احمد بن علی بن ابی طالب (از اعلام قرن ششم): الاحتجاج، ج 1: ص 84.10 - امین الاسلام طبرسی ابوالفضل بن حسن (از اعلام قرن ششم): اعلام الوری، ص 392. (به نقل از شیخ صدوق).11 - سبزواری یا شعیری (از اعلام قرن ششم) جامع الاخبار، ص 21. (به نقل از شیخ صدوق)12 - حموینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید جوینی خراسانی (م 730 ق): فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین من ذریتهم (ع)، ج 2: ص 136 / ح 432. (به نقل از شیخ صدوق).13 - علامه مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی (م 1111 ق)، بحارالانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، ج 36: ص 197 / ح 3. (به نقل از شیخ صدوق شیخ مفید و شیخ طوسی و طبرسی و نعمانی).14 - بحرانی اصفهانی، شیخ عبدالله: عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ج 3 / قسمت 3: صص 66 - 73/ ح 4 و ج 11 / احوالات سیدة النساء فاطمة الزهراء (ع). [ صفحه 26]

راویان حدیث لوح


1 - طریق ثقه الاسلام کلینی قدس سره: عن محمد بن یحیی و محمد بن عبد الله، عن عبد الله بن جعفر، عن الحسن بن ظریف، و علی بن محمد، عن صالح بن ابی حماد، عن بکر بن صالح، عن عبد الرحمان بن سالم، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله علیه السلام. (کلینی: الاصول من الکافی، ج 1: ص 527 / ح 3)2- طریق مسعودی: عن ابی الحسن صالح بن ابی حماد و الحسن بن ظریف معا، عن بکر بن صالح... (مسعودی: اثبات الوصیه، ص 260 [ما بقی سند همچون عیون و کمال الدین])3 - طریق شیخ صدوق قدس سره: الف) ابی و محمد بن الحسن بن احمد بن الولید، قالا: حدثنا سعد بن عبد الله و عبد الله بن [ صفحه 27] جعفر الحمیری جمیعا: عن ابی الخیر صالح بن ابی حماد و الحسن بن ظریف (او طریف) جمیعا، عن بکر بن صالح. (صدوق: عیون اخبار الرضا، ج 1: ص 41 / ح 2، همو: کمال الدین، ج 308: 1 / ح 1 [با اختلاف اندکی در تعبیر])ب) حدثنا ابی و محمد بن موسی المتوکل و محمد بن علی ماجیلویه، و احمد بن علی بن ابراهیم بن هاشم و الحسین بن ابراهیم بن تاتانه (او ناتانه) و احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه قالوا: حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه، عن بکر بن صالح، عن عبد الرحمان ان بن سالم، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله علیه السلام، قال: قال ابی علیه السلام.. (صدوق: عیون اخبار الرضا، ج 1: صص 42 - 41 / ح 2، همو: کمال الدین، ج 308: 1 / ح 1 [با اختلاف اندکی در تعبیر]) ج) عن سعد بن عبد الله و عبد الله بن جعفر الحمیری جمیعا، عن صالح بن ابی حماد... (صدوق: الامامه و التبصره، ص 103 / ح 92 [ما بقی سند همچون عیون و کمال الدین])4 - طریق شیخ مفید قدس سره: محمد بن معقل القرمیسنی، عن ابیه، عن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن الحسن بن ظریف، عن بکر بن صالح. (مفید: الاختصاص، ص 205) ما بقی سند همچون عیون و کمال الدین) [ صفحه 28] 5- طریق نعمانی:موسی بن محمد القمی و أبوالقاسم، عن سعد بن عبدالله، عن بکر بن صالح.(نعمانی: کتاب الغیبة، ص 62/ ح 5 (ما بقی سند همچون عیون و کمال الدین))6- طریق شیخ طوسی:جماعة عن محمد بن سفیان البزوفری، عن أحمد بن ادریس و الحمیری معا، عن صالح بن ابی حماد و الحسن بن ظریف معا، عن بکر بن صالح، عن عبدالرحمان بن سالم، عن ابی بصیر.(طوسی: کتاب الغیبة، ص 93 (مابقی سند همچون عیون و کمال الدین)) [ صفحه 29]

نکاتی در باب حدیث لوح

این حدیث را امام صادق از قول پدر بزرگوار خود، امام باقر روایت فرموده اند و متن حدیث دلالتی بر حضور امام صادق در هنگام وقوع ندارد.در بعضی نسخ (کمال الدین و اصول کافی) آمده است که امام باقر به جابر فرمود: در نسخه ات بنگر تا من آن را برای تو بخوانم، پس جابر در نسخه اش نگریست و پدرم بر او قرائت می کرد.این نکته موجد این سوال است که جابر بن عبدالله انصاری در آن زمان بینا بوده است؛ حال آنکه از برخی کتب چنین استنباط می شود که وی به هنگام زیارت اربعین سالار شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین از نعمت بینایی [ صفحه 30] برخوردار نبوده است. در جواب باید گفت که آن خبر دلالتی بر نابینایی کامل جابر ندارد، چه ممکن است که این صحابی بزرگ، چشمانش کم سو بوده و یا از شدت اشک و اندوه توان دیدن نداشته، از این رو به عطیه فرموده تا دستان وی را گرفته بر مزار حضرت امام حسین علیه السلام بگذار و یا به استحسان برخی از صاحب نظران با مستمسک قرار دادن این مطلب که الشفاء فی تربته علیه السلام در آن زمان چشمانش شفا گرفته و بینایی خود را بازیافته، در نتیجه در زمان امام باقر علیه السلام از نعمت بینایی برخوردار بوده است. علاوه بر این، در نسخی همچون عیون اخبار الرضا علیه السلام این فراز نیامده است. متن حدیث لوح در این مجموعه بر گرفته از کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام است. لازم به تذکر است که حدیث لوح با آنچه که به عنوان حدیث صحیفه در بیان اسامی معصومین علیهم السلام از صدیقه زهرا علیها السلام نقل شده است کاملا متفاوت بوده و بسیار بعید است که [ صفحه 31] بتوانیم این دو حدیث را یکی تلقی کنیم. لذاست که شیخ صدوق قدس سره در کتاب شریف کمال الدین برای هر کدام از این دو حدیث بابی مستقل را گشوده است. معظم له باب بیست و هفتم از کتابش را چنین نامیده است: ما روی عن سیده نساء العالمین فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله من حدیث الصحیفه و ما فیها و من اسماء الائمه و اسماء امهاتهم و ان الثانی عشر منهم القائم - صلوات الله علیهم - و باب بعدی را این چنین: ذکر النص علی القائم علیه السلام فی اللوح الذی اهداه الله عز و جل الی رسوله صلی الله علیه و آله و دفعه الی فاطمه علیها السلام فعرضته علی جابر بن عبد الله الانصاری حتی قراه و انتسخه و.... از این رو، بسیار بعید است نکاتی چند که پیرامون حدیث اول تذکر داده است و خود شیخ هم در کمال الدین به برخی از این نکات اشاره فرموده است، ارتباطی با حدیث دوم که مشهور به حدیث لوح است داشته باشد. [ صفحه 32]

متن حدیث لوح

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه