- مقدمه ی مترجم 1
- پیشگفتار 7
- سیاست چیست؟ 9
- اشاره 11
- زندگانی سیاسی امام حسن علیه السلام در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم 11
- سرآغاز 12
- پیامبر اکرم و آینده ی امت اسلامی 13
- اشاره 13
- عاطفه ی پیامبر بیانگر موضع اوست 19
- اشاره 22
- داستان مباهله 22
- نمونه ی زنده 25
- برنامه ریزی در خدمت رسالت 27
- سیاست های شوم 30
- اشاره 30
- بازگشت به آغاز 33
- مقابله و مبارزه با توطئه زشت 41
- نمونه های تاریخی مهم 42
- بعضی از موضع گیری های امام حسن 46
- موضع گیری های دیگری از ائمه و ذریه ی طاهرین آنها 51
- قدم به قدم به دنبال رسول خدا 54
- گواهی حسنین و نوشته ی ثقیف 57
- بیعت رضوان 59
- حسن و حسین امامند و پیشوا 63
- زندگانی سیاسی امام حسن علیه السلام در عهد شیخین 68
- حسنین و فدک 68
- نقشه ی شگفت انگیز 71
- سفارش علی 107
- وصیت امام حسن 109
- تشریع کنندگان جدید، یا پیغمبران کوچک 110
- مبارزه ائمه با توطئه ی شوم 115
- موضع امام حسین 126
- حسنین و اذان بلال 128
- امام حسن و پرسش های مرد بیابانگرد 129
- سهم بندی بیت المال 136
- امام حسن در شورا 138
- زندگانی سیاسی امام حسن علیه السلام در عهد عثمان 143
- امام حسن در وداع با ابوذر 143
- اشاره 147
- شرکت امام حسن در فتوحات 147
- تفسیر و توجیه 148
- اشاره 150
- نظر درست 150
- آثار فتوحات بر مردمی که سرزمینشان فتح می شد 150
- آثار فتوحات بر فاتحان 159
- ائمه و فتوحات اسلامی 172
- امام حسن و محاصره ی عثمان 181
- معاویه، قاتل عثمان 188
- زخمی شدن امام حسن در دفاع از عثمان 195
- موضع قوی و نیرومند امام حسن 198
- آیا امام حسن عثمانی بود؟! 202
- سخن پایانی 220
- پاورقی 220
خدمت همین اهداف بود و در همین راستا گام برمی داشت.
حسنین و اذان بلال
شاید
راه دوری نرفته باشیم، اگر بگوییم که داستان اذان بلال هم - چنان که در ذیل می آید - در خدمت همین اهداف قرار داشت و در مسیری حرکت می کرد که مواضع آن دو در قبال ابوبکر و عمر در آن سیر می کرد.
خلاصه ی داستان بدین قرار است: پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بلال دیگر در مدینه نماند و در شام به سر می برد. به خاطر خوابی که دیده بود، روزی برای زیارت قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه آمد. در حالی که بر سر قبر پیامبر مناجات می کرد، حسنین به منظور زیارت قبر جد و مادرشان متوجه قبر رسول اکرم شدند. چون بلال آن دو را دید، غم و اندوه او تجدید شد. فورا به سوی آن دو شتافت و آنان را بغل گرفت و به سینه چسبانید و گفت: «کأنی بکما رسول الله؛ گویا با دیدن شما، رسول خدا صلی الله علیه و آله را می بینم.»
به او گفتند:
«اذا رأیناک صوتک و أنت تؤذن لرسول الله و نشتهی أن نسمعه الآن بعد غیابک الطویل؛
چون تو را دیدیم به یاد صدایت افتادیم که برای رسول خدا اذان می گفتی. میل داریم که صدایت را پس از مدت مدیدی که آن را نشنیده ایم بشنویم.»
بلافاصله بلال بر بام مسجد رفت و شروع به گریستن کرد. صدایش از مسجد به سوی خانه های مدینه روانه شد: «الله اکبر»، «لااله الا الله»، «محمد رسول الله» ؛ عواطف و احساسات مردم تحریک شد و صدای گریه و شیون شهر مدینه را فرا گرفت.
ذهبی در کتاب خود، سیر اعلام النبلاء، می گوید: چون بلال گفت:
«اشهد ان