امام حسن مجتبي
نام مبارك آن حضرت: حسن. لقب مشهور: مجتبي. كنيهي مشهور: ابامحمد. پدر بزرگوار: اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسلام. مادر گرامي: فاطمهي زهرا عليهاالسلام. تاريخ ولادت: پانزدهم ماه رمضان سال سوم هجري. تاريخ شهادت: بيست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجري و به قولي هفتم ماه صفر و به قولي آخر ماه صفر. مدت عمر مبارك: (بنابر مشهور) چهل و هفت سال. مدت امامت: ده سال. محل شهادت: مدينهي منوره محل دفن: قبرستان بقيع امام مجتبي عليهالسلام مورد علاقهي شديد رسول خدا صلي الله عليه و اله بود، پس از رحلت آن حضرت، در كنار پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين عليهالسلام در جنگهاي جمل، صفين و نهروان شركت داشت و پس از شهادت پدر بزرگوارش، به نص و نصب شارع و شارح اسلام، به عنوان دومين امام، امامت امت اسلام را برعهده داشت، پس از حدود شش ماه، معاويه جنگي را بر آن حضرت تحميل نمود و مردم آن حضرت را تنها گذاشتند. [ صفحه 122] در خطبهاي كه بعد از برقراري صلح با معاويه ايراد كرد چنين فرمود: ايها الناس، بدانيد كه بهترين زيركيها تقوا و پرهيزكاري است و بدترين حماقتها، فجور و معصيت الهي است، ايها الناس اگر در زير اين آسمان بگرديد مردي كه جدش رسول خدا صلي الله عليه و اله باشد نخواهيد يافت بجز من و برادرم حسين، خدا شما را به محمد صلي الله عليه و اله هدايت كرد، شما از اهل بيت او دست برداشتيد، به درستي كه معاويه با من در امري كه مخصوص من بود منازعه كرد و من سزاوار آن بودم، چون ياوري نيافتم، براي صلاح امت و حفظ خون آنها، از آن دست برداشتم. [1] .
عبادت و زهد امام مجتبي
از امام صادق عليهالسلام روايت است كه فرمود: پدرم از پدر خود خبر داد كه حضرت امام حسن عليهالسلام در زمان خود از همهي مردمان، عبادت و زهدش بيشتر بود و هر گاه به سفر حج ميرفت، پياده ميرفت و گاهي با پاي برهنه راه ميپيمود و هر گاه مرگ و قبر و بعث و نشور و گذشتن بر صراط را ياد مينمود، گريه ميكرد، و چون عرض اعمال را بر حق تعالي ياد ميكرد، ناله سر ميداد و بيهوش ميگشت، و چون به نماز ميايستاد بندهاي [ صفحه 123] بدنش ميلرزيد به جهت اينكه خود را در مقابل پروردگار خويش ميديد، و چون بهشت و دوزخ را ياد ميكرد، اضطراب مينمود، مانند اضطراب كسي كه او را مار يا عقرب گزيده باشد و از خدا بهشت را مسألت ميكرد و از آتش جهنم بخدا پناه ميبرد، و هر گاه در قرآن تلاوت ميكرد:(يا ايها الذين آمنوا) ميگفت: «لبيك اللهم لبيك» و در هيچ حالي كسي او را ملاقات نكرد مگر آنكه ميديد كه مشغول به ذكر خداوند است و زبانش از تمام مردم راستگوتر بود و بيانش از همه فصيحتر بود... [2] . نيز نقل شده كه: هر گاه وضو ميگرفت بدنش ميلرزيد و رنگ مباركش زرد ميشد، سبب اين حال را از آن حضرت پرسيدند، فرمود: سزاوار است بر كسي كه ميخواهد نزد رب العرش به بندگي بايستد آنكه رنگش زرد گردد و بدنش بلرزد. [3] .
حلم امام حسن
نقل شده كه روزي آن حضرت سواره از راهي عبور ميكرد، مردي از اهل شام آن حضرت را ملاقات كرد و بدون مقدمه و بلافاصله آن حضرت را لعن و ناسزاي بسيار گفت، آن بزرگوار هيچ نفرمود تا مرد شامي از دشنام دادن فارغ شد: آنگاه آن [ صفحه 124] جناب رو به آن مرد كرد و بر او سلام كرد و خنده نمود و فرمود: اي شيخ گمان ميكنم كه غريب ميباشي و گويا بر تو مشتبه شده باشد امري چند، پس اگر از ما طلب رضايت كني از تو راضي و خشنود ميشويم و اگر چيزي سؤال كني عطا ميكنيم و اگر از ما طلب ارشاد و هدايت كني تو را ارشاد ميكنيم و اگر كمك كار بطلبي فراهم ميكنيم و اگر گرسنه باشي تو را سير ميكنيم و اگر برهنه باشي تو را ميپوشانيم و اگر محتاج باشي بينيازت ميكنيم و اگر بي سرپناه باشي پناهت ميدهيم و اگر حاجتي داري حاجتت را برميآوريم و اگر به خانه ما بيايي و مهمان ما باشي تا وقت رفتن براي تو بهتر خواهد بود زيرا خانهي ما وسيع و جاه و مال ما فراوان است. چون مرد شامي اين سخنان را از آن حضرت شنيد گريست و گفت: شهادت ميدهم كه تويي خليفة الله در روي زمين و خدا بهتر ميداند كه رسالت و خلافت را در كجا قرار دهد، پيش از آنكه تو را ملاقات كنم تو و پدرت دشمنترين خلق بوديد نزد من، و اكنون محبوبترين خلق خداييد نزد من. پس بار خود را به خانهي آن حضرت فرود آورد و تا در مدينه بود مهمان آن جناب بود و از محبان و معتقدان خاندان نبوت و اهل بيت رسالت گرديد. [4] . [ صفحه 125]
شهادت امام مجتبي
معاوية بن ابوسفيان ميدانست كه وجود امام حسن عليهالسلام براي حكومت بني اميه خطر دارد، لذا جعده، دختر اشعث، همسر امام را كه پدر و برادرش در خدمت معاويه بودند، فريب داد تا امام عليهالسلام را مسموم نمايد، و آن زن بيوفا چند مرتبه آن حضرت را مسموم كرد و بار آخر با سم سفارشي معاويه، حضرت را به شهادت رساند. از تاب رفت و تشت طلب كرد و ناله كرد آن تشت را ز خون جگر باغ لاله كرد خوني كه خورد در همه عمر از گلو بريخت خود را تهي ز خون دل چند ساله كرد در مظلوميت امام مجتبي عليهالسلام همين بس كه جسد مباركش را در روز روشن، و در وطن خود و در كنار مرقد مطهر جدش رسول خدا صلي الله عليه و اله و در برابر چشم برادران و فرزندان و برادر زادگان و بزرگان فاميل و مردم شهر مدينه، تيرباران كردند و حرمت براي جدش و براي مادرش، براي خود و برادرانش براي مدينة الرسول... قائل نشدند، و از هيچ يك از اين امور شرم و حيا نكردند و حقد و كينههاي بدر و احد و غير اينها را ظاهر ساختند، الا لعنة الله علي القوم الظالمين. [ صفحه 126]