ستاره های خونین «6» حضرت رقیه خاتون علیهاالسلام صفحه 7

صفحه 7

در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه ي زهرا3 را ديد. عرض كرد: مادر جان! آيا از حال ما خبر داري؟! حضرت فاطمه3 فرمود: تاب شنيدن ندارم. حضرت زينب3 عرض كرد: پس شكوه‌ام را به چه كسي بگويم؟ حضرت زهرا3 فرمود: « من خود هنگامي كه سر از بدن فرزندم حسين7 جدا مي‌كردند، حاضر بودم. اكنون برخيز و رقيّه3 را پيدا كن».

حضرت زينب3 برخاست. هر چه صدا زد، حضرت رقيّه3 را نيافت. با خواهرش امّ كلثوم3، در حالي كه گريه مي‌كردند و ناله سر مي‌دادند، از خيمه بيرون آمدند و به جستجو پرداختند تا اين كه نزديك قتلگاه صداي او را شنيدند. كنار بدن هاي پاره پاره، ديدند رقيّه3 خود را روي پيكر مطهّر پدر افكنده و در حالي كه دست هايش را به سينه ي پدر چسبانيده است درد دل مي‌كند. حضرت زينب3 او را نوازش كرد. در اين وقت سكينه3 نيز آمد و با هم به خيمه بازگشتند. در مسير راه سكينه3 از رقيّه3 پرسيد: چگونه پيكر پدر را پيدا كردي؟ او پاسخ داد: « آن قدر پدر پدر كردم كه ناگاه صداي پدرم را شنيدم كه فرمود: بيا اينجا، من در اين جا هستم» .

خرابه ي شام

مجلس يزيد در قصري بود بسيار مجلّل، كه به دستور معاويه ساخته شده بود، و در آن زمان طرز معماري و ساختمان آن معروفيت خاصي داشت، و مورخين شرح مفصّلي از معماري و تزيين و تشريفات آن نوشته‌اند و گفته شده: هنگامي كه معاويه خواست آن را بسازد منازل اطراف آن را از مالكين خريد، ولي پيره‌زني كه خانه‌اي مخروبه در آن ناحيه داشت از فروش خانه خودداري كرد. چون معاويه خواست با زور آن منزل را بگيرد، عمرو عاص و ديگر نزديكان، او را منع كردند كه اين كار را نكن تا مثل انوشيروان به عدالت مشهور شوي، كه براي ساختن ايوان مدائن عدالتش اجازه نداد كه صاحب خانه‌اي را ناراحت كند، و ايوان را به صورت ناقص ساخت.

معاويه از خانه ي پيرزن صرف نظر كرد و قصر را ساخت و آن خانه خرابه در كنارش به همان حالت باقي ماند .

خرابه ي شام، زندان اهل بيت سيّدالشّهداء:

در روايت مرحوم صدوق1 از آن خرابه، تعبير به محبس (زندان و بازداشتگاه) شده است، زيرا آنها در آنجا محصور بودند و اجازه نداشتند به جاي ديگر بروند. وي مي‌نويسد:

« إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ: فحبس [فَحُبِسْنَ] مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ8 فِي مَحْبِسٍ لا يَكُنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لا قَرٍّ حَتَّي تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُم» .

همانا يزيد دستور داد كه اهل بيت امام حسين: را همراه امام سجّاد7 در محلّي حبس كردند. آنها در آن جا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما، تا آن كه بر اثر آن صورت هايشان پوست انداخت .

چون اولاد رسول و ذراري فاطمه ي بتول3 را در خرابه ي شام منزل دادند، آن غريبانِ ستمديده و آن اسيرانِ داغديده، صبح و شام براي جوانان شهيد خود در ناله و نوحه بودند. عصرها كه مي‌شد آن اطفال خردسال درب خرابه صف مي‌كشيدند، مي‌ديدند كه مردم شام خرّم و خوشحال هستند اطفال خود را گرفته آب و نان تهيه كرده به خانه‌هاي خود مي‌روند. آن طفلان خسته مانند مرغان پر شكسته دامن عمّه را مي‌گرفتند كه اي عمّه! مگر ما خانه نداريم؟ مگر بابا نداريم؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه