ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 1025

صفحه 1025

سپر مي‌كرد عمّه خويش را بر حفظ جان من

نگردد مهرباني‌هاي او هرگز فراموشم

دو چشم نيم بازت مي‌كند با هستيم بازي

هم از تن مي‌ستاند جان هم از سر مي‌برد هوشم

بود دور از كرامت گر نگيرم دست (ميثم) را

غلام خويش را گر چه گنهكار است نفروشم غلامرضا سازگار (ميثم)

فيض ديدار امشب كسي پناه من خسته بال نيست

در شام همنشين دلم جز ملال نيست

بابا به پيشم آمد و در مقدمش مرا

جز غنچه‌هاي اشك غم و اشتعال نيست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه