ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 1125

صفحه 1125

روز عاشورا، پس از كشته شدن ياران امام حسين عليه السلام و تنها ماندن آن بزرگوار، حضرت سكينه عليهاالسلام به دليل ترس از كشته شدن پدر، به خواهر سه ساله اش (كه به احتمال زياد همان حضرت رقيه عليهاالسلام است) رو مي كند و مي گويد: بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم به ميدان برود و كشته شود. دراين لحظه، امام عليه السلام متوجه سخن آنان مي شود و بسيار اشك مي ريزد. آن گاه رقيه عليهاالسلام به پدر مي گويد: پدر جان! مانع رفتن تو به ميدانِ نبرد نمي شوم، ولي كمي صبر كن تا تو را ببنيم. امام حسين عليه السلام ، حضرت رقيه را در آغوش گرفت و او را مورد نوازش قرار داد. رقيه عليهاالسلام با ديدن نوازش پدر، غريبانه او را مي نگرد و مي گويد:

اَلْعَطَشْ!اَلْعَطَشْ! فَإنَّ الظَّمَأَ قَدْ اَحْرَقَني.

اي پدر! تشنه ام! تشنه ام! تشنگي جگرم را آتش زده است.

امام با ناراحتي و اندوه گفت: عزيزم! كنار خيمه بنشين تا برايت آب آورم. پس برخاست تا به ميدان جنگ برود كه باز هم رقيه عليهاالسلام جلو آمد. دامن پدررا گرفت و گفت:

يا اَبَةَ! اَيْنَ تَمْضي عَنّا.

پدر! چگونه ما را تنها مي گذاري؟

حضرت بار ديگر برگشت، او را در آغوش كشيد و آرام كرد. سپس با دلي پراندوه از آنان جدا شد و روانه ميدان گشت.1

1 . حضرت رقيه عليهاالسلام ، قاسم ميرخلف زاده، ص 550، برگرفته از: وقايع عاشورا، ص 455.

ديدار واپسين

آخرين ديدار امام حسين عليه السلام با خانواده اش از دلخراش ترين رويدادهاي تاريخ كربلا به شمار مي رود، ولي غم انگيزترين صحنه اين خداحافظي، وداع حضرت با دختر سه ساله اش است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه