ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 1240

صفحه 1240

باز هم رقيه و گريه‌هاي شبانه، باز هم بهانه بابا و بي‌قراري‌هايش، و اين بار شاميان چه خوب پاسخ بي‌قراريِ رقيه را مي‌دهند؛ سر بريده سيد شهيدان جهان در كنار رقيه است.

آن شب، هيچ كس توان جدا كردن رقيه را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتي؟ چشم‌هاي پدر، كدامين سرود رفتن را برايت خواند كه مانند فرشته‌اي سبك‌بال، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر كشيدي و غربتِ خرابه را براي عمه به جاي نهادي.

متاب امشب اي ماه

امشب، غمگين‌ترين ماه، آسمان دنيا را تماشا مي‌كند. آسمان! چه دلگيري امشب؛ گويي غمِ مصيبتي به گستردگي زمين، قلبت را مي‌فشرد. امشب فرشته‌هاي سياه‌پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمين مي‌آيند و ترانه غم مي‌سرايند.

در و ديوار خرابه، از اندوه زينب r بر سر و سينه مي‌كوبند. امشب چشمه‌هاي آسمان از گريه خونين زينب r خون مي‌بارد و چهره زمين از وسعت اندوه، تاريك است.

متاب امشب اي ماه، متاب! هيچ مي‌داني امشب گيسوان پريشانِ رقيه، به خواب كدامين نوازش رفته است؟ متاب كه دردهاي آشكار بسيار است. متاب كه زخم‌هاي بي‌شمار بسيار است. متاب كه دل پر شرار زينب r به شراره جدايي نازنيني ديگر، در سوز و گداز است. متاب كه امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسين، تيره‌ترين خرابه دنياست.

متاب اي ماه، متاب!

سوزناك‌ترين قصه عالم

امشب مي‌خواهم سوزناك‌ترين قصه عالم را برايت بگويم:

يكي بود يكي نبود. خدا بود و تو و نگاه‌هاي پر معنايت. تو بودي و خيمه‌هايي كه چون آتش دل كوچكت، زبانه مي‌كشيد و بوي اسارت كه تا فرسنگ‌هاي بيابان غربت به مشام مي‌رسيد و خورشيد كه از شرم نگاهت، سرش را پايين انداخته بود!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه