ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 163

صفحه 163

ديدي به پاي تخت يزيد از جفاي او

چون غنچه ، پيرهن به تن خود دريده ام

گنج تو را به گوشه ويران گذاشتم

چون اشك او فتاد رقيه ز ديده ام

مي گفت و مي گريست (رضايي ) ز سوز دل

اشكم به خاك پاي شهيدان چكيده ام

طفل يتيم

مگر طفل يتيمي مي كند ياد از پدر امشب

كه خواب از شوق در چشمش نيايد تا سحر امشب

پناه آورده در ويرانه امشب طاير قدسي

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه