ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 1921

صفحه 1921

يزيد ، رسوا و بيچاره شد!

يزيد ، پس از فاجعه عاشورا ، خيلي زود دانست كه مردم از كار او منزجر شده اند و آن سخنان ياوه كه در باب خاندان عصمت گفته و بدين وسيله خواسته بود خون سيّدالشّهداء(ع ) را لوث سازد ، ره به جايي نبرده است . چگونه او مي توانست اتهام كفر و خارجيگري به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بندد ، در حاليكه چون دستور به كشتن سفير معترض روم داد ، حضار مجلس از سر مقدّس صدايي بلند شنيدند كه مي فرمود : (لاحول و لا قوّة الا بالله ) .

چه كسي قبل از اين ديده يا شنيده بود كه سر بريده اي به زباني فصيح ، سخن بگويد ؟ ! آيا زاده ميسون مي توانست در برابر اين اعجاز الهي مقاومت كند ، يا نور خدا را خاموش سازد ؟ ! كلا و حاشا!

انزجار و تنفّر عمومي از جنايات يزيد تا بدانجا پيش رفت كه هند ، همسر يزيد و دختر عمرو بن سهيل (كه قبلا همسر عبدالله بن عامربن كريز - پسر دايي عثمان بن عفان - بود و معاويه او را به سبب علاقه يزيد به هند وادار به طلاق همسرش نموده بود) (96) هنگامي كه سر نوراني امام عليه السلام را بر بالاي خانه اش ديد و مشاهده نمود كه چگونه انوار الهي از آن به سوي آسمان پرتو افشان است و متوجّه شد كه چه سان خون تازه از آن بر زمين مي چكد ، از خود بيخود گشت و عنان قلبش از هم گسست و سراسيمه و بدون حجاب وارد مجلس يزيد شد ، در حاليكه فرياد مي زد : (سر مطهر پسر دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله بر در خانه ماست !!) . يزيد با مشاهده اين صحنه برخاست و او را پوشاند و به وي گفت : بر حسين عليه السلام گريه و زاري كن كه او فريادگر بني هاشم بود ، و ابن زياد در قتل او عجله به خرج داد . (97)

نيز همين بانو در رؤ يا مشاهده كرد كه مرداني از آسمان فرود آمدند و گرد سر حسين (ع ) گرديدند و بر او سلام كردند . چون بيدار گشت ، نزد سر آمد و ديد كه نوري در اطراف آن پرتو افشان است در پي شوهرش ، يزيد ، برآمد تا ماجرا را براي او بازگويد ، امّا وي را در يكي از اتاقهاي قصر يافت كه مي گريد و مي گويد : مرا با حسين عليه السلام چه كار بود ؟ ! و معلوم شد كه او نيز همان خواب همسرش را ديده است .

آري ، يزيد بزودي با موجي از انزجار مردم مواجه گشت و دريافت كه همگان سخن از سنگدلي و ستمي بر زبان دارند كه او برخاندان پيامبر صلي الله عليه و آله وارد ساخته است . لذا چاره اي نيافت ، جز آنكه گناه اين كار را به گردن ابن زياد بياندازد تا مردم از بدگويي و دشنام به او باز ايستند . امّا وضع چنان نبود كه او بتواند خورشيد حقيقت را از ديد مردم پنهان سازد ، زيرا او در نامه طويلي كه براي حاكم مدينه فرستاده و طي آن دستور داده بود كه از همه اهل مدينه براي وي بيعت بگيرد ، همراه اين نامه ، نامه كوچكي هم قرار داشت كه در آن ، والي را ملزم ساخته بود كه از امام حسين عليه السلام هم بيعت ستاند و اگر از قبول بيعت سرباز زد گردنش را بزند . (98) غرض يزيد از نگارش اين نامه كوچك ، آن بود كه وي مي دانست پيامبر صلي الله عليه و آله وي را خليفه خود قرار نداده ، و بيعتش هم مورد اتّفاق صلحا و اشراف امّت نيست ، و چنانچه آنها در زمان معاويه موافقتي هم ابراز داشته اند ، به علّت تهديد و زور سرنيزه معاويه بوده است .

به هر روي يزيد ، گناه قتل سبط پيامبر(ص ) را به ابن زياد نسبت داد تا به خيال خام خويش از ملامت و دشنام مردم در امان بماند ، ولي آفتاب حقيقت ، پنهان نماند و تاريخ ، او را رسواي خاص و عام كرد .

دفاع غزالي از يزيد!

امّا بياييد و اين امر عجيب و شگفت را در كتاب (احياء العلوم ) (99) ببينيد ، كه در آنجا ، غزالي آنچنان در تعصب نسبت به بني اُميّه پيش رفته كه لعن قاتل حسين را حتّي به صورت مجمل و مبهم (لعنة الله علي قاتل الحسين ) نيز ممنوع شمرده است ! دليل او هم آن است كه ممكن است وي توبه نموده باشد! در حاليكه اقوال و اعمال يزيد تا پايان عمر (نظير قتل عام مردم مدينه و سنگباران كعبه و اشعاري كه سروده است ) همگي حاكي از دوام خبث سيره و سريره اوست .

شگفت تر از اين آن است كه يزيد را با وحشي ، قاتل جناب حمزه (شيرخدا و رسول خداصلي الله عليه و آله ) ، قياس كرده و مي گويد : وحشي از كفر و قتل توبه كرد و از اين رو لعن او جايز نيست ، با وجود آنكه قتل گناه كبيره است كه اگر قاتل توبه نكند در معرض خطر عظيمي است .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه