ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 2236

صفحه 2236

قول طاهر بن عبدالله دمشقي

طاهر بن عبدالله دمشقي گويد: من نَديم يزيد ملعون بودم و اكثر شب ها براي او صحبت مي‌كردم و او را مشغول مي‌نمودم. شبي نزد آن ملعون بودم و قدري هم از شب گذشته بود، پس به من گفت: اي طاهر! امشب وحشت بر من غالب است و قلبم در تپش افتاده و دلم از غصه و حزن پر شده، بسيار اندوه و غصّه دارم كه حالت نشستن و صحبت كردن ندارم. بيا سر من را در دامن گير و از افعال ناشايسته و گذشته من صحبت مكن. طاهر گويد: من سر نحس او را در دامن گرفتم. آن لعين به خواب رفت، و سر نوراني سيّدالشّهدا7 در آن وقت در طشت طلا در مقابل ما بود.

چون ساعتي گذشت ديدم كه ناله ي پردگيان حرم محترم امام حسين7 از خرابه بلند شد. آن لعين در خواب و من در اندوه بودم، كه اين چه ظلم و ستم بود كه يزيد به اولاد اميرالمؤمنين7 نمود؟! به طرف طشت نظر كرده ديدم كه از چشم هاي امام حسين7 اشك جاري شده است، تعجّب كردم! پس ديدم آن سر انور به قدر چهار ذراع گويا بلند شد و لب هاي مباركش به حركت آمده، آواز اندوهناك و ضعيفي از آن دهان معجز بيان بلند گرديد كه مي‌فرمود:

« اللَّهُمَّ هَؤُلاءِ اَوْلادنا و اَكْبَادنا وَ هَوُلاءِ اَصْحابنا».

خداوندا! اينان اولاد و جگر گوشه ي من و اينها اصحاب من هستند.

طاهر گويد: چون اين حال را از آن حضرت مشاهده كردم وحشت و دهشت بر من غلبه كرد. شروع به گريه كردم. به بالاي عمارت يزيد آمدم كه خرابه در پشت آن عمارت بود، خيال مي‌كردم شايد يكي از اهل بيت رسول خدا6 فوت شده، كه مرگ او باعث اين همه ناله و ندبه شده است. وقتي بالاي قصر رسيدم ديدم تمامي اهل بيت اطهار: طفل صغيري را در ميان گرفته‌اند و آن دختر، خاك بر سر مي‌ريزد و با ناله و فغان مي‌گويد:

« يَا عَمَّتِي وَ يَا اُخْت اَبِي اَيْنَ أبِي، أيْنَ أبِي».

اي عمّه! و اي خواهر پدر بزرگوار من، كجاست پدر من؟! كجاست پدر من؟!

آنها را صدا زدم و از ايشان پرسيدم كه چه پيش آمده كه باعث اين همه ناله و گريه شده است؟! گفتند: اي مرد، طفل صغير سيّدالشّهداء7 پدرش را در خواب ديده، و اينك بيدار شده و از ما پدر خود را مي‌خواهد، هر چه به وي تسلّي مي‌دهيم آرام نمي‌گيرد.

طاهر گويد: بعد از مشاهده ي اين احوال دردناك، پيش يزيد برگشتم. ديدم آن بدبخت بيدار شده به طرف آن سر (سر امام حسين7) نگاه مي‌كند و از كثرت وحشت و دهشت و خوف و خشيت، مانند برگ بيد بر خود مي‌لرزد. در آن اثنا سر اطهر آن مولا به طرف يزيد متوجّه شده و فرمود:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه