ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام صفحه 932

صفحه 932

بعد ديدم سر مقدس با زبان فصيح فرمود: اي دختر من، مصيبت تو و زجر و تازيانه و روي خار مغيلان دويدن تو تمام شد، و اسيريت به پايان رسيد. اي نور ديده، چند شب ديگر به نزد ما خواهي آمد آن چه بر شما وارد شده صبر كن كه جزا و مزد او شفاعت را در بر دارد.

حارث مي‌گويد: من خانه‌ام نزديك خرابه ي شام بود، از اين كه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهي آمد منتظر بودم كي از دنيا مي‌رود، تا يك شبي شنيدم صداي ناله و فرياد از ميان خرابه بلند است، پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رقيّه3 از دنيا رفته است .

بي‌قراري حضرت امّ كلثوم3

در شب دفن حضرت رقيّه3

در شب دفن آن دختر مظلومه ي اهل بيت:، جناب امّ كلثوم3 را ديدند كه قرار و آرام ندارد و با ناله و ندبه به دور خرابه مي‌گردد و هر چه تسلّي مي‌دهند آرام نمي‌يابد. از علّت اين بي‌قراري پرسيدند، گفت:

شب گذشته اين مظلومه در آغوش من بود، چون بيدار شدم ديدم كه به شدت گريه مي‌كند و آرام نمي‌گيرد، از سببش پرسيدم؟

گفت: عمّه جان، آيا در اين شهر مانند من كسي يتيم و اسير و در به در مي‌باشد؟ عمّه جان، مگر اينها ما را مسلمان نمي‌دانند، به چه جهت آب و نان را از ما مضايقه مي‌نمايند و طعام به ما يتيمان نمي‌دهند؟! اين مصيبت مرا به گريه آورده و طاقت خوابيدن ندارم.

***

ز خانه هـا همه بـوي طعــام مي آمد

ولي به جان تو عمّه گرسنه خوابيدم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه