با کاروان نور صفحه 115

صفحه 115

سعید بن عبداللّه حنفی

کتاب های رجال و تاریخ و مقاتل از سعید به عنوان انسانی شایسته ، شیعه ای کامل ، جوانمردی وفادار و عبدی صالح یاد کرده اند .

شب عاشورا هنگامی که امام پس از خطبه معروفش فرمود : تاریکی شب شما را فرو پوشانده ، برخیزید و بروید و خود را از این مهلکه برهانید .

سعید بن عبداللّه از جای برخاست و گفت :

ای پسر پیامبر ! به خدا سوگند ما دست از یاری ات بر نداریم و تو را رها نکنیم ، تا خدا بداند که ما وصیت پیامبر را در حق ذریه اش حفظ کردیم ، به خدا سوگند اگر بدانم کشته می شوم سپس زنده می گردم ، آنگاه به آتش سوخته خواهم شد و خاکسترم را بر باد می دهند و هفتاد بار با من چنین کنند از تو جدا نخواهم شد تا جانم را فدایت کنم .

چگونه از تو جدا شوم در حالی که یک بار کشته شدن بیشتر نیست و پس از آن کرامت و عزت سرمدی و نعمت ابدی است ، نعمتی که هرگز برای آن زوال و فنایی نمی باشد !

سعید به صورتی ویژه شهید شد ، و آن به هنگام ظهر عاشورا بود که امام با یاران باقی مانده به نماز جماعت ایستادند ولی دشمن شروع به تیراندازی کرد .

سعید پیش روی امام خود را سپر قرار داد ، و از هر طرف تیر آمد ، او از آن تیر استقبال کرد ، و به سر و صورت و سینه و دست و پا نمی گذاشت تیرها به حضرت اصابت کند ، و در حال خریدن تیرها به بدن می گفت :

خدایا ! این قوم را چون قوم عاد و ثمود لعنت کن .

پروردگارا ! سلام مرا به پیامبرت برسان ، و به او ابلاغ کن که من از درد زخم هایی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه