با کاروان نور صفحه 122

صفحه 122

پس از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام روزگارش را در خدمت حضرت مجتبی علیه السلام به سر رسانید و پس از شهادت آن حضرت ساکن بصره شد . تا این که شنید حضرت حسین علیه السلام از مکه عازم سفر عراق گردیده .

هفهاف - در عین این که بیرون رفتن از بصره سخت بود و فضای جاسوسی و رعب و وحشت بر آن دیار حکومت داشت - از بصره بیرون تاخت تا عصر عاشورا خود را به کربلا رسانید .

بر لشگر عمر سعد وارد شد و پرسید : مولایم حسین کجاست ؟

گفتند تو کیستی و کجا بودی ؟

گفت : من هفهاف بن مهند راسبی بصری هستم ، برای یاری حسین آمده ام .

گفتند : ما حسین را کشتیم و از اولاد و اصحاب او جز بیماری و جماعتی از زنان و دختران را باقی نگذاشتیم ، اکنون گروهی از لشگر عمر سعد به غارت خیمه های حسین هجوم برده اند !

دنیا در نظر هفهاف تاریک شد و آه از نهادش برآمد ولی نگفت اکنون که حسین علیه السلام شهید شده جایی برای مبارزه من نیست ، بلکه او مبارزه را اصلی اصیل برای دفاع از حق می دانست ، و ادامه راه حسین علیه السلام را بر خود از واجب ترین امور به شمار می آورد ؛ به همین خاطر با ایمانی استوار و اخلاصی بی نظیر برای دفاع از دین و ملحق به حضرت حسین علیه السلام هم چون پلنگ بر آن لشگر بی نام و پر ننگ حمله برد و از چپ و راست سر و دست پرانید و بسیاری را به دوزخ رسانید ، تا از همه طرف به دستور عمر سعد به او حمله شد و در محاصره قرار گرفت تا اسبش از پای درآمد و پیاده ماند . او پیاده به جنگ ادامه داد تا بر اثر کثرت جراحت نزدیک گودال قتلگاه به خاک افتاد و با به سر بردن پیمان به حضرت حسین علیه السلام پیوست .

اینان اصحاب و یاران امام بودند که قلم و بیان از توصیف شخصیت آنان تا ابد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه