- مقدمه ناشر 1
- زمینیان بی بدیل 9
- مکاشفه حضرت حسین علیه السلام 13
- دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام 16
- چهره ای برجسته از گروه حسینیان 20
- حقیقتی عالی از زبان جابر بن عبداللّه انصاری 43
- استقامت در راه هدف 46
- از خدا جوییم توفیق ادب 47
- ادب یاران حسین در برابر حسین 49
- خیر و شر 55
- مسؤولیت عظیم ما در برابر حادثه کربلا 59
- استقامت یاران حسین علیه السلام 60
- حر بن یزید ریاحی 64
- ابتلاء آزمایش الهی 73
- اشاره 75
- نافع بن هلال 75
- داستانی بسیار عجیب از نافع بن هلال 79
- یزید بن ثبیط عبقسی 84
- عابس بن شبیب شاکری 86
- ابو ثمامه صائدی 90
- فرزند برادر حذیفه بن اسید غفاری 95
- ابوالحتوف بن حرث وسعد بن حرث 97
- وهب بن وهب 100
- جابر بن حجاج 103
- جابر بن عروه غفاری 104
- حبیب بن مظاهر اسدی 106
- مردی با بصیرت از قبیله خزیمه 113
- سوید بن عمرو 116
- مالک بن عبد و سیف بن حارث 119
- مسلم بن عوسجه 120
- هفهاف بن مهند راسبی 121
- قمر بنی هاشم 123
- گریه بر حضرت حسین علیه السلام 128
- زیارت حضرت حسین علیه السلام 129
- اشاره 134
عظمت روح و بزرگی جان و رفعت شخصیّت و کرامت و اصالتِ آنان را چه بهتر که از زبان دشمن بشنوید :
به ناپاکی دون مایه و موجودی خود فروخته که در عرصه کار زار کربلا به همراه پسر سعد حاضر شده بود به طعنه گفتند : چرا برای کشتن ذرّیه پیامبر حاضر شدی ، خداوند با تو چه خواهد کرد ؟
در جواب گفت : خاموش ! اگر آنچه را ما به چشم خود دیدیم تو هم دیده بودی ، بدون تردید همان کاری که ما کردیم تو می کردی !
یک دسته نیرومند ، با عصبیّت و غیرت دست به قبضه شمشیر برده ، چون شیران درّنده بر ما حمله می بردند ، سواران را از چپ و راست پایمال و نابود می کردند ، و خود را در آغوش مرگ می انداختند ، و امان نمی پذیرفتند ، و به مال و منال رغبت نشان نمی دادند ، و برای افکندن خود در دریای مرگ و غوطه ور شدن در آن هیچ گونه حائلی برای خود تصوّر نمی کردند ، می گفتند : یا مرگ یا پیروزی و استیلاء .
اگر ما اندکی دست نگه می داشتیم لشگر ما را نابود می ساختند ؛ بنابراین چه می شد انجام داد ، و چه می توانستیم بکنیم (1) ؟ !
زمینیان بی بدیل
آن چهره های منحوس و تاریک دل ، که به تعداد سی هزار نفر ، در میدان نینوا به دستور یک بچه سر راهی که پدری برای او نبود ، و مادرش با هر بی پدری
1- (1)) - قیل لرجل شهد یوم الطف مع عمر بن سعد : ویحک أقتلتم ذریه رسول اللّه صلی الله علیه و آله ؟ فقال: عضضت بالجندل إنک لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا ثارت علینا عصابه أیدیها فی مقابض سیوفها کالأسود الضاریه تحطم الفرسان یمینا وشمالا وتلقی أنفسها علی الموت لا تقبل الأمان ولا ترغب فی المال ولا یحول حائل بینها وبین الورود علی حیاض المنیه أو الاستیلاء علی الملک فلو کففنا عنها رویدا لأتت علی نفوس العسکر بحذافیرها فما کنا فاعلین لا أم لک. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید : 3 / 263 ؛ عنصر شجاعت : 1 / 20 .