قیام مختار ثقفی (مختارنامه) صفحه 427

صفحه 427

برگ: توشه، آذوقه، اسباب، قصد.

برگرفتن: حرکت کردن.

بَرگُسْتْوان: پوشش اسب هنگام جنگ در قدیم.

بر مالیدن: بالا زدن.

بر مثال: مانند.

بر ملا: آشکار، ظاهر، هویدا.

برنا: جوان.

بُرنُس: کلاه متصل به لباس.

بریدن: رفتن و عبور کردن، قطع کردن.

بزه: گناه.

بساط منسوج: فرش بافته شده.

بسنده: کافی.

بسی: بسیار.

بشارت: مژده.

بشارت زدن: مژده دادن، اعلام مژده کردن.

بصر نشود: چشم نبیند.

بطّال: دروغگو، دلیر.

بَطْحَاء: وادی مکه معظمه و خود مکه.

بطن: شکم.

بغض: کینه، دشمنی.

بقیة السیف: لشکری که بعد از هزیمت و شکست مانده باشد.

بنت: دختر.

بنگاه: محل استقرار، خیمه‌ها.

بنو: پسران و اخلاف (جمع ابن)

بوتراب: کنیه حضرت علی مخفف ابوتراب است.

به تن خویش: شخصا، خودش.

به جان رنجیدن: بسیار ناراحت شدن.

به جای: درحق، در مورد.

به جایگاه: درحق، در مورد.

به زه کردن (کمان): زه را به دو سر کمان وصل کردن برای تیراندازی.

به حیف: جای دریغ و افسوس است.

به خلل: تباه و آشفته.

به خود: شخصا، خودش.

به سر خویش بودن: خود مختار و مستقل و خود سر بودن.

به سر شدن: به انجام رسیدن.

به سرکار افتادن: متوجه شدن.

به سر نشدن: انجام نپذیرفتن، حل نشدن، به انجام نرسیدن.

به فسوس: بیهوده، به حیف.

به همه جنسی: به همه چیز، در هر موردی.

بیاماهید: ورم کرد.

بیرون آمدن: خروج کردن و طغیان کردن، ترک اطاعت کردن.

بیرون رفتن: خروج کردن و نافرمانی، ترک اطاعت کردن.

بیعت: دست دادن به عنوان عهد و پیمان، پیمان بستن یا عهد و پیمان.

بیعت مرگ: عهد و پیمان مبارزه تا مرگ.

پ

پارسا: پرهیزکار، پاکدامن، دیندار.

پانچده: پنجده، پانزده.

پای داشتن: پایدار کردن.

پای مزد: حق القَدَم، حق الزحمه.

پذیرفتار: ضامن، متعهد.

پرداختن: خالی کردن، تهی کردن.

پرده به روی فرو هشت: از دید مردم غایب شد و گوشه نشینی اختیار کرد.

پرستار: کنیز.

پسِ پشت کردن: پشت سر گذاشتن، چشم پوشی کردن.

پشت: نسل و تبار.

پشت دادن: منهزم شدن و گریختن.

پشت نگاه داشتن: پشتیبانی کردن.

پلاس: جامه پشمی خشن.

پنج بار پنج هزار: بیست و پنج هزار.

پور: پسر.

پیدا کردن: آشکار کردن، ظاهر کردن.

پیشین: ظهر، نیمروز.

ت

تابع: پیرو، طرفدار.

تابوت سکینه: (توضیح مفصل دارد) رک لغتنامه دهخدا.

تارک: فرق سر.

تازی: عربی.

تام: تمام و کامل.

تایی: یکی.

تب چهارم: منظور تب متناوب است.

تحریض: برانگیختن، تشویق.

تحفات: (جمع تحفه) هدیه‌ها و ارمغانها.

تحیت: درود، آفرین گفتن، سلام کردن.

تخلیط رسیدن: به آمیزش حق و باطل و افساد و فتنه دچار شدن.

تربت: خاک، گور، مقبره.

ترجمان: مترجم.

ترحم فرستادن: رحمت فرستادن.

تَرَصُّد: چشم داشت انتظار.

تَرک: کلاهخود، مِغفَر، ترگ.

ترک: غلام.

ترگ: کلاهخود، مِغفَر، ترک.

تریاک: پادزهر، ضد سموم.

تشریف: خلعت.

تعبد: عبادت کردن، پرستیدن، بندگی.

تعبیه کردن: آرایش دادن، آماده کردن.

تعزیت: سوگواری.

تعصب: طرفداری و حمایت.

تَعَلُّل: بهانه آوردن، سستی.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه