مصائب راس الحسین علیه السلام: روضه ها و مصیبت های سر مطهر حضرت امام حسین علیه السلام صفحه 118

صفحه 118

قیس آمد و بر او وارد شد، یزید به او گفت: وای بر تو، چه پشتِ سر داری؟

چه با خود داری؟ گفت: مژده گیر به فتح و نصر خدا، حسین با هیجده تن از کسان خود و شصت تن از شیعیان خود بر ما وارد شد، جلوی آنها رفتیم و از آنها خواستیم که تسلیم حکم امیر عبیداللّه بن زیاد شوند یا بجنگند، جنگ را بر تسلیم اختیار کردند، ما با آفتاب زدن بر آنها تاختیم و گِرد آنها را گرفتیم و چون شمشیر بر سرِ آنها نشست بدون پناهگاه می گریختند و از حمله ما چون کبوتری که از شاهین پناهی می جوید به هر بلند و پستی پناهنده می شدند، یا امیرالمؤمنین، بخدا به اندازه نحر کردن شتری یا خواب میانه روزی نگذشت که تا نفر آخر آنها را کشتیم و تن های آنها برهنه و جامه هایشان خون آلود و چهره هایشان بر خاک، آفتاب آنها را تافته کند و باد بر آنها غبار وزد و مرغان شکاری در بیابان سختی بر آنها بچرخند.

یزید لَختی سر به زیر انداخت و سر برداشت و گفت: من حسین را هم که نمی کشتید از اطاعت شما راضی بودم، هلا اگر من در کار او وارد بودم از او می گذشتم، خدا حسین را رحمت کند، و جایزه ای به او نداد.

سید شبلنجی در «نور الأبصار» و سبط در «تذکره» گفته اند: او را از نزد خود بیرون کرد و چیزی به او نداد.(1)

ورود سر امام حسین علیه السلام از باب ساعات و جشن و شادی شامیان

اشاره

در «بحار» است و صاحب «مناقب» هم به سند خود از زید از پدرانش

روایت کرده که سهل بن سعد گوید: من قصد بیت (بیت المقدس) داشتم،


1- . کمره ای، محمد باقر، در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص542.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه