مصائب راس الحسین علیه السلام: روضه ها و مصیبت های سر مطهر حضرت امام حسین علیه السلام صفحه 155

صفحه 155

بابای من

بابای من، بابای من

بشنو دگر صدای من

من دختر افسرده ام

سیلی ز دشمن خورده ام

از سرپریده هوش من

خون می چکد از گوش من

بابای من، بابای من

بابای من، بابای من

بر زخم دل نمک زدند

هر شب مرا کتک زدند

عمرم دگر کوتاه شده

تنم دگر سیاه شده

بابای خوب و مهربان

بابای من، بابای من

حالا که آمدی پدر

دیگر مرا با خود ببر

* * *

عقده دل

در آن شب شام را شوری دگر بود

تو گویی شام عاشوری دگر بود

سه ساله دختری چون ماهپاره

فرو می ریخت از چشمش ستاره

طواف شمع چون پروانه می کرد

به دستش موی بابا شانه می کرد

سر و روی پدر را پاک می کرد

برایش عقده دل باز می کرد

به قربان سر نورانی تو

چرا خون ریزد از پیشانی تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه