مصائب راس الحسین علیه السلام: روضه ها و مصیبت های سر مطهر حضرت امام حسین علیه السلام صفحه 184

صفحه 184

خباثت حارث تعجّب کردند. حارث به مقاتل گفت: ده هزار دینار به تو می دهم، مرا آزاد کن.

مقاتل گفت: سوگند به خدا اگر همه اموال دنیا مال تو باشد و به من بدهی، تو را آزاد نمی کنم، و من با کشتن تو خواهان بهشت هستم، آنگاه دستها و پاهای حارث را قطع کرد و به آب انداخت، چشم و گوش و شکمش را درید، سپس مردم لاشه ناپاک او را به آتش کشیدند... .(1)

انداختن سر وهب را، به سوی لشگر امام حسین علیه السلام

وهب همچنان جنگید تا او را اسیر کرده نزد عمر سعد آوردند، عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: «ما اَشَدَّ صَوْلَتُکَ» چقدر صولت و رشادت سختی داری!

سپس دستور داد گردنش را زدند، و سر بریده اش را به سوی لشگر امام حسین علیه السلام انداختند. مادرش قمر، سر او را گرفت و به آغوش کشید و خون صورتش را پاک کرد، و گفت: حمد و سپاس خداوندی را که با شهادت تو، روی مرا سفید کرد.

سپس سر بریده فرزندش را به سوی دشمن انداخت (یعنی متاعی را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم).

وهب هنگام شهادت 25 سال داشت، او و خانواده اش (هانیه) در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده می شد.(2)


1- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، سوگنامه آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم؛ بنقل از معالی السبطین، ج2، ص72.
2- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، سوگنامه آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم؛ بنقل از معالی السبطین، ج1، ص286 - 288.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه