مصائب راس الحسین علیه السلام: روضه ها و مصیبت های سر مطهر حضرت امام حسین علیه السلام صفحه 75

صفحه 75

سری که داغِ هیجده ساله دیده

دلش رنجیده آوردم به کوفه

سری که بارها ختم رسولان

لبش بوسیده آوردم به کوفه

سری که پیکرش سُمّ ستوران

چنان کوبیده آوردم به کوفه

زن خولی می گوید:

تو ای سر از چه رنگین است مویت

چه کس ببریده اینگونه گلویت

تو ای سر از چه آغشته به خونی

دهم با اشکِ چشمم شستشویت

تو ای سر پس تن صد پاره ات کو

بگو با من از آن راز مگویت

مگر داغ برادر دیده ای تو

که گردیده سفید اینگونه مویت

ورود سرهای شهدا به کوفه و سخنان اُمّ کلثوم هنگام دیدن سر بریده برادر

اشاره

روز دوازدهم فرا رسید، سرهای شهداء را روی نیزه ها نمودند و در پیشاپیش اسیران وارد کوفه کردند. راوی می گوید: در بازگشت از حج وارد کوفه شدم دیدم تعطیل سراسری است، اطلاع یافتم که اسیران کربلا را وارد کوفه می کنند، لشکر ابن زیاد شیپور و طبل می نواختند و سر و صدا و هیاهو از هر سو شنیده می شد در این میان ناگاه چشمم به سر بریده امام حسین علیه السلام افتاد، منقلب شدم و گریه گلویم را گرفت، ناگهان امام سجاد علیه السلامرا دیدم که او را بر شتر بی جهاز سوار کرده بودند، و از رانهای او خون جاری بود. در این بین بانوئی را دیدم، پرسیدم این بانو کیست؟ گفتند: این بانو اُمّ کلثوم دختر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه