مصائب حضرت زینب علیهاالسلام صفحه 224

صفحه 224

سپس گفتم: این علی پسر امام حسین علیه السلام است که همراه عمّه ها و خواهرانش به نزدیک شهر شما رسیدند و در آنجا منزل گزیده اند، من فرستاده او می باشم که مکان آنها را به شما نشان دهم. پس از این سخن هیچ زنِ در پرده و با حجابی نبود، مگر اینکه از پس پرده بیرون آمدند، موها را پریشان نموده، به صورت های خود می زدند و با صدای بلند واویلا می گفتند.

آن روز، روزی بود که من عدّه زیای را دیدم که گریه می کردند و تلخ ترین روز بر مسلمین، بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمهمان روز بود.

اهل مدینه مرا رها نموده و با شتاب می رفتند، من به اسبم رکاب زدم و به سوی آنها رفتم، ازدحام جمعیت در راه ها به حدّی بود که من مجبور شدم از اسب پیاده شوم و خود را از روی دوش مردم به خیمه امام زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام برسانم. در این حال حضرت علیه السلام از خیمه خارج شد، در حالی که با پارچه ای اشک چشمانش را پاک می نمود، یکی از خادمان حضرت، چهارپایه ای برای ایشان آورد، حضرت امام سجاد علیه السلامبر روی آن نشست و سیل اشک از دیدگان مبارکشان جاری بود، صدای مردم به ضجّه و گریه بلند شده و از هر طرف تسلیت گوی آن جناب بودند، فضا آکنده از گریه و شیون بود.

در این حال امام سجاد علیه السلام با دست مبارک اشاره به سوی مردم کردند که سکوت نمایید، سکوت همه جا حاکم شد و در این حال حضرت علیه السلامسخنان حزن آلودی فرمود که دل سنگ را آب می کند.(1)

بیهوش شدن حضرت زینب علیهاالسلام بیرون مدینه

در طراز المذهب است که: هنگامی که اهل بیت علیهم السلام در بازگشت از شام، به مدینه نزدیک شدند و سیاهی شهر نمایان گردید، علیا مخدّره زینب رضی الله عنه ص:279


1- . لهوف سید بن طاووس، ص267؛ در کربلا چه گذشت؟ ترجمه نفس المهموم، ص596 - بحار، ج 45، ص 147.

فرمود: ای خواهران، از محملها پیاده گردید که اینک روضه منوّر جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نمایان گردید، سپس فرمود: ای یاران، این محملها را دور، و این شتران را به یک سوی ببرید که ما را تاب دیدن نمانده است. پس همگی فرود آمدند و لوای غم و مصیبت برافراشته و خروش محشر نمایان ساختند و اسبابی که از شهدای کربلا با خود داشتند بگستردند و خیمه حضرت سیّدالشهداء علیه السلام را که در هیچ منزلی بر سر پا نکرده بودند، در بیرون مدینه برپا کردند و مسند آن حضرت را گستردند. هنگامی که علیا مخدّره آن را دید، چنان ناله بر کشید که بیهوش به روی زمین افتاد. چون به هوش آمد با ناله جگر شکاف فریاد برکشید:

«وا فرقتاه این الکماه؟ اَین الحماه؟ وا لهفتاه!

فمالی لا اواری الحمام اَبمهجته

و کنت یحی نور عین و عزتی

یا اَخی یا حسین، هؤلاء جدّک و امّک و اخوک الحسن و هؤلاء

اَقربائک و موالیک ینتظرون قدومک یا نور عینی قد قضیت نحبک

و اورثتنی حزنا طویلاً مطولاً لیتنی متُّ و کنتُ نسیا مَنسِیّا.

پس از آن روی به مدینه آورد و آن شهر را مخاطب ساخته فرمود: «ای مدینه جدّی فاَینَ یومنا الّذی قد خرجنا منک بالفرح و مسرّه و الجمع و الجماعه و لکن رجعنا الیک بالاحزان و الآلام من حوادث الزمان فقدنا الرجال و البنین و تفرّقت شملنا» آنگاه به سوی روضه منوّر جدّش روان گردید. چون به روضه رسید، هر دو طرف دربِ مسجد را گرفت و چنان ناله از جگر برآورد که مسجد را متزلزل گردانید. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را سلام داد و گفت: «السلام علیک یا جدّاه، یا رسول اللّه، اِنّی ناعیه الیک اَخِی الحسین».(1)

ملاقات اُمّ البنین با حضرت زینب علیهاالسلام

وقتی که اهلبیت علیهم السلام وارد مدینه شدند، اُمّ البنین علیهاالسلام کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم


1- . بحار، ج 45، ص 198.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه