شفا و حاجات در پرتو کرامات: کراماتی از سیدالشهداء و باب الحوائج ابوالفضل علیه السلام و ... صفحه 106

صفحه 106

را به قبر او برسان و پیغام مرا به آن حضرت برسان! گفتم: هر پیغامی که می فرمایید، به ایشان می رسانم. آن بزرگوار فرمود: بگو یا امام حسین(علیه السّلام) فرزندت برای من دعا کرده است و شما آمین بگویید! آن سید بزرگوار این جمله فرمود و رفت آنگاه من به خود آمدم که این آقا کی بود؟ به راننده گفتم: ببین سید به کدام سمت رفت او را پیدا کن، دیگر اثری از او نبود.

خلاصه «آقای سید عبدالرسول» خادم حرم، او را در همان شب جمعه به حرم امام حسین(علیه السّلام) برد. و «آقای رهبری» مکرر می گفت: « آقا من از شما یک آمین می خواهم! فرزندت چنین گفته است» او وضعی داشت که هر کس می دید به گریه می افتاد. «سید عبدالرسول» می گوید: سپس او را به منزل آوردم و روی تخت خواباندم حالش خیلی بدتر از قبل بود. پیش از اذان صبح خوابیده بودم، خادمه ی منزل مرا بیدار کرد و گفت: بیا تماشا کن که آقای رهبری نماز می خواند! تعجب کردم! از آیینه درِ اتاق نگاه کردم دیدم که آقای رهبری روی سجاده ایستاده و مشغول نماز است.

سپس من جریان شِفای ایشان را از خانمش سؤال کردم؟

خانمش گفت:من خوابیده بودم هنگام سحر مرا صدا زد که آب وضو بیاور که وضو بگیرم. من به او گفتم: ناراحت هستی، نمی توانی وضو بگیری؟آقای رهبری گفت:درخواب، حضرت امام حسین(علیه السّلام) به من فرمود: خدا تو را شِفا داد، برخیز و نماز بخوان و من اکنون می توانم برخیزم!

آنگاه آب وضو آوردم او با کمال آسانی وضو گرفت و به من اصرار کرد که کلیه ی فنرهای آهنی را از سینه و پشت ایشان باز کردم گفتم: نشسته نماز می خوانی؟ گفت: چون امام فرموده اند ، البته می توانم ایستاده نماز بخوانم ، حالا شما می بینید که ایستاده مشغول نماز خواندن است!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه