شفا و حاجات در پرتو کرامات: کراماتی از سیدالشهداء و باب الحوائج ابوالفضل علیه السلام و ... صفحه 30

صفحه 30

سید الشهداء(علیه السّلام) بخواند.

آن گاه حضرت به من امر فرمود، من بر پله ی اول منبر ایستادم و این گونه خواندم:

روایت است که چون تنگ شد بر او میدان

فتاد از حرکت ذوالجناج ازجولان

نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت

نه ذوالجناح دیگر تاب استقامت داشت

کشید پا ز رکاب آن خلاصه ی ایجاد

به رنگ پرتو خورشید برزمین افتاد

هوا ز جور مخالف چوتیره گون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

بلند مرتبه شاهی، زصدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد.

ناگاه کسی اشاره کرد که فرود آی! دختر پیامبر بی هوش شده است! من از منبر پایین شدم منتظر عطایای رسول خدا(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) بودم، در آن اثناء دیدم ضریح مطهر باز شد و شخص با عظمتی که زخم های فراوانی در سینه اش داشت از ضریح بیرون آمد و خلعت فاخری به من عطا فرمود، عرض کردم فدایت شوم شما چه کسی هستید؟! فرمود من حسین(علیه السّلام) هستم.(1)

نور حق از آن حرم آمد بیرون

زخم ها بر سینه اش از حد فزون


1- وقایع الایام: ج1 ص 58، سحاب رحمت: ص 90
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه